آتیشش خیلی گرمابخشهزندگیتون گرم باشه همیشه انشاءالله.
گرمابخشِ معطرزور سپاس روله گیانمتونیش ایام زور خاس وزور گرم بلامیسر
:قلبهستیم همین اطراف خاخور جانو جویای احوال مبارکتان
جان بی بلا:برارم❤مرسی از معرفتتون❤❤❤شکر خدا بسیار دل تاسیانیم...❤❤❤❤
شما ساعت چند هستید؟!من به وقت شیطنت هایم، ده صبحم!سر حال و آفتابی...حال خوب بعد از کره و مربای آلبالوی خانگی با نان بربری ترد محله مان که ختم میشود به یک استکان چای با عطر گل محمدی...به وقت جدیت اما دوازده ظهرم!به سختی و تیزی آفتابش...با یک جفت چشم تخس و نگاهی نفوذپذیر..با شدت هرچه تمام تر میتابم به آنچه که میخواهمش...کسل که باشم سه عصرم!اصلا بلاتکلیف...بی حوصله مثل دوچرخه ی سالم خاک خورده ی گوشه انبار که بلااستفاده مانده و ساکن و ساکت... سکوت مشغله ی من است وقتی به وقت سه عصر باشم...به وقت بغض و دلخوری اما تنظیمم روی ساعت غروب ! حال و هوایی نه چندان روشن و رو به تاریکی...با چشمهایی گرفته و تیره تر از همیشه هایم...در این وقت میتوانم تنهاترین دختر قرن اخیر باشم شاید... شکننده ترین هم... و ترس... ترس من خود دوازده شب است!انگار وحشت جیغ تنهایی دختری در خیابان که سایه ای پشت سرش حس کرده باشد... ترس من تاریک ترین ساعت من است... تپش بی امان قلبیست پس از بیدار شدن با صدای ناگهانی زنگ تلفن خانه وسط خواب و در نهایت لرزش صدای آن طرف خط...آرامش و مهربانی هام اما چهار صبح است! آرام به همراه خنکای نسیمی که میپیچد توی دلم... با چشمهایی روشن تر از همیشه که حتی میتوان در آن ستاره رصد کرد و قرن ها درش خیره ماند...میتوانم به بخشندگی مهتاب باشم که عاشقی بنشیند زیر نورم و کوچه ی مشیری را زمزمه کند...اما تمام این ساعاتی که گفتم برای بهار و تابستان و زمستانند!پاییز فرق دارد...حالا تو بگوتو چه ساعتی هستی؟((فاطمه بخشی))
پاییز فرق دارد....دردوسپاس بسیار عزیزم
درود مثل همیشه عالی بود گلمشادباشی وخوب
درودوسپاس دنیا بانو جانمخیلی ممنون از حضور تون شادوسلامت باشی بلامیسر
همیشه سلامن باشی ایشالاااااایشالاااااااااااا
خیلیییییییییییییی :مرسیییییییییییییی❤❤❤❤❤وهمچنین شما وعزیزان عزیز توووووووووون❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤همیشه سلامت وسرافراز باشیددددد❤❤❤❤
قربونت باران جونممممماز حظور گرم و قشنگ و پر مهر توام ممنونم آجی
خدا نکنه عزیز دلمجوووون ودلت خوش خُرمممممممفدا معرفتت❤❤❤❤ممنون از حضور گرم وسبزت
دشت ارغوانو میگمخیلی قشنگهههههه
دشت ارغوانخیلی مچکرمقابل چشای قشنگ شمارو نداره
آخی من این پست جدیدت عکسشو میدوستممم
عزیزممنم شمارو میدوستم
ئازیزه که م
خیلی ممنون از حضورت Ela جانم
خیلی مطلبت غمگینو قشنگ بود باران جون
جوونت سلامت عزیزمممنون که غمش رو درک کردی.خیلی مرسیعزیزم
لطف میکنیقربونت آجیایسالا همیشه لبخند رو لبات باشه و موفق باشیبه آرزوهای قشنگتم برسی
عزیزی❤خدانکنه:زنده سلامت باشی وموفق❤ممنونم.خیلی ممنووووونم.همیشه در پناه خداوند سلامت وسرلفراز باشی عزیزم
فوق العاده دلتنگ این تصویرم
ماجان نیز هم
آتیشش خیلی گرمابخشه
زندگیتون گرم باشه همیشه انشاءالله.
گرمابخشِ معطر

تونیش ایام زور خاس و


زور سپاس روله گیانم
زور گرم بلامیسر
هستیم همین اطراف خاخور جان
و جویای احوال مبارکتان
جان بی بلا:برارم❤
مرسی از معرفتتون❤❤❤
شکر خدا بسیار دل تاسیانیم...❤❤❤❤
شما ساعت چند هستید؟!
من به وقت شیطنت هایم، ده صبحم!
سر حال و آفتابی...
حال خوب بعد از کره و مربای آلبالوی خانگی
با نان بربری ترد محله مان که ختم میشود
به یک استکان چای با عطر گل محمدی...
به وقت جدیت اما دوازده ظهرم!
به سختی و تیزی آفتابش...
با یک جفت چشم تخس و نگاهی نفوذپذیر..
با شدت هرچه تمام تر میتابم به آنچه که میخواهمش...
کسل که باشم سه عصرم!
اصلا بلاتکلیف...
بی حوصله مثل دوچرخه ی
سالم خاک خورده ی گوشه انبار
که بلااستفاده مانده و ساکن و ساکت...
سکوت مشغله ی من است
وقتی به وقت سه عصر باشم...
به وقت بغض و دلخوری اما تنظیمم روی ساعت غروب !
حال و هوایی نه چندان روشن و رو به تاریکی...
با چشمهایی گرفته و تیره تر از همیشه هایم...
در این وقت میتوانم
تنهاترین دختر قرن اخیر باشم شاید...
شکننده ترین هم...
و ترس... ترس من خود دوازده شب است!
انگار وحشت جیغ تنهایی دختری در خیابان
که سایه ای پشت سرش حس کرده باشد...
ترس من تاریک ترین ساعت من است...
تپش بی امان قلبیست پس از بیدار شدن
با صدای ناگهانی زنگ تلفن خانه
وسط خواب و در نهایت لرزش صدای آن طرف خط...
آرامش و مهربانی هام اما چهار صبح است!
آرام به همراه خنکای نسیمی که میپیچد توی دلم...
با چشمهایی روشن تر از همیشه که حتی میتوان
در آن ستاره رصد کرد و قرن ها درش خیره ماند...
میتوانم به بخشندگی مهتاب باشم
که عاشقی بنشیند
زیر نورم و کوچه ی مشیری را زمزمه کند...
اما تمام این ساعاتی که گفتم
برای بهار و تابستان و زمستانند!
پاییز فرق دارد...
حالا تو بگو
تو چه ساعتی هستی؟
((فاطمه بخشی))
پاییز فرق دارد....



دردو
سپاس بسیار عزیزم
درود مثل همیشه عالی بود گلم
شادباشی وخوب
درودو




سپاس دنیا بانو جانم
خیلی ممنون از حضور تون
شادو
سلامت باشی بلامیسر
همیشه سلامن باشی ایشالااااا










ایشالاااااااااااا
خیلیییییییییییییی :مرسیییییییییییییی❤❤❤❤❤




همیشه سلامت و
❤❤❤❤


وهمچنین شما و
عزیزان عزیز توووووووووون❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سرافراز باشیددددد
قربونت باران جونممممم



از حظور گرم و قشنگ و پر مهر توام ممنونم آجی
خدا نکنه عزیز دلم
جوووون و






دلت خوش خُرممممممم
فدا معرفتت❤❤❤❤
ممنون از حضور گرم و
سبزت
دشت ارغوانو میگم


خیلی قشنگهههههه
دشت ارغوان







خیلی مچکرم
قابل چشای قشنگ شمارو نداره
آخی من این پست جدیدت عکسشو میدوستممم
عزیزم





منم شمارو میدوستم
ئازیزه که م




خیلی ممنون از حضورت Ela جانم
خیلی مطلبت غمگینو قشنگ بود باران جون
جوونت سلامت عزیزم


عزیزم
ممنون که غمش رو درک کردی.خیلی مرسی
لطف میکنی


قربونت آجی
ایسالا همیشه لبخند رو لبات باشه و موفق باشی
به آرزوهای قشنگتم برسی
عزیزی❤





خدانکنه:زنده سلامت باشی و
موفق❤
ممنونم.خیلی ممنووووونم.
همیشه در پناه خداوند سلامت و
سرلفراز باشی عزیزم
فوق العاده دلتنگ این تصویرم
ماجان نیز هم