<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ورای نوروظلمت؛از زمین وآسمان فارغ!

نظرات 14 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 26 تیر 1398 ساعت 15:04 http://bivatan.blogsky.com

آی می چسبه ...
من بعد مدت ها اومدم

خیلی خوش اومدین و
صفا آوردین❤

مهدی چهارشنبه 26 تیر 1398 ساعت 15:04 http://bivatan.blogsky.com

آی می چسبه ...
من بعد مدت ها اومدم

نوش جان تان❤
الحمدالله خوب موقعی تشریف آوردین.چای تازه دم

Amir سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 16:47 http://mehrekhaterat.blogsky.com

چرا کامنت بالا رو بستی

ضمن اینکه اگه تو خیابون یه ماشین دیدین که خراب شده بهش نخندین
نوبت شما هم میشه ، اصن فک کنید اون طرف خانواده شماست اگه میتونید کمکش کنید نمی تونید حداقل نخندید بهش
بالاخره زمین گرده دیگه یه وقت دیدین که بعله شمام تو خیابون موندید

نمیدونم.یهو به کله ام زد ببندم
والا؟یادم نمیاد چنین کاری کرده باشم؟وبه کسی خندیده باشم؟

ولی هفته قبل،یه اس دی نمره پایتخت بود،چهارتا خانمِ سانتال مانتال،که گویا ماشین شون خراب شده بود .که من نگذاشتم کمک کنن. حسم بهم گفته مشکوک می زنن
فردا روز گفتن یه سری ها سطح شهر هستن و
گویابه بهانه ی این مدل کمک خواستن،طرف رو خفت م
میکنن...

البته بچه های بالاخبر رسوندن همین زودی ها،دس گیرمیشن

ما قبلا تو خیابون موندیم.بلکم هفت هشت نفر ایستادن و
گفتیم خیلی ممنون.بفرمایید،کمک تو راهه.وخداوند رو شاکر شدیم بابت انسانهای خوبی که همیشه سر راه مون قرار داده

یکی شون مکانیک بود.زن بچه اش تو ماشین بود و
باکت شلوار عروسی ،دستش تا آرنج سیاشد.که بلکم تا کمک برسه ماشین و
درست کنه.ازش خواهش کردیم،تشریف ببرن و
بچه طفل معصوم تو گرما نمونه و...
بله.بلاخره زمین گرده و
دعای والدین و
کمک هایی که والدین مون درحق دیگران کردن،به وقتش به مام می رسه.

الهی شکر


من که نخندیدم.از شما<--خنده ام گرفت

beny20 سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 15:01 http://beny20.blogsky.com

نوش جااان ،
خیلی چایی خوبیه

جاااااانُ دلِ،
عزیزو
شریفت؛ سلامت و
خوش ،بلا می سر❤

بله.چای تازه دم،خیلی خوبههههه

کاکتوس سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 13:41

چه چایی خوش رنگی
مرسی ماجان
خیلی بهتره
چند روز باید بمونه که بهتر بشه

فدای کاکتوس جانِ جانان بشم❤
الهی شکر❤
خداروشکر❤
ان شاءاله که بهترو
خوب ترمیشه و
سلامت و
قبراق برمیگرده خونههههه.جیغ دس هورااااااا

کیهان سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 12:00 http://mkihan.blogfa.com

کاشکی انگشتوانت بودمـــــی

تا درانگشتت همی فرسودمــــی

تا هرآنگاهی که تیر انداختـی

خویشتن را کج بدو بنمودمـــــی

تا بد ندان راست کردی اومرا

بوسه ای چند ازلبش بربودمـــی
-----------------------------
نه دیگه آمدی و نسازی ماه جان.مهستی جان این شعر را برای من سروده است!
خوب البت اون زمان ایشان تصور می کرده من در کمانکشی هم مانند تیر اندازی با شات گان و ریفل هم مهارت دارم!
البته گاهی کمانکی می کشم اما نع!نچ به پای تیر اندازی با تفنگ م نمی رسه

والا ما که بخیل نیستیم.لاکن تا آنجایی که ماخیرداریم، مهستی بانو این شعر رو برای برج قوس بسرایید
شما که برج قوس نیستی

کیهان سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 11:51 http://mkihan.blogfa.com

حالا هی بگو چرا جواب کامنت بعضی ها را نمی دی؟!!!
ببین ناچار شدم در جواب کامنتیکی چی بنویسم!!
"رویا جان من یه خواهر دارم اون هم باران اسمشه البته من بهش می گم ماجان گاهی هم می گم سومی و اگر بفهمه یه خواهر دیگه دارم همین چهار تار مویی که روی سرم باقی مانده را می کنه!![خنده] احتمالن می شناسیش.
بنا بر این بسنده می کنم به همان یه خواهر خل و چلی که دارم

احسنتم.احسنتم.خیلی هم عالی.مرسی از صداقت کلام شما❤وخوشحال و
خرسندم که چنین خواهری رو تحمل میکنید❤بله که باید بسنده کنیدو
همین یه خواهر برا هفتاد پشت تان هم بس است

کیهان سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 11:28 http://mkihan.blogfa.com

خدا وکیلی کار دست ما دادی ها؟
آخه یه نفر ده تا کامنت می نویسه من باید برای همه آنها جواب بنویسم؟خو چی بنویسم آخه؟!!!

بله.لطف میکنید که نویسید

خو کامنت مطالعه کنید،یه پاسخی چه مرتبط،چه نامرتبط بنویسید

کیهان سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 11:13 http://mkihan.blogfa.com

کامنت بلند بالای من کو پس؟
آن که دیگه بنظرم نیاز به سانسور نداشت! داست؟
چی می خواستم بگم؟آهان...

چه سانسوری ؟رفتم پی گپ و
گفت با مادرجان❤

کیهان سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 11:06 http://mkihan.blogfa.com

مامنت بلند بالای من کو پس؟
آن که دیگه بنظرم نیاز به سانسور نداشت! داست؟

مامنت سُما تایید سُد

کیهان سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 09:12 http://mkihan.blogfa.com

ببین آبجی جان آمدی و نسازی
من اگر به جمعی وارد بشم و همه آنها که گفتی آنجا نشته باشند اول به فروغ سلام می کنم و تعظیم بلند بالا بعد هم به سیمین بعد هم ...البته |آن شاعر اسمش چی بو؟همونی که رباعی
"کاشکی انگشتوانت بودمی " گفته؟ شاید به واسطه کبر سن بیشتر احترام می کردم
و البته سیاوش کسرایی و شامو و سایه در صدر بودند و در انتها هم دستی برای مولوی و حافظ تکان می دادم!
و بعد خدمت ناصر خان خسرو می رسیدم و بعد از چاق سلامتی و کلی عزت و احترام با هم می نشستیم و سیگاری روشن می کردیم و در مورد
شعر
من آن را به پای خوکان نریزم
مر این گوهری لفظ در دری را و شاعران پاچه خوار و در باری که هفت کرسی فلک را زیر پای می نهند تا بوسه بر رکاب آلب ارسلان بزنند حرف می زدیم و ریز ریز می خندیدیم
و بعد هم کوله ای مختصر و سر در راههای دور و می نهادیم
ای چه خوب بود!
مرسی خاخور
یادت باشه من منظور خاصی نداشتم بفط به جای جواب به کامنت به ایشان زنگ زدم و کلی حال و احوال و ....
دیگه دیگه

سلام به آن شاعری که فروغ بانو،
هزارسال پس از او،
بااشعار زنانه و انتشارکتاب عصیان ،ادبیات نوین پارسی معرفی میکندو
چه تهمت ها که به جان ....
سلام به فروغ بانو ،سیمین بانو ،پروین بانو ،....
وآن شاعری که نامش درخاطرتان نیست،
مهستی گنجوی است.
سلام به مهستی و
حمیرا و سوسن و
دلکش و
باقی بروبچ..


البته مرحوم مهستی ،این رباعی رو برای دختران تیر انداز سروده اند

واما ،سلام به سیاوش خان و
خسرو خان و
هوشنگ جان و
احمدخان و
بیژن خان و...،


به گمانم جناب مولوی دارن شمارو کج کج نگاه میکنندو
ای چه خوب بود
شمارا با چوب ازگیل تا سمرقندو
بخارا می دوانیدومن غش میاودم و
ایشان می پرسید،خوب حالشو گرفتم ماجان؟
یادت باشه منم منظوری نداشتم و
یکی پشت پای مهستی می زدم و
میگفتم،طیب الله انفاسکم شیخ

دیگه دیگه

کیهان سه‌شنبه 25 تیر 1398 ساعت 08:08 http://mkihan.blogfa.com

صبح خاخور جانمان بخیر با بهترین آرزو ها برای شما و همه عزیزان عزیزمان
و دیگر اینکه آن هم به چشم! دستور خاخور جانمان را انجام دادیم.هر چند نمی دانم چرا گاهی دلمان نمی خواهد التفات کنیم! و حق هم البته با شماست دور از نزاکت می تواند باشد.روزگاری برای هیچ کس نمی نوشتم!حتا نزدیک ترین دوستان مگر مورد خاصی بود!
و البته بنظرم خیلی ها انتظار داشتند و من کمی تا قسمتی ...گذشته ها گذشته از این به بعد هم دوباره چشم! خاخور جانمان جان بخواهد.

صبح شما هم بخیرو
خوشی❤چشم تون بی بلاو
دل تان خوش و
خرم❤

مرسی از لطف و
محبت شما❤

مهرداد دوشنبه 24 تیر 1398 ساعت 23:35

عجب چای خستگی در کنی به نظر می رسه

بله.باشما همنظرم کاکو گیان❤

حمیدرضا دوشنبه 24 تیر 1398 ساعت 21:40 http://www.khodrofanni.ir

درود باران خانم

با این توضیحات شما من مطمئن هستم که یک راننده تمام حرفه ای و با تجربه هستید و این عالیه

«صدای نرم موتور که از کابین شنیده بشه!» واقعا وقتی موتور یک ماشین اینطور کار بکنه یعنی همه چیز بدون ایراده.

راستی من امروز لیفان ایکس - 60 روندم برای ساعاتی، اونم تو ترافیک شدید تهران، با کولر روشن و در هوای بسیار گرم. باید بگم ماشین خوبیه. موتورش خیلی نرمه و صدای موتورش هم یه کمی از تو اتاق شنیده میشه.

ولی فنربندیش یه مقدار به دل نمی نشینه. توش قشنگه. جاداره. کیفیتش هم مناسبه. ولی من سمند سورن ای ال ایکس با لاستیک های پهن و گوشتی کومهو، شیشه های دودی و سیستم صوتی خفن رو دوست دارم

راستی در مورد عکس!
من دیروز شهر ری بودم. ساعت 9 صبح بود و گفتم برم بنشینم قهوه خونه یه چای بخورم.

یه قوری چای آوردند گذاشتند جلوم به همراه یک استکان. اما متاسفانه کیفیت چای خیلی پایین بود! حتی یه تیکه دارچین هم توش ننداخته بودن اصلا تازه دَم هم نبود.

تازه لیوانش هم دهنی بود. بوی دهن میداد. خیلی خیلی خیلی شرمنده ام که رُک می نویسم. می دونم حال بهم زنه.

همونطوری بلند شدم و پولش رو حساب کردم و رفتم بیرون. واقعا متاسفم برای مدیر اونجا! یک خانم بودند اما اصلا تمیز نبودند.

درود برشما آقای حمید رضا خان

خیلی خیلی مچکرم آقالطف شما بسیارو
منو خجالت زده میکنید

اول اینکه:
راجب رانندگی حرفه ای مفصلن براتون توضیح خواهم نوشت.

واما ،
صدای نرم موتور که از کابین شنیده بشه !
به به
قضیه اینه که ما به آدرنالین سرعت معتادیم و
هیجان سرعت مصرف میکنیم

اوه،لیفان ایکس_60 .مشکی _سرکوچه مون اکثرا پارکشنیدم که ماشین خوبیه.
سمند سورن ای ال ایکس با لاستیک های پهن و
گوشتی کومهو،شیشه های دودی و
سیستم صوتی خفن ،جسارتا؟چه رنگی دوست دارین؟نظر وعلاقه مندی های شما بسیارمحترمه

به گمانم ؟خدمت شما عرض کرده بودم؟ بد جور دلم کیا اپتیما 2017،بالاستیک های گوشتی. با اون چراغ های ال ای دیِ بالای اگزوزش رو دوست داره
می دونید؟آدم تو دلش باید عرض کنه، برادر ناتنی کیا اپتیماکیلو چنده؟

سپاس بیکران بابت وبلاگ فنی و
عالی تان

واما در مورد عکس و
شهر "رى"
می دونید؟ما به پسر شرشیطان "ری"مى گیم
ومن سالهاست که شهر ری نرفتم،....
اول باری هم که رفتم،توی بشقاب پلو موی فرفری پیدا کردم و
واین قوری چایِ کهنه جوش و
لیوان دهنی ...
دشمن تون شرمنده،من از شما عذرمیخوام که زودی حالم بهم میخوره و.ویکی از دلایلی که خونه ی هرکسی نمی رم،یا سفرکردن رو دوست ندارم همین مسائله

دشمن تون شرمنده ،سرافرازو سر بلند باشید همیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد