<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

اگر ابرها بگذارند . . .


                                         

دل من

انار هزار دانه ای است

با توان سرخ عشقی

در هر دانه

وقتی تو،به من نگاه می کنی

یکی از دانه ها سرخ تر می شود. . . 



**********

 از آسمان  آبیِ آرامِ  دیروزی؛صبح،مِه،باغ پرشکوفه ی آلوچه....


.


.

وقتی ابرها به جلگه ی سپید رود می رسند؛آسمان خاکستری رنگ /بغض باران در نگاهش. . .


نظرات 10 + ارسال نظر
نرجس پنج‌شنبه 22 آبان 1399 ساعت 12:12

سلام ممنونم... خداروشکر که خوب بودین.
بادامها نوش جانتان. من عاشق بادامهای ریزم و برشته

سلام به روی بهتر از ماهتون.قربان محبت تون عزیز دلم
آخ.آخ.ریز بادومِی

اسماعیل بابایی پنج‌شنبه 22 آبان 1399 ساعت 08:06 http://fala.blogsky.com

زور خاسه!

زنده سلامت بمانید همیشه.
فره سپاس له حضور گرامی تان

آران چهارشنبه 21 آبان 1399 ساعت 13:41

خیلی عالی بود
هم انتخاب زیبای شما
هم سرودن این شعر زیبا
ممنون و سپاس بیکران
شاد باشید انشاا... .

قربان لطف و محبت شما.ممنون و
سپاسگزارم آران عزیز

مهرداد چهارشنبه 21 آبان 1399 ساعت 08:11

فیلم کدوم شاعر بود؟
داروک منتظر همچین روزایی بوده

محمد ابراهیم جعفری نقاش نوگرا.شاعر معاصر.
داروک؟یعنی قورباغه؟

باشماق چهارشنبه 21 آبان 1399 ساعت 08:06

با درود
چه جالب بود. قصه ی عاشقی آن خطه

درود بر شما
بله.دختر مدینه خانم شب های محرم همراه خانواده اش رفته بود مسجد.اون ور رودی ها هیئت آورده بودن و
گویا یکی از بچه هییتی ها.به اصتلاح چهارتا چشمک ام نثاردخترمدینه خانم میکنه و...شب شام غریبان.پسران مدینه خانم پسره رو خفت میکنن. یعنی یقه شو می گیرن.به اش می گن ما کور نبودیم.مث بچه ی آدم میای خاستگاری..دست زنتو می گیری ...تورو بخیروماروبه سلامت..،وگرنه ....
ولیکن بدین سان میترای زیبا عروس میشه .دختر بیست ساله اش عین نگین معتضدیِ.پسرش ام ۱۴ سالشه.شکر خدا زندگانی شون ام خوبه.
خلاصه ولایت ما هرکسی عاشقی شروع کرد پای لرزش ایستاد.

moradesvand57 سه‌شنبه 20 آبان 1399 ساعت 22:14 http://دیار بختیاری

سلام خوبین . منو یاد شعر انار انداختین صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یک جا نشسته . حیف که زود گذشت اون ایام

سلام بر شما.ممنون از احوالپرسی تون.در این روزگار هر وقت اراده کنین،می تونید کودک شینبه قول شاملو.در این روز بی امتیاز/تنها مگر/یکی کودک بودن

نرجس سه‌شنبه 20 آبان 1399 ساعت 19:41

سلام... بعد از روزها تونستم بیام سر بزنم.... خیلی از مطالب رو نخوندم و یکراست اومدم سراغ آخری
ولی حتما حتما باید برم و از قبلتر بخونم، بگردم ببینم از کجا نخوندم...امیدوارم این مدت حالتون خوب بده و روزگارتون هم خوبتر
بعد از 5ماه برگشتم جنوب، باز هم در خانه ای جدید
هنوز خوب جابجا نشدیم و هنوز خونه مثل کاروانسراست.

سلام و عرض ارادت خدمت نرگس بانوی عزیز دل ام.
خیلی ممنون و مچکر از حضور همیشه خوب شما
دل ام براتون تنگ شده بود.جابجایی و منزل نو مبارکبلامیسر!
کاروانسرا هست که هست.مهم اینه که درکنار عزیزان سلامت و شاد باشید
طبق قولی که بهتون عرض کرده بودم.قسمت نشد استانه مشرف بشم.یک سری کارها درهم برهم پیش اومد.فقط تونستم برم دهات مون و برگردم.دل ام بادوم زمینی میخواست..والبته بردارم با شما❤ازسرخیابون محله ی خودمون خریدم.نیم کیلو۴۰ تومن.دل تون نخواد.خیلی خوشمزه و خوش عطربوعه.چه خوب کردین بین همه ی کارها یادی ازما کردین و
مرسی بابتش.خیلی مرسی ممنون و مچکرم بابت حضور عزیز و دوست داشتنیتون
خیلی خیلی ام ممنون از احوالپرسی و امید بخشی تون

باشماق سه‌شنبه 20 آبان 1399 ساعت 19:20

سلام عزیزان
فردا بیست وچهار ربیع الاول روزی هست که حضرت محمد ص و اهل بیتش بر زیر کسا یمانی رفتند و ایه تطهیر بر ایشان نازل شد هر کس این روز را به همگان خبر دهد هم و غمش برطرف خواهد شد و حاجتش روا میشود
خواندن حدیث کسادر این روز توصیه میشود
التماس دعا

درود یزدان بر شما باد

باشماق سه‌شنبه 20 آبان 1399 ساعت 19:16

با سلام
یاد یک فیلم هندی افتادم
که مردک به زنک می گفت
تا تو نگاه میکنی
کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
ییعنی. فیلمهای هندی نسل جوانان قدیم را نابود کرد
در شهر ما عشاق چهار مرحله در زندگی داشتند
۱ - عاشقی
۲ - شاعری
۳ - اعتیاد
۴ - خودکشی !
یعنی اون جوانهای که موفق به ازدواج شدند عاشق نبودند !

سلام بر شما.
سینمای بالی وود دوست ندارم.البته بجز سریال "دختر مهاراجه "

دیروز دادا پرسید عاشق و معشوق؟کدوم زنه؟کدوم مرد
ولایت ما عاشقی
سه مرحله داشت .یک عاشق می شد.دو،پا پیش می گذاشت.به سلامتی و خیروخوشی.وصلت صورت می گرفت.درغیر این صورت.مرحله ی سوم اجرا میشد.یعنی عاشق سپیده دم می آمد دم خونه ی دختر!
یعنی،
زبس بدایع چون بوستان پر از انوار
ز بس جواهر چون آسمان پر انوار

بله....وآن وقت اهل منزل می فهمیدن دختر شون نیست!

پدر خانواده با یه فصل کتک مفصل
از مادرخانواده پذیرایی میکرد
.که این چه وضع دختر تربیت کردنه؟؟زن.
خانواده پسر ریش سفید می فرستادن دم خونه دختر.
که شما بزرگی کنیدو سجل دختر تونو بردارین بریم محضر.
وبدین سان کارهای عقد صورت می گرفت
و به عبارتی وصال صورت می گرفت.
ولیکن شکر خدا هم ولایتی های ما نه شاعر شدن.نه معتادوهمچنین خودکشی ام نکردن.همین هایی ام که فرار رو بر قرار ترجیح دادن.الحمدالله با همه ی سختی ها،زندگی قشنگی دارن.
واز میان آنها تنها نوه ارباب آن ور رودی شکست خورد.یعنی دختر به اش ندادن.درس مشق شو ول کرد.از آن ور رود رفت.یعنی از استان گیلان خارج شد.وبعد ها خبر آوردن معتاد شد.سپس ها سارق حرفه ای/خودپرداز/و چندسالی ست در همان شهر دربندمحبوس است.

کیهان سه‌شنبه 20 آبان 1399 ساعت 13:46 http://Mkihan.blogfa.com

باشی تا همیشه شاد و تندرست.آمین

قربان معرفتت امیر کیهان برارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد