<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

یک تصویر!

نظرات 5 + ارسال نظر
پیمان دوشنبه 14 مهر 1399 ساعت 11:43 http://freemine.blog.ir/

ترس از زندگی ماشینی

متاسفانه توی روستاها داره اتفاق میافته.

باشماق دوشنبه 14 مهر 1399 ساعت 11:05

باران پاییزی همراه با غرش آسمان
عیش ما منغص شد
بغل دستی ها آمدند و آلاچیق ما را تصاحب کردند
درست مثل رژیم صهیونیستی
مگر اینها شوهر و خانه زندگی ندارند !
اینطور پلاس در پارکها اند !
نفرین پیر زنها
الهی خیر نبینن !

پاییز قشنگِ.پاییز رو باید به تماشا ایستاد.باید قدم زد.فکر کرد.از بادو بارون و آفتاب خزونش لذت برد...الهی شکر.

آقای امیر علی خان؟!شما باید جانب داری شوهراشونو بگیرید.واز این بانوان تشکر کنید.که شوهرهاشونو تنها میگذارند.تا آن بندگان خدا.در سکوت عبودیت به مفروضات بپردازن.

باشماق دوشنبه 14 مهر 1399 ساعت 10:08

با درود
چه. هوای به به
اینجا را میگم
یعنی خانم ها به زودی دست از همسرشان می کشند
و بچه و نوه را بر تنهایی آنها ترجیح می دهند

چه خبر باشد که همسران رفیق هم باشند و نه رقیب

درود بر شما
سپاس از حضور و نظرات همیشه خوب تان

نادرخان رو اعصاب مهری جون بوده.
همین حرص و جوشای عمونادر مهری جونو بیمار کرد...
واینجورِ که مهرجون دی پوردش کرد ولایت
بله،خبر خوشیِ که همسران هم سر و سایه هم باشند.دردوست باشند.دو رفیق فابریکِ گرمابه و
گلستان.
ولی خوب.روزگارِ دیگه.صد حیف و
صد افسوس.‌‌.

مهرداد یکشنبه 13 مهر 1399 ساعت 19:02

زندگی کردن تو هم چی جایی صفا داره البته منهای رنج و زحمت کشاورزی
موتور مال کیه؟ باران گرامی فکر کنم برا شما باشه، تصور کنین باران سوار موتور

بله،بحمدالله صفای درکنار هم بودن ها،رنج و زحمت کشاورزی رو ناپیدا می کنه.

والا،موتور برای دوماد مش رمضون،نادر خانِ.
والبته منو برادرهام عمو نادر صداش می کنیم.
شکل و شمایلش کپی برابر اصلِ مرحوم هوید"است .همان قدر شوخ و بزله گو.
ولیکن نام برده ،بیش از چل سال، ساکن تهران بوده.یادمه بچه که بودیم،ایشان با بنز می آمد.بعد که اسقاطش کردن.دیگه ماشین نخرید.کلهم از شهر به ولایت پدریش مهاجرت کرد.والانم واسه خودش استخردارِ.البته خانم بچه هاش همانجا ماندن.یعنی باوجوداینکه خانومش واسه همین ولایته،ازتهران دل نکند.والبته بخاطر دخترها و نوه هاش ماندو
گاهی میاد به عمو نادرسر میزنه.القصه مهرىجون به مانند خاله جان دچار بیماری لامذهب شده بود.که الحمدالله جراحی کردو...حال احوالش بهتره.
راستش باران از موتور فقط یه کلاه ایمنی داره.
موتوXLرو فروختیم.والبته که هنوزسوار نشده بودم/فروختیم.
همین کلاه بَسِ مانه کاکو.ئی برادر زاده ام.آمده به ام میگه،عمه گیان؟خواهش میکنم،بگذار کلاه برسربگذارم و
سلفی بگیرم

amir یکشنبه 13 مهر 1399 ساعت 18:17 http://mehrekhaterat.blog.ir/

سلام
خوبی یا چطورین؟

سلام
ممنون از احوالپرسی شما
نه خوب ام ،نه بَدَم.نمی دونم؟چطورم!واین ندونستن داره کلافه ام می کنه
ولی میدونم خیلی خسته ام.
شما چطورین؟
عزیزمون چطورن؟امید که خوب و سلامت باشندو
باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد