“کمی ⁧عشق ⁩هم خیلی بد نیست‏یا کمی ⁧زندگی ⁩…
‏من برای همین به دنیا آمدم!”

‏⁧

یک،،،

هفته ی پیش حاج خسرو _بزرگِ  کوچه ی بن بست دهم_به رحمت خدا رفت.

دو،،،

پنج ماه و چند روزِ که! لیلا رو ندیدم.

سه،‌،،

خشک شویی سر خیابون هم یتیم شد.

چهار،،،

الهی به امید تو!

خدا را سپاس و یارب نظر تو برنگردد...؛ از دو میلیاردُ خورده ای! دویست و چهارده تومنش جور شد.

پنج،،،

من این تبسمِ پرمعناش رو خیلی دوست دارم.

شش،،،https://www.tarafdari.com/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%B5%D9%88%D8%AA/955044/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C-evanescence-lithium

هفت،،،

در زمانی که بر خاک غلطید

از تگرگ سحرگاهی
آن برگ
زیر لب تند
با باد می‌گفت:
«زنده بادا زندگانی!
مرگ بر مرگ!
مرگ بر مرگ!

شفیعی کدکنی

 هشت،،،

ومن به راستی نمی دانم خصومتی که ازیک امیدِ ناامیدشده ایجاد می شودبزرگ تر است یا مهری که از یک تقاضای اجابت شده عاید می گردد! 

نه،،،

ده،،،

این هایی  را که گفتم،

در این پند قدیمی خلاصه می شود؛"بزرگان را بزرگی سزاست!"

یازده،،،

اصلا چه کار به کار من دارید ؟
دارید رو به دریا از دریا سخن می‌گویید ؟
من که سالهاست از پی پسینی خلوت
از خواب شما و تعبیر همین چرت و پرت بودن بریده‌ام.
ولم کنید بروم سیگاری بگیرانم. . .

سید علی صالحی