کودک هنرمند دارد در و دیوار را نقاشی می کند اداره ی پدر یک نقاش معتاد داشت پدر ازش خواست باید منزل را رنگ کند روی دو زانو می نشست یک ساعت فقط فرچه را بالا پایین روی یک خط می کرد همچنین که می رفت خواهرم دست بکار می شد و دیوار را رنگ می زد فردا نقاش معتاد می آمد می گفت این خواهرت با این نقاشی در و دیوار پدر من را در آورد فکر دو تا اتاق را یکماه طول داد تا رنگ بزند !
ممنون از توجه ی شما نقاشی بچه ها رو خیلی دوست دارم. دوتا نقاشی کودکانه.از پروفایل اون همکار بابا گیان .که عرض کردم بلاد کفرِ برداشتم.البته یکی تو پروفایل شون بود.به بابا گیان گفتم. براش بنویس.اون نقاشی رو کدوم یکی از دخترا کشیده.که توضیح گفتن.بعد یه دونه دیکه فرستادن.بنده.یک ربع.از ذوق .خندیدم.بعد توضیح نوشتن.دختر ۶ ساله ام.عاشق نقاشیِ،منم یک عالمه کاغذ .با یه جعبه مداد رنگی براش گرفتم،به اش گفتم هرچقدر دوست داری ،نقاشی بکش.بعد نوشت،مثلا این نقاشی رو که فرستادم.منو در حال خشک کردنِ موهای خواهر کوچولوش کشیده.خیلی باحال کشیده.خیلی. دقیقا همین که فرمودین.یکی از برادر های دوست مرد شریف،دوست ناباب از راه بدرش کرد.وقت کشاورزی،می ره سر زمین پدری،عمو برنج؟ببرم؟ یعنی از صبح تا ظهر،یک متر هم نمی بره،بعد وقت عصرونه،مرد شریف رسید .از دیدنش عصبی شد.از اون مدل عصبی که،هیشکی هیچی نمی گه،هر چه او گفت،همون باید باشه،تا شدت عصبانیتش فروکش کنه. بهرحال رفتار مردشریف،باعث شد بره ترک کنه.حالا داداش ابوذر،تو یه گل خونه مشغول کارِ.دست خواهر جان درد نکنه.باریکلا به اش آیکن ننه و مقایسه دختر با
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
خواهرش رو ببین چه مادری میکنه برای داداشش
خیلی ممنون از دقت و توجه ی شما
کودک هنرمند
دارد در و دیوار را نقاشی می کند
اداره ی پدر یک نقاش معتاد داشت
پدر ازش خواست باید منزل را رنگ کند
روی دو زانو می نشست
یک ساعت فقط فرچه را بالا پایین روی یک خط می کرد
همچنین که می رفت
خواهرم دست بکار می شد و دیوار را رنگ می زد
فردا نقاش معتاد می آمد
می گفت این خواهرت با این نقاشی در و دیوار پدر من را در آورد
فکر دو تا اتاق را یکماه طول داد تا رنگ بزند !
ممنون از توجه ی شما




دست خواهر جان درد نکنه.باریکلا به اش 

آیکن ننه و مقایسه دختر با 
نقاشی بچه ها رو خیلی دوست دارم.
دوتا نقاشی کودکانه.از پروفایل اون همکار بابا گیان .که عرض کردم بلاد کفرِ برداشتم.البته یکی تو پروفایل شون بود.به بابا گیان گفتم. براش بنویس.اون نقاشی رو کدوم یکی از دخترا کشیده.که توضیح گفتن.بعد یه دونه دیکه فرستادن.بنده.یک ربع.از ذوق .خندیدم.بعد توضیح نوشتن.دختر ۶ ساله ام.عاشق نقاشیِ،منم یک عالمه کاغذ .با یه جعبه مداد رنگی براش گرفتم،به اش گفتم هرچقدر دوست داری ،نقاشی بکش.بعد نوشت،مثلا این نقاشی رو که فرستادم.منو در حال خشک کردنِ موهای خواهر کوچولوش کشیده.خیلی باحال کشیده.خیلی.
دقیقا همین که فرمودین.یکی از برادر های دوست مرد شریف،دوست ناباب از راه بدرش کرد.وقت کشاورزی،می ره سر زمین پدری،عمو برنج؟ببرم؟ یعنی از صبح تا ظهر،یک متر هم نمی بره،بعد وقت عصرونه،مرد شریف رسید .از دیدنش عصبی شد.از اون مدل عصبی که،هیشکی هیچی نمی گه،هر چه او گفت،همون باید باشه،تا شدت عصبانیتش فروکش کنه. بهرحال رفتار مردشریف،باعث شد بره ترک کنه.حالا داداش ابوذر،تو یه گل خونه مشغول کارِ.