<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

5 دی*

.....


سپیده گر سر بزند

در این بیشه زار خزان زده...

 شاید گلی بروید...

شبیه آنچه در بهار بوئیدیم...

پس به نام زندگی 

هرگز نگو هرگز...

 *پل الوار *

+

محرم 95؛شکوفه های "آلبالو"

√*روز ملی ایمنی.....

+!!؟؟؟؟

.....

....همان شکوفه های آلبالویی ؛که در بهاربوئىده بودیم...

*یکی از آن دخت هایی که -بعد درخت گوجه سبز-خیلی عجیج مجیدی هستندو-خیلی دوستش می داریم؛همین درخت های آلبالوی پلاخوسته ای هستند وبینظیربیتو ای...

√ولیکن؛ تو باغی که پدربزرگ بهم داده بود ؛آلبالو خورهاش ببایستی میرفتن روی شاخه- اش سپس ها تناول کنندآلبالو های سرخ گون را؛که اونم به لطف ومرحمته طرح های ملی...

نظرات 18 + ارسال نظر
... جمعه 10 دی 1395 ساعت 10:59 http://darrahgozarebad.blogsky.com

سپیده گر سر بزند

در این بیشه زار خزان زده...

شاید گلی بروید...

شبیه آنچه در بهار بوئیدیم...

پس به نام زندگی

هرگز نگو هرگز...


خیلی قشنگ بود

عزیز دل انگیزم:-*:-*:-*
لطف دارین

ارغوان سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 19:07 http://argavanrang.blogsky.com

حق دارید ناراحت بشید.
کاش می شد به جاش جایی دیگه بگیرید. حیفه! برای بچه هاتون بمونه.
من دلم از اینجا حسرت می سوزه به خدا!
اینقدر دوست دارم یه زمین داشتم توش کشاورزی و باغ داری می کردم. یک گوشه ایی هم چندتا مرغ و خروس نگه می داشتم...
دعا کنید بتونیم اینجا اینکار رو بکنیم. یه خونه بگیریم که خارج از شهر باشه و زمینش بزرگ باشه....
اگه خدا بخواد همه چیز می شه اگر هم اینجا نخواد اون دنیا بهمون بده که اون موندنیتره
شما خیلی بزرگوارید خدا حفظتون کنه

چشم.الهی به" اذن الله "همون زمینی که برام به تصویر کشیدین ؛قسمت شما وخانواده محترم وعزیز تون بشهانشالله.
ممنونو متشکرم
√من آرزومنده هرچه بهترینم برای شما

کبری سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 09:15 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 22:33 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 20:52 http://daryamkdj222.persianblog.ir/







کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 12:31 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

قالی سلیمون اجوو

آخی؛سلیمان نبی ؛پسر داوود

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 12:09 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اینطوری سادگی بهتره هاا نهههههههههههههههه؟

یس ؛عاااالیه مثله گل قالیه قالی کرمون و....

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 12:03 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

یس یس

باز کهدخودتو لوج مالی کردی
:-*

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 11:44 http://daryamkdj222.persianblog.ir/


آیکن شل گازی

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 00:02 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

خب در مورد روز ملی هم به ارغوان جونم هم توضیح دادید سپاس آجی نازم( چه جالب هم اسم وبلاگتون ارغوان هم دوستتون)

پس به نام زندگی

هرگز نگو هرگز...(لایک)


هرگز نگو هرگز....

کبری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 00:00 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

خوبین؟
خوشین؟
سلامتین؟

الحمدالله
شکرخدا
بحمدالله
ممنون از احوالپرسی هات؛عزیز دل انگیزم

کبری یکشنبه 5 دی 1395 ساعت 23:59 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

سلام خدمت اجو بارانی جونممممممممممممم

وعلیکم سلام عزیز دلم

minla یکشنبه 5 دی 1395 ساعت 23:12

وااای خدای من

چه عکس های قشنگی . چه روح لطیف و روشنی که این زیبایی ها رو دیده
من فعلا فقط بهت زده زیبایی هایی هستم که اینجا نشون دادی

مرسی. روحم تازه شد


من با وجودی که از شمال کمی دورم اما اون طرح ملی رو دوست نداشتم و ندارم ...

سلام
خجالت کشیدم ؛دوست داشتم برم توی چادر مامانم قایم شم:
شما لطف دارین "minla" بانو
ممنونم؛خیلی ممنونم که دوست نداشتین.مرسی
+شمال=مازندران؛همساده ما گیلانی ها ست
+خیلی خوش اومدین

ارغوان یکشنبه 5 دی 1395 ساعت 20:19

ممنون از توضیحات زیبا و کاملتون.
واقعا حیف شد اون همه صفا و زیبایی و احساسات خوب. حتما خدا جبران کرده براتون به بهتر و بالاتر

لطف دارین ؛فدای شما ،ارغوان بانو
من دلم برای اون درخت ها سوخت...؛کلا اشجار رو دوست دارم (خیلی زیاد)
خدا ؛خداوند کریم ؛
چیزی حدود بیست سال بعد اون ماجرا؛یه تیکه زمین با صنوبرهای تبریزی جبران کردن(خدایا شکرت)
می دونید؟!یه قسمت از باغ پدر بزرگ رو با قلمه های تبریزی پوشونده بودم(عطربوی صنوبران تبریزی رو دوس دارم) بعد که اونها قطعه قطعه شدن و طرح ملی اجرابشه....بایادآوری شون دلم می سوخت...البته فقط باغ پدر بزرگ نبود؛کلی زمین و درخت و خونه و...خراب شد ؛تااون طرح اجراشدو...
القصه بعد بیست سال ؛وقتی وارد اون یه تیکه زمین شدیم ؛درختهاشو دیدم شُکه شدم؛دقیقا قد و قواره درختهایی بودن که من خودم کاشته بودم...گفتم؛سبحان الله
وقتی باد ملایم شروع به وزیدن میکنه؛برگهای پهن صنوبر ؛عین دوتا دست بهم میخوره...
اشجاردسته جمعی شادان مشغول نیایش
ارغوان بانو!؟ بعد از دست دادن اون باغ....دیگه دلم وابسته به مال دنیاو....نیست؛احتمام بسیار زیادی وجود داره؛این باغ رو هم از دست بدم....(برای بار دوم)
حتما یک خیری درش هست؛من بیخبرم. راضیم به رضای خودش و دلم پابند هیچ مال و منالی نیست.خدایا شکرت(ولی برعکس قضاوتم میکنند.) مهم اینه که ؛خودم باور دارم ؛که نیست.
پس ؛هرآنچه می خواهند بگویند

ارغوان یکشنبه 5 دی 1395 ساعت 18:56

واقعا زیباست!
این طرح ملی جریانش چی هست؟ و ربطش به بالا رفتن از درخت؟

لطف دارین ؛ارغوان بانو
عکس اول؛زیر ناودونی هست ؛بارون باشدت زیاد از لوله ی ناودونی یه همچین آب چاله ای رو درست کرد؛که من عاشق آبچاله هام
امروز؛5 دی -روز ملی ایمنی در برابر زلزله.
وطرح ملی؛یه طرحی ایضا بایستی از باغ ده هزارمتری گوجه سبز پدر بزرگ مرحوم (یه بخشی رو به من داده بودن) رد میشد؛ درخت های گوجه سبز (ترش -شیرین -بادومی-جنگلی....) وچند عدد درخت گردو مابین این درخت های گوجه سبز بود؛تصور بفرمایید برید رو درخت گردو ؛دست تونو دراز کنید گوجه سبز بکنید؛بعد تناولش ؛هسته رو(که ما بهش میگیم؛توشکه) پرت کنید میون باغ
..حالا دور تا دور باغ رو ؛پرچینی از افراهای نروژی تصور بفرمایید که من عااااقش شونم
گاهی پسربچه های کوچولو(هفت_هشت-ده ساله) از پرچین میپریدن ؛که چه!؟بیان انواع گوجه سبزهارو بخورن..حالا شمام از بالای درخت دارین تماشاشون میکنید؛اینجا اون هسته هه به کار تون میاد ؛نشونه بگیرین ؛مستقیم پس گردن یکی یکی شون....چرا!؟چون در حد معمول تناول کردن؛گوجه سبز زیاد هم ؛باعث افت فشارو...بچه ها میشه؛خصوصا گوجه سبز نرسیده...
بله؛بچه ها شما رو میون شاخ برگ ها نمی بینن؛چون درخت تنومند گردو باشاخساری بسی دل فریب؛استتارتون نموده؛...وباخیال راحت می تونید سیرکنید؛در ژرفاب ها خیال...
√بچه ها فکر میکردن؛باغ پدر بزرگ جن داره
√درخت آلبالو تنومند بود؛حتما باید میرفتیم بالای درخت تا آلبالو بخوریم....طرح ملی (فرض کنید اتوبان _کانال های فاضل یه شرکت...ازمیون این باغ رددشدو...تموم درخت هاو باغ و.با بولدزر...به فنا رفت)
√اما خاطرات هست.نفس کشیدن میون شکوفهدهای نو رسته ؛صبح های صادق ؛برگچه های سبز لطیف ؛عطورهای آلاله های زرد و بنفشه های وحشی ؛علف های نرم ولطیف؛ ؛پابرهنه ؛لمس لذیذ شبنم.... ونسیم ومهر ورز ؛براتون عطراقاقیها رو بیاره...وصدای اون جوی هزار زمزمه گون ؛که می جوشید که می جوشید که می جوشید
وآن درخت تنومند گردو؛شاخه اش اونقدر بزرگ بود ؛می تونستین پاهاتونو دراز کنید و تکیه بدید به تنه اش...دوست داشتین میتونید یه چرت هم بزنید؛فقط حواستون به مورچه های تپلش باشه....

مترسنج یکشنبه 5 دی 1395 ساعت 11:03 http://www.dar300metri.blogsky.com/

لایک

سلام ؛ممنون ازشما؛آقای مترسنج

غریبانه یکشنبه 5 دی 1395 ساعت 08:15

شکوفه های البالو البالو دادند یا ریختند؟؟

آلبالو دادند؛برف اخیر ریخته شد

غریبانه یکشنبه 5 دی 1395 ساعت 08:14

وای روحم رفت تو این عکس

21 گرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد