-
هنوز باران می بارد!
یکشنبه 8 مرداد 1402 16:20
چند شب پیش..معین داشت می خوند. و من ؛ داشتم به حرف های مامان گوش می کردم. گفت. راحله زنگ زد.به ام گفت.من خیلی تنهام.کسی سراغی ازم نمی گیره.چرا به ام سر نمی زنی؟ زن دایی. گفتم رفتی پیشش.به اش بگو به عمه اش زنگ بزنه. گفت.اتفاقا میون حرف زدن مون.گفت در می زنن زن دایی.بعد از پنجره نگاه کرد.گفت.اَه.عمه حوری اومد ه !!زن...
-
ای شعر که به خویشام میخوانی. . .
یکشنبه 8 مرداد 1402 16:15
روشن است که خسته ام زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند از چه خسته ام، نمی دانم دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید زیرا خستگی همان است که هست آری خستهام و به نرمی لبخند میزنم بر خستگی که فقط همین است در آن آرزویی برای خواب در روح تمنایی برای نیندیشیدن و مهمتر از همه، شفافیت درخشانِ فهمِ قفانگر… ``فرناندو پسوآ`` عنوان و...
-
همین
پنجشنبه 5 مرداد 1402 07:49
هیچ چیز زیباتر از یک مادر نیست. “بیورن”
-
اسب،گاو،گوسفند،همه چی!...
جمعه 30 تیر 1402 09:34
"…بگذار که نزدیک ماه، یک تنفس چوپانی، همیشه درد کند، و من در هر شاهرگم, عاشق باشم…" (بیژن الهی) پ.ن۱ یک ویدیو پ.ن۲ سازنده ویدیو پ.ن۳ عنوان از` یاسین `چوپان کوچولویِ یک ویدیو.
-
یک سکانس و یک دیالوگ !
سهشنبه 27 تیر 1402 18:26
هیچ انسانی بدون اتفاقاتی که برایش رخ می دهد نمی تواند در مسیر زندگی جلو برود. “راگنار”
-
همین.
یکشنبه 25 تیر 1402 09:42
کُوچی دیل
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 تیر 1402 09:12
در من چیزی است که به درختها می اندیشد به خانه ای آرام درمساحتی سبز و مختصر راهی کوتاه دور از هیاهوی شهر راهی کوتاه دورازکارخانهها، مدرسهها، شیون و زاریها . فرصت خواهم داشت فکر و وقتم را صرف گذراندن با رودخانهها و معاشرت پرندگان کنم برای ساختن بندهایی عنان گسیخته بیرون از زندگی ام و بعد به ذهنم رسید که مرگ...
-
یک تصویر!
پنجشنبه 15 تیر 1402 09:11
-
عنوان ندارد. . .
پنجشنبه 15 تیر 1402 09:09
اول دوم سوم چهارم پنجم ششم هفتم هشتم من یادم یادم نیست ولی خاله جان تعریف میکرد مامانت باهات فارسی حرف می زد، تو گیلکی جواب می دادی اون حرص می خورد و عصبانی می شد ما یواشکی ریز ریز می خندیدیم! بعد مامانت می گفت،خوب؟حالا فارسی بگو؟ تو می گفتی نتانم=نمی تونم. بعد بلند می خندید. خوب،فارسی می فهمیدم.ولی نمی تونستم حرف...
-
Khalkoobi
سهشنبه 13 تیر 1402 09:51
این جا کسی است پنهان مانند قند در نی شیرین شکرفروشی دکان من گرفته . . . مولانا پ.ن؛
-
در پُشتیِ متبخ!
دوشنبه 12 تیر 1402 12:08
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 تیر 1402 18:50
من آن نقاشیِ فردیش ....،که کارولین " اش را.... پشت پنجره به تصویر کشیده است ؛ آن همه هنر و دقت و ریز بینی ای که بخرج داده است را خیلی دوست می دارم. پُشت و کنار پنجره ماندن را ،یا دو متر آن طرف تر،چه دانم.به قولی زیر پنجره نشستن و دراز کشیدن را ،جوری که،در هر حالتی ،خصوصاً آسمانِ شب پرستاره پیدا باشد.یا روز ابری و...
-
یک تصویر!
دوشنبه 22 خرداد 1402 18:11
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 خرداد 1402 10:54
سر صبحی وبلاگ پری جونُ خوندم. از آشپزی و سیب زمینیِ سرخ شده نوشته بود... خب.می دیل به واستِبُ. بعد یه سری هم . به قسمتِ وبلاگ های به روز شده زدم و... از خوشی شون خوشحال و از... که توی یکی از همین بلاگ ها حال و احوالم درب و داغان و ناراحت شد. به خودم گفتم طبیعی ماجان؟ براش آرزوی سلامتی و اوقات خوش و هرآنچه دل اش بخواهد...
-
چه جوری برایت دلتنگی کنم؟
شنبه 20 خرداد 1402 06:44
می رشت
-
باشماق و دایی کوچیکه
چهارشنبه 17 خرداد 1402 16:24
ِ آقای امیر علی خان سلام. با خوندن این + پست + یاد این ویدئو = فیلم افتادم. ممنون بابت به تصویر کشیدینِ بانک کودکی و حرف حساب و درست شما. مامان من ام. دقیقا. همین بانکُ با پولای دایی(از شب پاسی تا باقی هدایا؛) کوچیکه تاسیس کرده بود:))
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 خرداد 1402 20:03
امروز دو شنبه بود دیگه؟ خوب پنج شنبه مرد شریف اومده بود پیش ما . با خودش_دو بسته چای بهاره _1402_ آورده بود. ما داشتیم هندونه می خوردیم. گفت؛ اوضاع هوا خوب نیستا.الاناس که بهم بریزه.گفت غرب اما بیشتره... گفت خدا به دادِ شالی زارها و باغ و باغچه ها برسه.. بعد گفت داشتم می اومدم چوپان خونه نبود یه زنگ به اش بزنم ببینم...
-
سیمین جون!
دوشنبه 15 خرداد 1402 11:45
با هم گوش کنیم!
-
انجمن نکبت زده ها
یکشنبه 14 خرداد 1402 12:45
موضوع دعوا همیشه دلیل اصلی مرافعه ها نیست. گاهی دو نفر بر سر و کله ی هم می کوبند به خاطر دلیلی که دلیل نیست ، حرفی که حرف نیست . می کوبند به خاطر چیزی که در پس ذهن دارد آزارشان می دهد اما برای بیرون ریختنش چیز دیگری را علم می کنند ، موضوعی مورد قبول هر دو. پ.ن
-
می دیلِ به واست!
یکشنبه 14 خرداد 1402 04:53
-
خدایا شکرت:*
یکشنبه 14 خرداد 1402 04:38
هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ توکلت علی الله https://poniyo.blogsky.com/1402/03/17/post-195/%d8%b7%d8%a8%d9%84-%d8%aa%d9%88-%d8%ae%d8%a7%d9%84%db%8c- حاملگی یعنی قایقی که سوارش می شوی و به ساحل آن طرف رودخانه می روی ، بچه ای را که هم نشین...
-
چه جوری برایت دلتنگی کنم؟
دوشنبه 8 خرداد 1402 20:34
Nafas
-
پس تحمل کن
جمعه 5 خرداد 1402 06:01
"زندگی بهت اجازهی تمرین کردن نمیده، باید در حین زندگی آموزش ببینی…" (Stretch) پ.ن . . . بدون شرح پ.ن۲ عنوان از بیژن(پس تحمل کن تحمل ستون بودن را ستونی از نور که فقط پرندگان کور بر او تکیه میزنند ) الهیِ دوست عزیز.
-
یا رب چو بوی گل به کجا می برد مرا ؟
جمعه 22 اردیبهشت 1402 12:43
-
پروازِ پرنده . . .
پنجشنبه 21 اردیبهشت 1402 17:59
آن پرنده اگر تن به باد نمیداد نمیدیدی باد از کدام سوست نمیدانستی آتشِ یاقوت بر انگشتت از چه خاموش شدهست پس با همین خموشیده با همین نگین نامه را سر به مهر نما این نفیر زمستانی… این صدا همیشه از پسِ پشت میآید بر دوش تو میساید و دور میشود اما آنجا که دگر به گوش نمیآید آنجا ایستاده بر محرم تو به روشنی درّهها…...
-
یک تصویر!
پنجشنبه 21 اردیبهشت 1402 07:46
-
پشت پنجره خواب ام گرفته بود و رعد بیدارم کرد.
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1402 09:13
همین حالا از پله + هفده م سلام به شما:) عصر امروز مردشریف با قطار،عازم مشهد مقدس است. دی روز برای خداحافظی آمده بودند... دی شب هم چوپان آمده بود... گفت :ظهر فردا با علی و جواد؛ عازم دیلمان هستیم و... تا غروب جمعه بر نمی گردیم. به امید خدا مرد شریف هم هفته ی آینده بر می گردد. ما کِی بر می گردیم رشت؟ می خودا گیان دَنه و...
-
بدون شرح!
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1402 09:12
-
سکوت خیلی باشکوهِ!
یکشنبه 17 اردیبهشت 1402 09:07
سکوت چیزیست که در حقیقت می توان آن را شنید... "موراکامی " پ.ن
-
چه جوری برایت دلتنگی کنم؟
یکشنبه 17 اردیبهشت 1402 07:23