درود خداوند آقا جان و مادر جان را از جمیع بلایای عرضی و سماوی حفظ فرماید همچنین خاخور جانمان نیز شغال موجود مفلوکیه و بی خطر البته گاهی به جالیز و لانه مرغها دستبرد می زنه اما این روز ها بیشتر در حاشیه شهر ها و روستا ها در شب مشاهده میشن زیرا عادت کردن به خوردن پسماند غذاهای دور ریخته شده! باور می کنی من گاهی که می رم صحرا در برگشت ده بیست تا رو باه و شغال نزدیک و در حاشیه شهر و حتا خیابانهای شهر می بینم روزگاری شده واقعن یه شعری هم فکر کنم ...... داره نمی دونم از کیه یادم ر فته شاید سعدی؟یا شاید هم ...بیسواتیم دیگه شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی
سلام و درود بر شما؛سپاس بسیار ازهمه لطف ها و دعاهایتان
جان تان تا همیشه سلامت و دلتان تا همیشه خوش
بله،اینجا هم تا حالا پنج تا از اردک های پسر عمو بهرام رو خوردن اونی چی؟تو روز روشنطفلی اردکها رفته بودن لای برنجزار کِرم ساقه خوار می خوردن،که شغال بهشون پاتک میزنه
کاشکی کلی گرگ و شغال و....می بودو این همه پسماند غذاها رو میخوردو تفننی شکار هم می کرد
ممنون بابت معرفی این بیت.نشنیده بودم تاحالا.اینجا راجب شغال میری و شغال ترس بودنِ مامد افسانه میگن. شال میری،همون کنایه که آدم خودش رو مظلوم نمایی می زنه.ولی اصل قضیه اینه که شغال با هممه ی روستاییان اعصابش از کار می افته و به اغما میره.قدیمی ها هم فکر میکردن عمدا این کارو میکنه.هرکی ام غش میکردو به اغما می رفت،میگفتن،خودشو به شال میری زده راستش منم جایی که ،پرهمههه و غوغا وبلبشو ،آزار باشه حالم بد میشه و بیهوش میشم والبته که زندگی اجتماعی شغال ها رو دوست دارم
لطفا سرچ کنید"شال ترس مامد"راجبش مطلب نوشتن.چون بلند بالا بود،ننوشتم و گفتم خودتون بی کم و کاست مطالعه کنید
خلاصه اینکه نمی دونم؟سعدی علیه رحمه فرموده؟یا چه کسی؟ که فرمود، شغال نگون بخت را شیر خورد بماند آنچه روباه ازآن سیر خورد
تو می روی دامن کشان من زهر تنهایی چشان .... خوب و خوش و خرم و سر زنده و شاداب باشید و باشند. مخصوصن مادر جان و پدر جان
خیلی خیلی ممنون و مچکرو سپاسگزارم؛شما هم خوب و خوش و سلامت باشید همیشه ی تا همیشه
شکر خدا پدرجان و مادرجان خوبن،منتظرن خوشه های راتون طلایی بشه و درو کنن و برگردن سرخونه زندگی شون.والبته که اونجا خیلی هم بهشون خوش میگذره و بدرو از هیاهوی شهر،به دادا تِیف=کیف میکنن میدونید؟مامان جان تماس گرفتن و گفتن،دیشب داشتم سریال نگاه میکردم،انگار یکی ؛دوضربه ،به در زد.پدرجان می رن درو بازمیکنن.فکر میکنید کی پشت در بود؟ باور تون میشه؟آقا شغالِه بود؟گفتن،همین جورباهامون چشم تو چشم شد
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
خیلی رنگ زردش قشنگه.
طلایی طور و گرم.
رنگ زرد و


خیلی دوست دارم.زردِ لیمویی .زرد طلایی طور!
ممنون از حضورتون کاکو
درود دعوتی گلم
درود و
سپاس❤
ممنون عزیز د❤لم
درود
خداوند آقا جان و مادر جان را از جمیع بلایای عرضی و سماوی حفظ فرماید همچنین خاخور جانمان نیز
شغال موجود مفلوکیه و بی خطر البته گاهی به جالیز و لانه مرغها دستبرد می زنه اما این روز ها بیشتر در حاشیه شهر ها و روستا ها در شب مشاهده میشن زیرا عادت کردن به خوردن پسماند غذاهای دور ریخته شده!
باور می کنی من گاهی که می رم صحرا در برگشت ده بیست تا رو باه و شغال نزدیک و در حاشیه شهر و حتا خیابانهای شهر می بینم
روزگاری شده واقعن
یه شعری هم فکر کنم ...... داره نمی دونم از کیه یادم ر فته شاید سعدی؟یا شاید هم ...بیسواتیم دیگه
شغال بیشه مازندران را
نگیرد جز سگ مازندرانی
سلام و







طفلی اردکها رفته بودن لای برنجزار کِرم ساقه خوار می خوردن،که شغال بهشون پاتک میزنه











درود بر شما؛سپاس بسیار ازهمه لطف ها و
دعاهایتان
جان تان تا همیشه سلامت و
دلتان تا همیشه خوش
بله،اینجا هم تا حالا پنج تا از اردک های پسر عمو بهرام رو خوردن
اونی چی؟تو روز روشن
کاشکی کلی گرگ و
شغال و....می بودو
این همه پسماند غذاها رو میخوردو
تفننی شکار هم می کرد
ممنون بابت معرفی این بیت.نشنیده بودم تاحالا.اینجا راجب شغال میری و
شغال ترس بودنِ مامد افسانه میگن.
شال میری،همون کنایه که آدم خودش رو مظلوم نمایی می زنه.ولی اصل قضیه اینه که شغال با هممه ی روستاییان اعصابش از کار می افته و
به اغما میره.قدیمی ها هم فکر میکردن عمدا این کارو میکنه.هرکی ام غش میکردو
به اغما می رفت،میگفتن،خودشو به شال میری زده
راستش منم جایی که ،پرهمههه و
غوغا وبلبشو ،آزار باشه حالم بد میشه و
بیهوش میشم
والبته که زندگی اجتماعی شغال ها رو دوست دارم
لطفا سرچ کنید"شال ترس مامد"راجبش مطلب نوشتن.چون بلند بالا بود،ننوشتم و
گفتم خودتون بی کم و
کاست مطالعه کنید
خلاصه اینکه
نمی دونم؟سعدی علیه رحمه فرموده؟یا چه کسی؟
که فرمود،
شغال نگون بخت را شیر خورد
بماند آنچه روباه ازآن سیر خورد
ای جان چه پاییز قشنگی
خوشه های راتون ؟؟؟
جان بی بلا؛آقا مسعود عزیزو




گرامی
بله.خوشه های راتون همون بوته های برنجی هستن که،اردی بهشت ماه نشاء شدن.اواسط مرداد درو.والا همون بوته ها مجدد سبز شدن و
بهش شابج=راتون می گیم.
تصویر شونو میزارم ببینید
درود و
سپاس
اگر یکروز از من بپرسند
قویترین انسان های دنیا
چه کسانی هستند ؟
جواب می دهم
زنانی که تنهایی را یاد گرفته اند
جمال ثریا
مترجم : سیامک تقی زاده
چو مشک از ناف عزلت بو گرفتم



به تنهائی چو عنقا خو گرفتم
ولیکن؛عاقل را تنهایی و
غربت زیان ندارد
سپاس از حضور همیشه سبز شما
درود بسیارزیبا بود گلم
شادباشی وخوب
درود و

سپاس؛مرسی از نظر لطف شما بلامیسز❤
سلامت و
شاد زی
تو می روی دامن کشان



من زهر تنهایی چشان
....
خوب و خوش و خرم و سر زنده و شاداب باشید و باشند.
مخصوصن مادر جان و پدر جان
خیلی خیلی ممنون و






باهامون چشم تو چشم شد

مچکرو
سپاسگزارم؛شما هم خوب و
خوش و
سلامت باشید همیشه ی تا همیشه
شکر خدا پدرجان و
مادرجان خوبن،منتظرن خوشه های راتون طلایی بشه و
درو کنن و
برگردن سرخونه زندگی شون.والبته که اونجا خیلی هم بهشون خوش میگذره و
بدرو از هیاهوی شهر،به دادا تِیف=کیف میکنن
میدونید؟مامان جان تماس گرفتن و
گفتن،دیشب داشتم سریال نگاه میکردم،انگار یکی ؛دوضربه ،به در زد.پدرجان می رن درو بازمیکنن.فکر میکنید کی پشت در بود؟
باور تون میشه؟آقا شغالِه بود؟گفتن،همین جور