استکان را به دری پیاله میگن، من که با همون استکان بزرگ شدم اما همسر جان با لهجه ی خودش "پِلَه" میگه همچنان و به کتری "چای جوش" و قوری "چای بَر". جالب اینه منم کم کم واژگان خاصی رو جایگزین کردم. مثلا من به ندرت میگم هوا سرد شده بس که هوا "یخ" شده رو زیاد شنیدم.
بلهبله.ما به هوا سرد شده،هوایخ بئوسته می گیم.به سردم شده،مره یخ زئن دره.یخ بوکودیم/خیلی سردمون شد درود و سپاس بسیار،بابت واژگانِ؛پِلَه/چای جوش/چای بر.ما به کِتری،قابدان می گیمبه کفگیر/کترا
با درود خسرو شکیبایی روحش شاد خانه سبز سریال دوست داشتنی اس که هر زمان بنگری جذاب است درست مثل بینوایان
درود بر شما بله،خداوند رحمتش کنه.روح همه ی درگذشتگان شاد،وقرین رحمت الهی...❤ دقیقا، سریال خانه سبز تاریخ مصرف نداره، مث بعضی از کتاب ها و واگویه ها.. بینوایان ؟الیور توئیست؟اون لندن لعنتیِ همیشه مه آلود!!
با درود روانشناش ها خوب گفته اند روح نیاز دارد دگرگون بشود و حال عوض کند البته روی نوشته های همین طوری که نا خود آگاه آدم می نویسد باز مطلب دا رند صدای کی بود ؟ کلیپ گذاشته شده و دکلمه ؟
درود بر شما چه جمله ی زیبایی. روح نیاز دارد دگرگون بشود و حال عوض کند. با صدای باد، باران، جوشش چشمه، جیک ویک گنجشکا، حتی صدای کلاغ ها.. بله،صدالبته... گوشه ی سمت چپ کلیپ نوشته اس؛شعر از محمد رضا عبدالملکیان با صدای خسرو شکیبایی! خانه سبز یادتونه؟ عاطفه، عاطفه،عاطفه!
سنگ خارا را گواه این این دل شیدا بگیرم! این عطسه ما از صبح بند نمیاد! حالمان بد شد! اولش خوب بود یکی دوتا سه تا اما بیشتر که شد... هاتشووووووووووووووو نه ول کن نیست! نمی دونم چی شده! اول صبحی به چی حساسم! با این شرجی صد در صد!
آفیت باشه! لطفایه نفس عمیق بکشین و ۶۰ ثانیه حبسش کنید/بلکم افاقه کرد و رفع عطسه شد. امید که حالتان به شود برارم
چای زعفرونی قند پهلو ما به استکان پیاله می گیم و به زیر استکان زیرپیاله.
چه جالب؛پیاله و زیرپیاله. ما به استکان /استکام می گیم و به زیراستکان/ پیِ له !/نلبکی! به استکان ها،استکامان،به کاسه بشقاب ،کاس ماسه! به کاسه و بشقاب ها:کاس ماسان! ماسان؟ واژه ی دومنظوره اس، مثلا وقتی می گیم، شیمی ماسان.یعنی شبیه شما! البته ماسان و مانه،یک معناداره.مثلا ناصرخان خونده؛مى بُزِی جوانه،گوله مانه،گوله مانه! مثلا پدر دختر بود نمی گفتن،می نازِی جوانه،گول مانه،گوله مانه،نازیِ من جوانه،مثل گل می مونه،مثل گول می مونه.قربون صدقه بزو گوسفند می رفتن.البته جدی جدی ام قربون صدقه بزو گاوو ،مرغ و خروس غازو بوقلمون...دارو درخت و حتی تربچه هایی که می کاشتن و میکارن /می رفتن/میرن
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
درود بر شما

استکان را به دری پیاله میگن، من که با همون استکان بزرگ شدم اما همسر جان با لهجه ی خودش "پِلَه" میگه همچنان و به کتری "چای جوش" و قوری "چای بَر". جالب اینه منم کم کم واژگان خاصی رو جایگزین کردم. مثلا من به ندرت میگم هوا سرد شده بس که هوا "یخ" شده رو زیاد شنیدم.
بله
بله.ما به هوا سرد شده،هوایخ بئوسته می گیم.به سردم شده،مره یخ زئن دره.
یخ بوکودیم/خیلی سردمون شد


ما به کِتری،قابدان می گیم
به کفگیر/کترا

درود و سپاس بسیار،بابت واژگانِ؛پِلَه/چای جوش/چای بر.
عزیز دلین صحرا بانوجان
با درود
خسرو شکیبایی
روحش شاد
خانه سبز سریال دوست داشتنی اس که هر زمان بنگری جذاب است
درست مثل بینوایان
درود بر شما
بله،خداوند رحمتش کنه.روح همه ی درگذشتگان شاد،وقرین رحمت الهی...❤
دقیقا،
سریال خانه سبز تاریخ مصرف نداره،
مث بعضی از کتاب ها و
واگویه ها..
بینوایان ؟الیور توئیست؟اون لندن لعنتیِ همیشه مه آلود!!
با درود
روانشناش ها خوب گفته اند
روح نیاز دارد دگرگون بشود و حال عوض کند
البته روی نوشته های همین طوری که نا خود آگاه آدم می نویسد باز مطلب دا رند
صدای کی بود ؟
کلیپ گذاشته شده و دکلمه ؟
درود بر شما
چه جمله ی زیبایی.
روح نیاز دارد دگرگون بشود و
حال عوض کند.
با صدای باد،
باران،
جوشش چشمه،
جیک ویک گنجشکا،
حتی صدای کلاغ ها..
بله،صدالبته...
گوشه ی سمت چپ کلیپ نوشته اس؛شعر از محمد رضا عبدالملکیان با صدای خسرو شکیبایی!
خانه سبز یادتونه؟
عاطفه،
عاطفه،عاطفه!
سنگ خارا را گواه این این دل شیدا بگیرم!
این عطسه ما از صبح بند نمیاد!
حالمان بد شد!
اولش خوب بود یکی دوتا سه تا
اما بیشتر که شد...
هاتشووووووووووووووو
نه ول کن نیست! نمی دونم چی شده! اول صبحی به چی حساسم!
با این شرجی صد در صد!
آفیت باشه!
لطفایه نفس عمیق بکشین و
۶۰ ثانیه حبسش کنید/بلکم افاقه کرد و
رفع عطسه شد.
امید که حالتان به شود برارم
عاشقشم که

من ام همین طور


به به
اهه اهم
به به
عزیزدلی
ممنون بابت کامنت های پرمهرتون

درپناه خداوند باشید همیشه


انلی دمنوش بادرنجبویه (باد-رنج-بویه)
نبویه.چِئی کم رنگ بویه
چای زعفرونی قند پهلو
ما به استکان پیاله می گیم و به زیر استکان زیرپیاله.
چه جالب؛پیاله و زیرپیاله.
ما به استکان /استکام می گیم و
به زیراستکان/ پیِ له !/نلبکی!
به استکان ها،استکامان،به کاسه بشقاب ،کاس ماسه!
به کاسه و بشقاب ها:کاس ماسان!
ماسان؟ واژه ی دومنظوره اس،
مثلا وقتی می گیم، شیمی ماسان.یعنی شبیه شما!
البته ماسان و
مانه،یک معناداره.مثلا ناصرخان خونده؛مى بُزِی جوانه،گوله مانه،گوله مانه!
مثلا پدر دختر بود نمی گفتن،می نازِی جوانه،گول مانه،گوله مانه،نازیِ من جوانه،مثل گل می مونه،مثل گول می مونه.قربون صدقه بزو گوسفند می رفتن.البته جدی جدی ام قربون صدقه بزو گاوو ،مرغ و خروس غازو بوقلمون...دارو درخت و
حتی تربچه هایی که می کاشتن و میکارن /می رفتن/میرن