اهل سیاست خیال میکنند دور را میبینند؛ البت که میبینند، اما نه خیلی دور را. حکما اگر خیلی دور را میدیدند کارشان توفیر میکرد. امیرالمؤمنین اهل سیاست بود، اما دورِ دور را میدید، جایی به قاعدهی قیامت دور و دیر...
_ امیر خانی
یادم نیست؟ این عکسُ به چه تاریخی گرفتم؟
ولی مسیرش آن طرفِ_ سپید رودِ_که جزءمحدوده شرق گیلان_محسوب میشه.
رفته بودم بازار محلی.
جعفری تازه برای کوکو و
سبزی پلو_گشنیز و شوید_برای خورشت هیل و شوید_نعناع برای نمک سبز_سبزی قورمه ای بگیرم.
آقای سبزی فروش اسفناج و
سبزی خوردن و
سبزی آشی _همه را یکجا روی هم گذاشت و
وزن کرد_گفت:35 تومن.
گفتم؛کلم و کاکو و
گوجه و خیار و
هویج هم وزن کنید.لوبیا هم همین طور.
گفت :امر دیگه؟
گفتم؛فقط یه دسته تربچه.
گفت:شوید ها مون خیلی سبزِ ها آبجی.برای خشک کردن عالیِ.
گفتم؛بله.همه ی سبزی جات بساط شما سبز و تازه اس.
گفت پس وزن کنم؟
گفتم ؛متاسفانه وقتِ خشک کردن اش رو ندارم.
گفت وقت نمی خواد که،بشور پهن کن.خودش خشک میشه.
تو دلم ها ها،خندیدم.به بند رخت هایی که خاله جان کیپ ملحفه میشست و
پهن می کرد و
من و مرد شریف،بین شون موش و
گربه بازی می کردیم.
که یه خانومی اومد و
پرسید: سبزی کیلویی چنده؟برار.
خلاصه اینکه،به قول ملک الشعراء بهار:
عید نوروز است،
هر روزی به ما نوروز باد!
شامِ ایران روز باد!