<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
نظرات 5 + ارسال نظر
مهرداد پنج‌شنبه 13 آبان 1400 ساعت 17:45

اگه عمری باشه انشاءالله شمال ایران صاحب خونه می شم(به قصد تولید ) اونم گیلان و شرق گیلان البته سرسری هم غرب گیلان می ریم

به به
به به
چه خبر قشنگی کاکوایشالا که،به هر قصدی وارد گیلان زمین شدین،پراز خیروخوشی و سلامتی باشه براتون
ضمناً.غرب گیلان .زمین اش جون میده واسه سبزی و سیفی کاری،ایضا صنوبر کاری.به علت باتلاقی بودن زمین ها.برنج مرغوبی نداره.ولی میوه جات و باقلا و ترب و کدو...درجه یک
لاکن ساکن غرب گیلان شین و
یه سر شرق گیلان تشریف ببرید

صحرا چهارشنبه 5 آبان 1400 ساعت 11:14

عطر سبزیها رو انگار از این عکس میشه حس کرد. زنده باشید باران گل گلاب

خیلی خیلی خوش آمدید و صفا آوردین،خانم دکتر؛مامان صحرا بانوعزیزِ راه دوربلامیسر جان

علی دوشنبه 3 آبان 1400 ساعت 12:41 http://alisaina@blogfa.com

درود !
سپاس از حضورتان

دیار بختیاری دوشنبه 3 آبان 1400 ساعت 10:55

سلام به به عجب صد دانه یاقوتهائی نوش جانالان واقعا انارها شیرین وابدارن چند سبد بفرست بیاد اینقده خسیس نباش

سلام بر شما.خیلی ممنون بله.فصل انار و آب انار و رب انارِ
چند سبد؟!دقیقا چند تا هست؟!آخه؛ همه اش رو چیدم،دو سبد شد

باشماق دوشنبه 3 آبان 1400 ساعت 10:10

سلام
تصاویر زیبا
آهنگ دلنشین
انار های سرخ دونه درشت البته خوش مزه
خدایا سپاس برای این همه نعمتی که به بشریت ارزانی داشتید
*****
جدید یاد گرفتم
خداوند خود را ولی مومنین می داند
و در آیت الکرسی آمده است
و در جا های دیگر خداوند خود را رب نامیده
مثل رب ناس رب فلق و .....
از سخنان رانی های حاجی آقا محمدیان در شب ولادت پیامبر اعظم
حیف که دفتر با خودم نمی برم یادداشت کنم

سلام بر شما
خیلی خیلی ممنون و مچکرم از دقت و توجه ی یک به یک شماو سپاس بیکران؛بابت حضور و وجود همیشه عزیز و شریف تان
از وقتی از آپارتمان. به ویلایی نقل مکان کردیم.درخت انارِ توی حیاط اش.یک سال در میان.محصول قشنگ ی به ثمر می رسونه.پرس و جو کردم،صاحب خانه ی اول،اهلhttps://www.google.com/amp/s/www.yjc.news/fa/amp/news/7939815 رودبار بوده.سال ۵۳،این خونه رو ساخته وچند سال بعد،به آقای گالش فروخته.آقای گالش هم،بعد اینکه.بچه هاش روخونه ی بخت فرستاد.خانم اش گفت،این خونه رو بفروشیم.بریم اصفهان.چرا؟!چون علی آقای گالش،اصفهان خدمت کرده بود.یک روز که مرخصیِ شهری میره.خانم اش رو می بینه،یک دل نه،صد دل،عاشق اش میشه.بهرحال حرف خانم اش رو گوش میکنه و
به نفر سوم،بابا گیان می فروشه.واین درخت انار،امسال. محصول خیلی خوب و عالی ای به ثمر رسونده.وخداوند را حمد و سپاس.بابت همه ی نعمتی که به بشر ارزانی داشت...
دیروز وقت دون کردن انار.یاد مادر مرحوم تان افتادم
*****
به به
مثل رب ناس رب فلق...

سپاس؛خیلی هم عالی بود.
سارا توی گوشی ،یادداشت می نویسه.
چهار قل و آیت الکرسی رو خیلی دوست دارم.
و من شر غاسق اذا وقب..‌
و بسم الله نور را...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد