<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

 

 خوشیِ من از نهادِ من،

رنجِ من هم از نهادِ من . . .!


-شمس تبریزی


بشنویم 


پ.ن

جمعه؛  از ساعت ۱۹ تا پاسی از شب-  عروسی دعوت شدیم.

از اینجا -یعنی خونه باغ-تا تالار عروسی- یعنی تالش-۲۴۰ کیلومتر است.

آقای داماد همکار بابا گیان است.

قدیم ها-تالش ها مثال  گالش ها-شب حنابندان داشتند و

روز روشن عروسی.

ولیکن مسیر طولانی است و

وجدانا حوصله ی مان نمی کشد.



.

.

.

چوپان بهمراه  کامبیز- همکارش-رفت آمل.

چوپان و کامبیز؛عیال های شان را هم برده اند.

رفتن شان بابت پروژه ای ست که -قرار بود دو هفته پیش تحویل بدهند.

القصه.کامبیز که شرکت کوچکی-در زمینه ی برق صنعتی دارد.بخشی از چک هاش بابت بازار خرابی سفارش دهندگان -پاس نشد.

و عیال ایشان که حسابدار شرکت هستند.

شُک شدند و

 جنینِ ۳۵ هفته ی شان ایست قلبی می کند..

ئاخ؛خدا صبر و سلامتی ببخشد‌...

 



نظرات 5 + ارسال نظر
داستان کوتاه منصور پنج‌شنبه 17 آبان 1403 ساعت 10:41 http://Mansourgholizadeh89.blogfa.com

با درود فراوان ، بی نهایت از لطف شما ممنونم امیدوارم توانسته باشم بخشی از گرفتاری جامعه را به صورت داستان نشان دهم ، آلزایمر می تواند برای هر سالمندی خطرناک باشد . امید است با نگاه بهتر نسبت به این معضل اجتماعی راهی پیدا شود . از شما همتباری مهربانم بار دیگر سپاسگزارم .در مورد ایست قلبی جنین پست شما مرا به فکر فرو برد ودنبال مقصر اصلی می گردم که سبب این قصه شد با این دید که پرونده نوزاده در جنین چه زود بسته شد !!!....[گل]

سلام و درود فراوان بر شما همتباری عزیز وگرامی ام.خواهش میکنم.محبت و معرفت دارید آقای منصور.در پناه خداوند همیشه سلامت باشید و
مانا
بله.آلزایمر برای هر سن و سالی می تواند خطر ناک باشد.
مورد داشتیم.زیر ۵۰ سال هم.به آلزایمر مبتلا شد..
بله-امید وارم این چنینی که فرمودین بادا.‌‌‌..
محبت دارید.وظیفه بود و
بنده از شما بابت حضور و دعوت تان و
داستان های اجتماعی .تلخ و شیرین تان ممنون و
سپاسگزارم.

بله متاسفانه.قصه ی تلخیِ...
خیلی ممنون از فهم و درک و توجه ی شما

درود با داستان کوتاه ، یاداشت کوچک منتظر شما هستم ، ممنونم

سلام بر شما همتباری عزیز و گرامی.خیلی ممنون و سپاسگزارم.به روی چشم

Pari پنج‌شنبه 3 آبان 1403 ساعت 19:48

سلام بانوجانم
خوبین؟!

به به به میمنت و مبارکی انشاالله خوش بگذره و همیشه به شادی و حال خوبی باشه
انشاالله خوشبخت و عاقبت به خیر بشن

اخ... ناراحت شدم...
خدا سلامتی و صبر بده...‌

سلاااام به روی ماهت عزیزم.❤️❤️
جووون و دلت سلامت.به قول دادا-قَشَندم=قشنگم.❤️❤️❤️❤️
شکر.الحمدالله شکر و حمد و سپاس.خوووبم.
قربانت.ممنون از مهربونی ها و تبریک و
دعاهای قشنگ و حس و حال تمیزی که بخشیدی عزیزم.
و الهی آمین.و همچنین سلامتی و خوشبختی و عاقبت به خیری شما و
همه و همه...
عروسی نمی رم پری جوون.مسیر طولانی و حالا هم که-گویا تا کمر برف اومده.


قربان دل مهرورزت عزیزم
الهی آمین

و خیلی ممنون و سپاسگزارم که.قشنگ و زیبا نوشتی.خدمت میرسم و
می نویسم برات

سلام پنج‌شنبه 3 آبان 1403 ساعت 16:53

آهنگ را دانلود کردم
یعنی چاووشی است ؟

آهنگ رو مرد شریف فرستاده بود.
خیر؛علی رضا قربانی است.

سلام پنج‌شنبه 3 آبان 1403 ساعت 16:50

با درود
خدا کارگشا است
انشاالله بازار بهبود پیدا می کند
در بورس که نزدیک ۱۳۵ درصد کاهش قیمت به ما خورده است
خدا بیامرز زن عمویم وقتی شنید شوهرش چک هایش بر گشت خورده و ناچار است فرار کند سقط جنین کرد
عمرا من این مسافت را برای شرکت در عروسی بروم و دو باره باز گردم
مگر راننده کمکی داشته باشم

درود بر شما
بله؛پناه و توکل له خداوندِ گره گشا
ما همون موقع-هر چه داشتیم-فروختیم و برای خونه خرج کردیم.
واین کاهش قیمت-گریبان دومادِ عمو حسن‌ رو گرفت‌.به بهانه ی مهاجرت؛آپارتمان صد و چند متری رو فروخت.همچنین ماشین رنو تالیسمانش رو-طفلی دختر عمو حسن.
خدا اموات شما رو رحمت کنه.روح زن عمو شاد.
این قضیه ی کم و کسری چک و چک بازی-وحشت ناک است.
سال ۸۰-سوسن جون -گرفتار چک های برگشتی شوهرش شد.او فرار کرد تبریز.سوسن جون-طلا و لوازم منزل اش -هرچه که ارزشمند بود.فروخت و بخشی از چک و سفته ها را گرفت.اوضاع که عادی شد.همراه سه دختر -بچه هاش-آمد رشت-بیش از یک ماه ماند.در واقع-پدرو مادرم به اش گفتند بمان و
فراموش کن؛بعد برو.
گفتند.زندگی.بالا و پایین داره و
می گذره این روزها.
یادمه.وقتی پدر و مادرم این جمله را می گفتند...زندگی سوسن جون مثل فیلم های در ۱۰۰ ثانیه-توی ذهنم پخش شد و
بی فکری هاو بریز و بپاش های بی موردِ شوهرش.یک ب یک تیک می خورد.
برای خوش فکری های سوسن جون-کف مرتب می زد:))
بعد تو ذهنم گفته بودم..هاااا-چرا عاقل کند کاری؟ که باز آرد پشیمانی؟

به نظرم.ماهاعادت کردیم.کم کاری ها و کم فکری های خودمان را گردن زندگی بی اندازیم.سرآخر هم #مرگ خودخواسته.
باید منم نزد.باید بخواهیم؛درهرحال -متوکل امیدوار باشیم.
خلاصه اینکه- وقتی سوسن جون برگشت تهران؛
لوازم خنچه عقد و بله برون و یلدایی و شب پاسی و تولد و ...خرید و
باتوجه به کلاس هایی که رفته بود-خیاطی-گل آرایی-میوه آرایی و شیرینی پزی و... الحمدالله رب العالمین-توی کارش موفق شد و
اوضاع و احوالش رو به ما ز بالاییم و بالا می رویم رفت...
دختر ها هم دانشگاه رفتند و
دوتاشون- صرافی مشغول به کار اند.آن یکی هم کمک حال سوسن جون است.
امیر خان هم سه شنبه ها جمکران است و ماهی یک بار کربلا.
البته با حاجیه خانمی که-دهه ۹۰-باهاش آشنا شده است.
بله. با شما در خصوصا عمرا این مسافت را برم صد در صد موافق ام.
خصوصا این فصل از سال که-دید کافی نیست-جاده خطر ناک تر است و
احشام ول ول می چرخند؛و
بارها باعث واژگونی ماشین ها شده اند.
و از همه مهم تر-تالش- ۷۰ سانت برف باریده است‌.

پ.ن
همین حالا که داشتم برای شما می نوشتم و ساعت ۸ شب است-چوپان تماس گرفت.
گفت داریم کار رو جمع می کنیم.که یه سر مشهد هم بریم.
گفت رسیدم به ات زنگ می زنم.
کامبیز غرب گیلانی-بچه ی صومه سرا است.اوایل دهه ۸۰-مدتی با او همکار شد.چند ماه از چوپان کوچک تر است.یعنی بهمن ۶۵- همین یک دانه پسر است و مخارج عروسی را خرج شرکت کرد و با جشن کوچکی-رفت سر خونه زندگیش.به قولی بچه ی خیلی خوبیه.سر همین خوب بودنش با زیر دست هاش. سر اعتماد مثلا به نقاش و
جوشکار -...ضربه دید.القصه.چوپان که سالهاست صفر تا صد برق صنعتی را آموخته.با سند و مدرک ایراداتی گرفت.بعد راه کار داد.و نهایتا با توجه به اینکه-کامبیز به اش گفته-تام اختیار مختاری؛ یک سری پاک سازی های اساسی ای-توی شرکت انجام داده.
و من به اش گفتم.ولی من دلم شور میزنه.تکلیف این رو برام مشخص کن.
می دونید؟ خلق و خوی چوپان قدری تند و
دل اش صاف و صادقه.
کار قشنگ کامبیز-که دقیقا مرد شریف هم همین طورِ.دیدن مهارت های چوپان و
دل صاف و صادق شه.
واین وسط باز یه چیزی بود.که من احساس می کردم و
وقتی چند بار به اش گفتم.سر آخر لبخند زد و
گفت.به ات می گم.ولی به مامان نگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد