سلام پیشنهاد خوبی است یک چیز خنده دار قند عسل را که به مشهد برده بودند جو گیر شده بود یک مدت روی صندلی می نشست و روضه می خوند مامان و خاله و دختر خاله اش هم با صدای بلند ادای گریه در می آوردند
سلام بر شما خیلی ممنون که استقبال کردین الهی:))) کاشکی.از اون عباهایِ کوچولو براش می گرفتن.از اونا که حاشیه اش زری دوزی داره و قهوه ایِ...خدارا بابت هدیه ی گرانبها و شیرینی چون ایشان،هزاران هزار مرتبه شکر و سپاس...الهی که دامن همه آرزومندان.به اذن یزدان،همین جور سلامت سبز شه...
بازی با نور در معماری ایرانی هنری ست ارزشمند و بسی زیبا و البته لو کر بوزیه و ابنذر هاوارد و ...هرکدام به نوعی از این الگو استفاده کردن. زیبا ترین و هنری ترین و فنی ترین و همه ترینهای بازی با تور را می شه در مسحد جمع و جور شیخ لطف اله دید.چه کرده این استاد معمار هنرمند.توان خود را همه گونه نشان داده و به رخ کشیده.بنظرم هماورد طلبیده.... دستش خوش هرچه بگم از نبوغش کم گفته ام.همه تکنیکها را در اعلا درجه از ذهن به عمل دراورده.سابجکت را به ابجکت تبدیل کرده.یادمان باشد انچه که در ذهن داریم بسختی می توان دقیقن تبدیل به واقعیت بیرونی کرد.اما او انجامش داده سپاس از خاخورمان
درود و نور و مهر بر شما عزیز برار جانِ معمار مانخیلی ممنون بابت این کامنت ارزشمند و پر نور تان از لو،آن وی لایِ ساوا را در خاطر داریم.روح استاد اصفهانی ،پسرِ حسین آقا بنایِ اصفهان شاد،و قرین رحمت الهیهمچنین رحمت خدا بر آرتور پوپ که این مسجد زیبا را،با آن دیوار سقف دل چسبش مرمت نمود...بله برار جان،دست همگی شان خوش وتن و جان شما سبز و سلامت...
سلام موتور مثل عابر پیاده است حتی موقع برف پاک کردن از روی بام بلغزد و روی یک خودرو پارک شده بیفتد راننده مقصر است من هم معمولا در رانندگی خیلی محتاط ام اگه اتوبوس یا کامیونی ایستاده باشد زیر ماشین را نگاه می کنم اگه دو ما را دیدم که بسمت خیابان می آید سرعت را کم می کنم محدوده شهرها سرعت را رعایت می کنم آینه ها را دارم و از راهنما صد در صد استفاده می کنم وقتی پیاده ام به ماشین هایی که می پیچند میگم برادر راهنما بزن الان ۴۸ ساله گواهینامه دارم
سلام بر شما، بله.همیشه راننده مقصر است.اصلا آموزش رانندگی قدیم،خیلی با جدید و حالایِ کشکی فرق دارد.خیلی... قرار است باباجی ،سارا را ببرد ثبت نام کند.وایشان بجای اینکه حواسش به امتحانات باشد.که نیست با این اوصاف،یعنی سال ۵۲/یا ۵۳ گواهینامه گرفتین؟ مرد شریف از دوم ابتدایی،پشت فرمان می نشست.سوم ابتدایی،مسلط به رانندگی بود و خودش ماشین را برمی داشت و دور می زد.موتور سواری هم همین طور.ولی چوپان نه.چند سالی است که گواهینامه گرفته.یعنی مرد شریف امر کرده بود،کسی دست به فرمون نمیشههااا.
با درود زندگی یعنی این اتاق با دکور خلوت و دوست داشتنی نه مثل اتاق من تخت یک نفره پنکه پایه دار چوب لباسی میز کامپیوتر دو تا صندلی دراور یک کمد که معلوم نیست به چه درد می خورد و یک یخچال فریزر خاموش که رویش یک پشتی و یک میز شیشه ای قرار دارد البته دو دستگاه کامپیوتر یکی خراب و یکی هم سالم ولی کیه که استفاده بکند البته سرگرمی است برای قند عسل در یخچال را باز می کند و محکم بهم می زند با کیبورد بازی می کند و یک رادیاتور کوچک را هم عقب و جلو هول می دهد و روی تخت می ایستد و خیابان را از پشت شیشه نگاه می کند
درود بر شما، خیلی ممنون از نظر لطف تون.اینجا گوشه یِ پذیراییِ خونه باغِ.این فرفروژه رو،سال ۸۴/آن وقتی که آپارتمان آفخرا بودیم/۲۰۰ هزار تومن خریدم.اینکه در نظر شما خلوت و دوست داشتنی آمد،خیلی دوست داشتم.اینجا جاییِ که همیشه به نماز می ایستیم.و هر زمان هم چوپان آمد،گپ می زنیم.
+از به تصویر کشیدنِ سرگرمیِ آقای قند و عسل خنده ام گرفتو آنجا که پشت پنجره می ایستد و خیابان را نگاه می کنددل ام براش غش رفتمن هم همیشه منتظر و چشم به راه بودم،که مامان،یا بابام بیان.بعد اونا بودن.باز چشم به راه بودم.دایی می آمد.باز من چشمم به راه بود.و هنوزم همین طورِ،تو راه پله می نشینم.پشت پنجره.چشم به راه می ایستم... میگم آقای امیر علی خان؟من و عزیزِ جانخانم دکتر/رد پایِ یک زن/قرارِ یه سمساری افتتاح کنیم.امانتی،لوازم تونو بیارین،که دکان ما همچین شلوغ شه.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام پیشنهاد خوبی است
یک چیز خنده دار
قند عسل را که به مشهد برده بودند جو گیر شده بود یک مدت روی صندلی می نشست و روضه می خوند
مامان و خاله و دختر خاله اش هم با صدای بلند ادای گریه در می آوردند
سلام بر شما

:)))
...الهی که دامن همه آرزومندان.به اذن یزدان،همین جور سلامت سبز شه...

خیلی ممنون که استقبال کردین
الهی
کاشکی.از اون عباهایِ کوچولو براش می گرفتن.از اونا که حاشیه اش زری دوزی داره و
قهوه ایِ...خدارا بابت هدیه ی گرانبها و شیرینی چون ایشان،هزاران هزار مرتبه شکر و سپاس
بازی با نور در معماری ایرانی هنری ست ارزشمند و بسی زیبا


و البته لو کر بوزیه و ابنذر هاوارد و ...هرکدام به نوعی از این الگو استفاده کردن.
زیبا ترین و هنری ترین و فنی ترین و همه ترینهای بازی با تور را می شه در مسحد جمع و جور شیخ لطف اله دید.چه کرده این استاد معمار هنرمند.توان خود را همه گونه نشان داده و به رخ کشیده.بنظرم هماورد طلبیده....
دستش خوش
هرچه بگم از نبوغش کم گفته ام.همه تکنیکها را در اعلا درجه از ذهن به عمل دراورده.سابجکت را به ابجکت تبدیل کرده.یادمان باشد انچه که در ذهن داریم بسختی می توان دقیقن تبدیل به واقعیت بیرونی کرد.اما او انجامش داده
سپاس از خاخورمان
درود و نور و مهر بر شما عزیز برار جانِ معمار مان

خیلی ممنون بابت این کامنت ارزشمند و پر نور تان
از لو،آن وی لایِ ساوا را در خاطر داریم.
روح استاد اصفهانی ،پسرِ حسین آقا بنایِ اصفهان شاد،و قرین رحمت الهی


همچنین رحمت خدا بر آرتور پوپ که این مسجد زیبا را،با آن دیوار سقف دل چسبش مرمت نمود...
بله برار جان،دست همگی شان خوش و

تن و جان شما سبز و سلامت
...
سلام
موتور مثل عابر پیاده است حتی موقع برف پاک کردن از روی بام بلغزد و روی یک خودرو پارک شده بیفتد راننده مقصر است
من هم معمولا در رانندگی خیلی محتاط ام
اگه اتوبوس یا کامیونی ایستاده باشد
زیر ماشین را نگاه می کنم اگه دو ما را دیدم که بسمت خیابان می آید سرعت را کم می کنم
محدوده شهرها سرعت را رعایت می کنم
آینه ها را دارم و از راهنما صد در صد استفاده می کنم
وقتی پیاده ام به ماشین هایی که می پیچند میگم برادر راهنما بزن
الان ۴۸ ساله گواهینامه دارم
سلام بر شما،

مرد شریف از دوم ابتدایی،پشت فرمان می نشست.سوم ابتدایی،مسلط به رانندگی بود و خودش ماشین را برمی داشت و دور می زد.موتور سواری هم همین طور.ولی چوپان نه.چند سالی است که گواهینامه گرفته.یعنی مرد شریف امر کرده بود،کسی دست به فرمون نمیشه
هااا.
بله.همیشه راننده مقصر است.اصلا آموزش رانندگی قدیم،خیلی با جدید و حالایِ کشکی فرق دارد.خیلی...
قرار است باباجی ،سارا را ببرد ثبت نام کند.وایشان بجای اینکه حواسش به امتحانات باشد.که نیست
با این اوصاف،یعنی سال ۵۲/یا ۵۳ گواهینامه گرفتین؟
با درود
زندگی یعنی این اتاق با دکور خلوت و دوست داشتنی نه مثل اتاق من تخت یک نفره پنکه پایه دار چوب لباسی میز کامپیوتر دو تا صندلی دراور یک کمد که معلوم نیست به چه درد می خورد و یک یخچال فریزر خاموش که رویش یک پشتی و یک میز شیشه ای قرار دارد
البته دو دستگاه کامپیوتر یکی خراب و یکی هم سالم ولی کیه که استفاده بکند
البته سرگرمی است برای قند عسل
در یخچال را باز می کند و محکم بهم می زند
با کیبورد بازی می کند
و یک رادیاتور کوچک را هم عقب و جلو هول می دهد
و روی تخت می ایستد و خیابان را از پشت شیشه نگاه می کند
درود بر شما،



و آنجا که پشت پنجره می ایستد و
دل ام براش غش رفت
من هم همیشه منتظر و چشم به راه بودم،که مامان،یا بابام بیان.بعد اونا بودن.باز چشم به راه بودم.دایی می آمد.باز من چشمم به راه بود.و هنوزم همین طورِ،تو راه پله می نشینم.پشت پنجره.چشم به راه می ایستم
...
خانم دکتر/رد پایِ یک زن/قرارِ یه سمساری افتتاح کنیم.امانتی،لوازم تونو بیارین،که دکان ما همچین شلوغ شه.
خیلی ممنون از نظر لطف تون.اینجا گوشه یِ پذیراییِ خونه باغِ.این فرفروژه رو،سال ۸۴/آن وقتی که آپارتمان آفخرا بودیم/۲۰۰ هزار تومن خریدم.اینکه در نظر شما خلوت و دوست داشتنی آمد،خیلی دوست داشتم.اینجا جاییِ که همیشه به نماز می ایستیم.و هر زمان هم چوپان آمد،گپ می زنیم.
+از به تصویر کشیدنِ سرگرمیِ آقای قند و عسل خنده ام گرفت
خیابان را نگاه می کند
میگم آقای امیر علی خان؟من و عزیزِ جان