<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

شیته گیان

 

 آیا در نهایت،زندگی همین نیست:

ندیدنِ چیزی که درست جلویِ

چشمانَمان است؟


-ویلیام گدیس



گفت :

قوراه مَخملآ رو ؟کِی می خوای بِدوزی؟هان؟

می خوام  ببرمت مسافرت ها.

لبخندم گرفت.

گفت:جدی میگم-

دوخت دوزاتُ انجام بده-می خوام یه سر برم ارومیه-

سر راه-تو رو هم "کردستان" پیاده می کنم.

(ها ها ها ها ها )

هُدایا؟؛مرسی که سارا شوماخرُ آفریدی:*



.

.

.

سونیا  -یکی از همکلاسی هاش-بعد اتمام متوسطه ی اول-بهمراه خانواده-راهی ولایت شان شدند.

سالها پیش.خاله جان مشتی نقل در بشقابی ریخت و پیش روی سارا گذاشت.

سارا پرسید از کجا آوردی؟

خاله جان گفت -شوهر خاله از ارومیه خریده است.

سارا گفت-اوه.ارومیهه.شهر نُلق های تپل مپلی.


پ.ن


بشنویم


نظرات 2 + ارسال نظر
سلام دوشنبه 21 آبان 1403 ساعت 09:31

پائیز زیبا
این دختها و برگ های طلایی من را یاد کودکی در اسلام آباد غرب انداخت
صدای خرد شدن برگ ها زیر چکمه های یوگسلاوی مشکی
و گاهی بارون پائیزی و بوی نای شامه نواز
توضیح
زمان ما کفش ملی چکمه نمی زد
چکمه ها وارداتی از یوگسلاوی بود

درود و سپاس از توجه ی شما و
حضور همیشه ارجمند تان
من اون مسیر مدرسه تونُ خیلی دوست دارم.همون مسیری که پر از درختان زردآلو بود...
عطر هر فصلی-حال و هوای خاس خودش رو داره.بوی پائیز و زمستون-بوی عید و سفره نو-بهار و بوی بنفش کبودِ گل باقلا...
بله.زمان شما همه چی اصل بود.حتی برند ایرانی.حالا فیک و
تقلبیِ.همین کفش ملی-کفش هاش -کتونی هاش-میلیونی .اما تقلبی و
خشک چوبه

مادر خونه یکشنبه 20 آبان 1403 ساعت 23:43

این خانما از استان ما هستن و بسیار زحمتکش هستن

بله عزیزجانمدل جامه؛دا گیان هایمهربان و
زحمتکش استان شماپیشنهاد سارا می باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد