اون گلهای زردِ توی تصویر رو خیلی دوست دارم. همچنین تخته سیاه و پایه اش. تصور کنید، آموزگار مشغول تدریس باشد و پروانه ای همراه زنبور وز وزویی، روی گل ها! اجازه آقا؟! میشه ما تمرین رو ؟ ول کنیم؟ بریم سمت گلها؟
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم خمار و سست ولی سخت بی قرار تو بودم همه به کاری و من دست شسته از همه کاری همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدائی اگر چه شهره به هر شهر و شهریار تو بودم
استاد شهریار
درود خدا بر شما
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
تصویر و شعر هردو زیبا هستند، به ویژه تصویر.
اون گلهای زردِ توی تصویر رو خیلی دوست دارم.
.
همچنین تخته سیاه و
پایه اش.
تصور کنید،
آموزگار مشغول تدریس باشد و
پروانه ای همراه زنبور وز وزویی،
روی گل ها!
اجازه آقا؟!
میشه ما تمرین رو ؟ ول کنیم؟ بریم سمت گلها؟
بمبوره آقا
زور سپاس ازحضور و توجه شما
خوبه خدا رو شکر
الهی شکر
عجب شعر با. حالی بود از شهریار
انشاالله که هر چه زودتر این کرونای لعنتی از بین بره . شاهد بازگشائی مدارسمون باشیم
ان شاءالله...
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم
نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم
خمار و سست ولی سخت بی قرار تو بودم
همه به کاری و من دست شسته از همه کاری
همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم
خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل
در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم
اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری
تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم
چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست
ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم
به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدائی
اگر چه شهره به هر شهر و شهریار تو بودم
استاد شهریار
درود خدا بر شما




