<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

شب بارانی در...

......

......

....

.....

....

.... 

...

...

...

...... امسال حدود دوازده کیلو -لیمو آب گرفتم.البته این دوازده کیلو  رو یکجا نخریدیم!! در پنچ مرحله -با آبمیوه گیری دستی  ؛آبلیموی بینظیری شده :)

....ساله اوله که ؛لیمو خشک کردم -به عبارتی حرف ندارشده!!

چون آزمایشی بود و....بایک مشت شروع کردم-اگه عمری باقی باشه -سال بعد دو مشت بیشتر....


یِ رنگِ سفیدی نشسته رُموهات...*

...

...

چند روز پیش -حاج خانم بهمراه حاج آقا تشریف آورده بودن...بعد سالها قسمت شد همو ببینیم...،!! تا گفتم ؛سلام حاج خانم!آغوش بازکردن ومحکم بغلم کردن!! زمزمه کنان ماشاال...حالا تصور بفرمایید ؛

مردشریف وچوپان!!یکم اوشتر تر  رضای خودمونو :|

چوپان زیرلب میگف؛آقارضا!؟زاک دنده یه نشکنه!!

-اوه!الان اینجوریه!؟

مردشریف واگیرمیکرد؛ایبچی ده فشاربده  ایشکنه!!:|

حاج آقا گفتن؛بس کن حاج خانم بچه رو کشتی...(ایشون گیلکی رو فول هستن)

بلاخره حاج خانم رضایت دادن ولمان کنن :|

برن پیش اجی...،!سفره ی شام که جمع شد؛ تاپاسی از شب همه گوش بسپردیم به خاطرات شیرینه حاج آقا ؛از گذشته ها و پدربزرگ _آشنایی شون...گفتن از سال 68 دوست وآشنای پدربزرگ مرحوم تونم...همین چوپان 3سالش بیشتر نبود!!آی بچه ی شیطونی بود ؛الانشم هست!!حضار سالن رو منهدم کردن...

+

دوشاب و کشمش و سیب زمینی  و خیارشور خونگی سیب زرد وقرمز!نون محلی ؛سوغاتی های هستند که برای همه آوردن.

دست شون درد نکنه؛تن شون سلامت باشه-خداوند بیش از پیش به باغ  شون(به قول خودشون " صحرا " )

   برکت عنایت بفرماید!!

√90 هزارمتر زمین-برای کشت و...،،،،!وقتی آب نداشته باشه!!؛چه فاجعه ای!!!

+Hanoz  Hamoonim -آسرایی.*

واویشته بج!

...

...لاشه برنج یا میان دانه یا نیم دانه ی برشته شده!


واویشته برنج=برنج برشته! (دوشاب زده )

برنج برشته -دوشاب -زیره سیاه -مغز گردوی خرد شده؛محتویات درون بشقاب است.

وایشته بج؛یکی از تنقلات ما گیلانی هاست واگثر گیله زن ها شب یلدا تهیه نموده -جهت پذیرایی از مهمان -خصوصا مهمانان خاج استانی شان!

(سرچ کنید -واویشته بج!یا برنج بو داده -کلی جستارهای خوبی خانش می نمایید ؛)


ودیگر اینکه؛ تصویر اول وتوصیه ی خاله خان باجی ها برای پس از دوران باردار ها ؛جهت شیرافزایی...

مدل مصرف برنج برشته جهت عموم عزیزان..انوع مغزدانه های بو داده شده ی بدون نمک مثله ؛مغز پسته -مغز بادوم درختی-مغز فندق و هر مغزی که دوست داشتین...به انضمام خلال های نارگیل ومشتی کشمش پلویی -مخلوط نموده ومشت مشت تناول نمایید!


کاربرد لاشه برنج ؛

آرد برنج -جهت تهیه رشته خشکار وشیرینی...لاکو نان یا نان برنجی.

جهت شعله زرد پزی! چون لعاب زیادتری داره!

.

واویشته =برشته

بج=برنج


اه ..چقدرمن بی سروته مینویسم...ببخشید شما

نام برنج:ه ا ش م ی

....

....برنج قهوه ای-برنج کرم ی یا همون شیری رنگ ؛محصول نود و پنج!


نگاه به قد و قوارش نکنید؛عطرو طعمش بینظیره -ازنوعه بینظیربوتویی اشB-)

+

امسال اکثر کشاورزان محصول شون خُرد شد ؛یعنی لاشه برنج شون بیشتراز برنج شسته رفته ی بازار پسند هستش....:((

بحمدالله ؛پدر جان ومامان جان از محصول امسال راضی هستند.هرچند که ؛نصبت به سال قبل ری کمتری داده....

الحمدالله شاکرن! وکلامشان ؛راضیم به رضایش است 

داریوش علیزاده ؛نوازنده و موسیقی دان گیلانی

 


سپاهیان سلیمان از گروه جن و انس و مرغان و هرسپاهی تحت فرمان رئیس خود در رکابش حاضر آمدند (١٧)

تا آنجا که به وادی مورچگان رسید   موری چون جلال سلیمان و سپاه عظیم آنان مشاهده کرد گفت ؛ای موران همه به خانه های خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهش ندانسته شما را پایمال کنند (۱۸)

سلیمان از گفتار مور بخندید و گفت؛  پروردگارا مرا توفیق شکر نعمت خود  که به من و پدر من  عطا فرمودی عنایت فرما و مرا به عمل صالح خالصی که تو بپسندی ( اگرچه خلق نپسندند )  موفق بدار و مرا به لطف و رحمت در صف بندگان خاص  شایسته ات داخل گردان  (۱۹)


√+ حال به یقین مستحضرید از اینکه مقام و انفاس مطمئنه و ارزش مهر ورزی در تمامی سوره های قرآن تحت عنوان   << بسم الله الرحمن الرحیم >> در رأس گفتار الهی مذکور است،بجز سوره نمل که دوبار اصول مهرورزی به جهاتی منظور سوره اعلام گردید...

لذا تنها سوره ای را که از این قاعده مستثنی است، سوره توبه یا برائت می باشد؛ پس چه خوب است برای مزید استحضاربه عرض برسد ازاینکه در مقامات هفتگانه موسیقائى اصیل هم گوشه ای از آواز تحت عنوان 

<< مهربانی و مهرورزی و مهرگانی >> در  << بیات ترک >> و یا  << بیات زند >> نشأت گرفته از فاصله سوم و.پنجم گام << شور >> جاری است.

مهرورزی عاشقی نیست ،دوست داشتن و ابراز مهر و محبت است و به طور اجماع  یک وصلت ماندگار است.

بدین منظور مهرورزی را جزء زینت انسان می دانند و هیچ  انسان مهرورزی در اقیانوس ،جزیره نیست،کل اقیانوس است.زندگی بدون اعمال مهرورزی به مثابه مرداب گندیده است که نه رفت دارد و نه آمد.

زندگی انسانها همراه با مهرورزی یعنی در یک دوستی عمیق با خود بودن و زیستن ،بدون اخلال توسط هیچگونه مفهومی و برهمین حسب هم خداوند برای ترویج مهرورزی همه زیبایی ها و.نعمت های فراوان و خوشی های مطبوع را بر ما ارزانی داشته است.

و لذا کیفیت مذهب بر اساس مهرورزی  و  عدالت محوری  بنا گردیده است.

مهرورزان خوش بینانند.

هیچ خطوط قرمزی در طریقت مهرورزان حاکم نیست.

 کشوری را که در آن مهرورزی حاکم نباشد بدان آن کشور روی شن بنا گردیده است...

آهنگ سازان بزرگ جهان از جمله یوزف هایدن ،موتسارت ،هومان سباستین باخ ،بتهون ،شوپن باروک و همه و همه 

سمفونی هایی در رابطه با مهرورزی همراه با حقیقت الطاف کائنات و ابهت کبریایى و تجسم زیباىى ها و شادى ها 

بر اساس اینکه  بدن انسان یک دروازه و یک معبد الهى است ،ساخته اند.

در غایت اگر مهرورزی در بی نهایت خود ضرب گردد ،حاصلش تقرب به حریم پروردگار است...

نگویم سماع ای برادر که چیست          

مگر مستمع را بدانم که کیست 




(...)



بحمدالله وارش الهی ادامه دار است.


√بعدا نوشت از سید علی صالحی


ای کاش تنها یکی شبنم پا بگور 

بر گلبرگِ لرزانِ بابونه ای بودم.

ای کاش که هیچ،اصلا هیچ وُ

این همه کلمه نبود،داناییِ دریا نبود!

فقط کمی خواب،

کمی سکوت وُ

بعد راهی دور....!


وگر در دهد یک صلای کرم-عزازیل گوید نصیبی برم...



مادربزرگ بهمراه زنبیل حصیری میرفتن بازار هفتگی -برادرهای گرام درانتظار -مسیر برگشت مادربزرگ رو می پاییدن 

لابد تو دلشون دل دل میکردن هر کدوم زودتر از بغل دستیش دستش به زنبیل ومحتویات درش برسه!!

غش غش خندیدن های مادربزرگ!

از سرکیف -بابت کوتاکانه ازازیلی*

تشر پدر بزرگ؛ اول ماجان :)

هوم...

√ این روزها مسیر مخفیه یادها هم 4G شده ...

*کنایه به پسربچه های شر و شیطان =ری یا کوتای!

+سرآغاز -سعدی *علیه رحمه 

...

تأمل در آیینه دل کنی 

صفائی بتدریج حاصل کنی 

مگر بویی از عشق مستت کند 

طلبکار عهد الستت کند...


7در۷


                                      

+


....رود جاری تا خزر 

.....چلچراغ ؛تقدیم شما :)

...درختهای تکثیر شده ی روی آب :)

.... اجی بهش میگه؛پنج انگشتی :)

....

کاربرد پنچ انگشتی؛یکی از اون هفت گیاهه -هفتا بیجارهست.مزه اش -ترش لبه-یکمم طعم ومزه ی برگ توت فرنگی رو داره- آهان!!جزء گیاهان گلداربحساب میاد-اونم چه گلی-زردخوشرنگ وعجیجی :-*

بوته های پنج انگشتی عینهو بوته های توت فرنگی -به قول اجی-همه جا رو "واتینه"=یعنی تکثیر میشه!!


√نعناع-جعفری-چوچاق-خالواش-ترش واش -پونه -پنج انگشتی؛به انضمام چند حبه سیر-فلفل سبز-بادمجون - آب انار -یا آبغوره؛محتویات هفتا بیجارهست-ماندگاری این نوع ترشی سه الی چهار روز ؛فقط و فقط در یخچال نگهداری شود-قدیم ها؛اجی اینا هر روزی که باقلا قاتق داشتند درست میکردن -چون اون زمان ها روآتیش پلو می پختن -برق نبود-طبیعتا یخچال هم نبود.خدایا بابت وفور نعماتت ؛الحمدالله شکر... 

√یادم رفت بنویسم؛

پلو پزیدن روی آتیش -اون باچوبهای جنگلی -طعم ومزه اش-بینظیر بوتویی ببوده B-)

شیرین تره!

 ...

...اول دستگیره هارو محکم نگه دارید؛نگران هم نباشید -اتوبان خلوته-بگ گرند موسیقی -داخل یشمی -شهریا -پشت بندشم-دلریخته اش -مقصد خونه ی آقاجان!

...یک ربع بعد؛به سلامتی رسیدیم؛ یه گشتی حوالی آشنا بزنیم -ایشونم که معرف حضور تون هستند ؛نهال ازگیل ژاپنی یا انبه ی جنگلی :)

.... شکوفه ی دوست داشتنیه ؛تمشک =ولش!

... انارخانِ منتظر!!


ایشون جزء گیاهان گلدار هستن -اما دقیقا نمی دونم چند لپه ای و راسته ی چی چی سان هستش!؟؟

فقط اجی بهش میگه؛شیرین تره!

اینو میچینن-ساتوری میکنن-یک قاشق آرد باهاش مخلوط میکنن به انضمامه مقدار کمی آب -پخته که شد...سیر داغ درست میکنن-شیرین تره ی پخته شده رو به تابه اضافه -کمی تفت که خورد -مقداری رب انار بهش اضافه میکنن.

همراه ماهی شور سرخ شده -کته ی ته دیگ بدون روغن...ترب -یا ماست چکیده تناول میکنن!!

√چرا شیرین تره!؟منم نمی دونستم!!بهمین جهت چندتا از برگ هاشو کندم وشستم تا خام خام مزه مزه اش کنم -  مزه اش مثل برگ چغندر شیرین بود :|

+برگ وساقه اش ؛لطیف وشکننده اس؛به قول اجی -عین تره جاغله جول مانه -شیرین وحساس...باقی ماجرا.

نورسته های پیلی پیلی آور...

....

....



سیمین بهبهانی ؛


ستاره بی تو به چشمم شرار می پاشد 

فروغ ماه به رویم غبار می پاشد 

خدای را  ! چه نسیم است این که بر تن من 

نوازش نفسش انتظار می پاشد ؟

خروش رود دمان ، شور عشق می ریزد 

سکوت کوه گران، شوق یار می پاشد 

بیا که پونه ی وحشی ز عطر مستی بخش 

بخورِ می به لب جویبار می پاشد

ستاره می دمد از چلچراغ سرخ تمشک 

که گردِ نقره بر او آبشار می پاشد 

خیال گرمی ی عشقت به ذره های تنم 

نشاط ومستی ی بی اختیار می پاشد...


√نورسته های خرش =پونه ی وحشی 

افرای خزان زده

....

....

....

....

....


++



تماشای خورشید -لای شاخ و برگ های نارون...


بعد ترش ،……

زمزمه کردم؛


مادر 

از سایه لک وپیس افراها بیرون آمد و موی طلایی اش ،که به رسم روز روی سرش عمامه شده بود ،مثل خورشید می درخشید.*

-ولی مامان جون که موهاش طلایی نیست!! عمامه هم فقط ح اج آقا حسینی میزاره نه مامان جون!!

چی!؟:))) 

√امان از دست آقای برادرزاده.


Ragtime _66*

درخت عریان

....

....

.....

....

....

پای درخت گردو 

دیروز؛برداشت راتون!

....

....

...

....

....پس از برداشت راتون؛اوشونم آقای برادرزاده هستند؛ اونجا چکار میکنن!؟رفتن گلِ نرم بیارن ؛جهت گل بازی 

...بله ؛همان طور که مشاهده میکنید ؛اثر هنری ایشان نصفه نیمه اس...

...ودرنهایت ؛تنیجه ی آن اثر :)

(...)

....

....

....

...


ثبت تصاویر-21-8-95.

سرزمین پدری

گل داوودی!

....


هیچ کس هست که با 

قطره ی باران امشب 

همسرایی کند و روشنی گل ها را 

بستاید تا صبح 

که بر آید خورشید؟

هیچ کس هست که در 

نشئه ی صبح 

ساغر خود را بر ساغر آلاله زند 

به لب جوباران 

و بنوشد همه جامش را 

شادی کام گیاهی که ننوشیده از ابر کویر 

ساغر روشنی را ؟

هیچ کس هست که با باد بگوید 

در باغ 

آشیان ها را ویرانه مکن

جوی 

آبشخور پروانه ی صحرا را 

آشفته مدار 

وزلالش را 

کابینه ی صد رنگ گل است 

با سحر گاهان بیگانه مکن 

هیچ کس هست که از خط افق 

گرد صحرا را 

دریا را 

مرزی بکشد 

نگذارد که عبور شیطان 

از پل نقره ی موج 

عصمت سبز علفزاران را 

تیره ونحس وشب آلود کند ؟

هیچ کس هست در اینجا که بگوید 

من

روحی هستی را 

در روشنی سوسن ها 

و مزامیر گل داوودی 

بهتراز مسجد یا صومعه می بینم؟

هیچ کس هست که احساس کند 

لطف تک بیتی زیبایی را 

که خروش شبگیر 

می سراید گه گاه ؟

هیچ کس هست 

که اندیشه ی گل ها 

از سرخ و کبود 

بنگرد صبح در آیینه ی رود 

یا یکی هست 

در این خانه 

که همسایه شود 

با سرودی که شفق 

می خواند 

بر لب ساحل بدرود و درود؟



مزامیر گل داوودی -از زبان برگ ؛محمد رضا شفیعی کد کنی 

شمال 60 :|

....

....

....

...

...

...

...

...

... لگدکوب کردن ؛جهت معطرسازی کابین وقیژبیشتر یشمی ؛|

+ساحل آرشیوی!!چرا؟!واسه این که ؛مانور ن ظ ا می بود -هرسمت رفتیم -پولیز و...مجبورشدیم دور بزنیم  ؛تخت گاز سمت ولایت خودمون:|

√خاطره خوبی از پولیزها...نداریم.اولینش  مربوط میشه بوستان ملت ؛تصور بفرمایید ؛ بیسیم لعنی رو بگیرین سمت تون-وبه همراه تون بگن؛ازاین بچه یاد بگیر!!(باتمام خشانت ) اونم تو سنین هشت نه سالگی :|

√دومین-ساحل کیاشهر-؛دارین پل چوبی رو طی میکنین!که برسین به ماشین!چرا؟چون دلتون از مسیر مرداب گون ی که گذشتین ؛بشدت گرفته-ازاین جهت چوپان سمت راست شما -لیلا سمت چپ...شمارو مشایعت می کنند تا دم در وسیله ی نقلیه...

همین طور که دارین به صحبت های سمت راست وچپی گوش میکنید؛ توجه وافر به چوب های نراد ی که با نظم کنار هم مجوعه ی پل رو تشکیل میدن دارین -وایضا روزنه ای که زیر پل رو نشون میده- چی بود حالا!؟

مرداب خوف برانگیز با نی زارهاش..صداهای عجیب غریبه لای نی زار-غورباغه ها یی که تو دهن مار زجه میزدن....

که یهویی دست چوپان جلوی دیدگان تونو بگیره!!!چرا!؟خب!باید سر بلند کنین ببینین دیگه!!

تا بجنین -با شکم گنده ای روبرو میشین وقبل ازاین که فیس تو فیس بشین؛میشنوین؛تو!؟اینجا چکار میکنی!؟کی بهت اجازه داده پستت رو ترک کنی؟!ها ؟؟؟

بله ؛وقتی سر بلند کردین؛ دست چوپان رو کنارمیزنین ؛تا ببینین چه خبره!!!اصلا این شکم گنده نزدیک صورت شما چکار میکنه؟؟؟ که این دفعه نوک بیسیم رو مابین دو ابرو -بگ گرند تصویر -دهان گشاد وبازمانده ما-مور -قپه هاش 


جزء وحشت ناک ترین پس زمینه های عمر دیدگانم بود!!

باور بفرمایید دوست داشتم ؛عینهو بازرس پلنگ صورتی -که جفت پا روی اجسام میرفت :|

باهم روی شکم گنده اش میرفتیم:|

یا این که ژ3 ناکش کنم.

.

باهم چشم تو چشم شدیم!! اونم60ثانیه ؛ هیچ نگفتیم ؛صدای چوپان رو شنیدم که میگفت؛چی شده آقا!؟

به شصت ویک ثانیه که رسید؛گفت؛البته دس به سینه گفت؛عذرمی خام خانم -شما رو با همکارم اشتباه گرفتم!!!

.

.

سوم-ساحل حاجی بکنده؛ مشغول باد خوردن بودیم که-نام خانوادگی مونو صدا زدن!!گفتن ؛خانم...؟؟

برگشتم ؛ فاصله زیاد بود و با دست اشاره به طرح سالم سازی-گفت؛برید ببینید چه خبره!؟؟

 

خب!قرارنیست از آنچه دید طرح سالم حرف بزنیم که!!اینجا یه ثانثور صدا سی مایی لازمیم :|


قبل رفتن به چوپان اشاره زده بودم که دارم میرم ؛)

.

آمدیم بیرون ؛منو چوپان وماموری که هاچ وواچ ؛گفت؛تو خانم فلانی هستی!؟گفتم بله!گفت؛ولی همکارم نیستی!!چرارفتی!؟گفتم ؛خودتون مگه نگفتین برید سروگوش...منم رفتم!!گفت؛ولی اون خانم نبودی!؟گفتم؛ شما تشخیص داده بودین که هستم-منم رفتم...بهرحال منم داشتم هوا می خوردم شما مزاحم هوا خوریم شدین تازه  تلبکار هم هستین :|

چوپان اشاره زد؛که بیا بریم -...منم بچه حرف گوش کن!!پشت سرش راه افتادم که برم!!

چند متر که رفتم ؛گفت؛حالا چه خبر بود!؟؟

گفتم؛ معضل اضافه وزن رو باید جدی بگیرن!! اگه کاسپین کوسه ماهی داشت ؛چه بهتر می بود!!

بهت زده نگاهمون کرد :|

یعنی مهو شده در افق ها...تا خواست چیزی بگه؛گفتم جناب ثلهنگ...می شناسین!؟

واینقدر این میشنایسن رو محکم گفتم ؛طفلی  کپ کرده بود. ولی حقش بود!!:||||

√عزیزان مون معتقدن که ؛همون بهتر که محبوسی:|

بگذریم ؛

ببخشید ساحل مون آرشیوی نزدیک به ده سال پیش هست.

بیربطه باربط؛

+آنان که محیط فضل وآداب شدند/ / در جمع کمال شمع اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند برون / / گفتند فسانه ای و در خواب شدند....باقی ماجرا.

ازگیل=کونوس!

   ....

....شکوفه های انبه جنگلی؛حیاط منزل آقاجان

....بسی بسیار شکوفه های معطرسانندددد:-*

                                

شبدربانو جان:-*


انبه جنگلی؛

با برگهای همیشه سبزش درختی که بسیار سریع رشد میکند ؛درپاییز یا اوایل زمستان شکوفه می دهد واردیبهشت وخرداد میوه می دهد.میوه انبه یا ازگیل ژاپنی یا همان گلابی جنگلی که در گیلان به وفور یافت می شود بسیار شیرین و آبداراست.

+تصویر انبه ازنت برداشته شده است;ولیکن تصویر دو ازگیل بیان گر آن است که؛ بسی بسیار متفاوتند.

و هر کدام در زمان خاص خودشان محبوب و لذیذ ببوده اند.

+ویکی پدیا راجب -ازگیل ژاپنی- انبه جنگلی-ازگیل یا کونوس -جستارهایی دارد.


....


راجب خواص و خاستگاهش و....ویکی پدیا خیلی زیبا وخواندنی -مثل مابقی جستارهاش نوشته.القصه منظور ما از تصویر کنوس خواص و ویتامین ب وc موجود و....غیرو..هممم؛نیست.

منظور برگهای درخت ازگیل است وحضرت پاییز به نحواحسن مشاطه اش می نماید...

شما جنگل وآن لپ های آتشینش را درذهن تان مجسم کنید!!

بله ؛ دامن جنگل از همین کونوس دارو مابقی گونه ها؛آذرگونو آتش تر است.

√نوع وحشی وجنگلی اش ؛ترش لب ببوده است.

+ثبت ذهنی ؛کونوس چینی تو باغ پدر بزرگ همراه مابقی عزیزان....وازهمه مهم تر -شب یلدا سرزدن به چیده شده های میان کلش سرچین...ایضا ذوق زدگی ؛پزیده شدن کونوس ها...ولبخند پدربزرگ ومادربزرگ.T_T

+اینه که میگن ؛خرمای گیلان خرمای گیلان ؛منظورشون همین کونوسه دیگه ؛)

(...)

...


  رساله ی عشق 


لا به لای هزار جفت کفش مهمان 

یک جفت دمپایی پرگو 

داشتند از بازگشت سند باد بحری 

قصه می گفتند.


خانه پر از همهمه بود :

حرف ،حرف،حرف...!


آن شب 

آخرین کشتی قاهره 

برای بردن سقراط آمده بود.

کرایتون گفت 

ممکن است بین راه باران بیاید.


...

روزنامه ها نوشته بودند 

عده ای در بندر بنارس 

هنوز هم 

شربت شوکران می فروشند.


سقراط گفت:

حیرتا...مردمانی که من دیده ام 

دیروز با گرگ گفت وگو می کردند،

امروز با چوپان!

پس چراه گاه بزرگ پردیسان کجاست ؟



دمپایی ها داشتند برای خودشان قصه می گفتند.

دمپایی پای راست گفت ؛

امشب ماه خیلی غمگین است

به همین دلیل هم 

آب ازآب تکان نخواهد خورد.

.




دمپایی پای چپ گفت:

آرامترحرف بزن دوست من

من به این کفش های واکس زده مشکوکم!


* سید علی صالحی *


+√عکس دوم -سرشاخه ی شکسته ی شوکران-21 مرداد 95.

-مستند نیمه ی پنهان ماه؛زجرآوره. ....

+√به طرز عجیج مجیدی -عطروبوی تندو وحشیه ؛داوودی های شهرآشوب رو داره...

پست هشت میوه ای :|

....

....

....

....

...

...

....

....

زوایا وحضور!

...

....

....

...


جست وخیزه ماه در پیاله ی آب ،

خنده های از خدا آمده ی کودکی 

در ایوانِ گلیم و گل سرخ،

...

ماه ،مزرعه ،دریا 

یک نفر همین حوالی نزدیک 

دارد ترانه های مرا می خواند.


*سید علی صالحی *


14- 8- 95_ثبت تصاویر.


تمرینی برای صبوری...

....

....

....

....

....

....

...

...

...

...

....

...


اَجی ماهی هوس کرده بودن؛ازاین جهت -چوپان دست به تور که مابهش میگیم"سالی"شد؛واسه ی مادر بزرگ هشتادو اندی ساله ی مان ماهی بگیره.

تصاویرخود گویاهستند ؛ اون ماهی کوچولوها-  به آغوش استخر برگشتند.همینطور اون قورباغه هه ،میگو هه....

√من ازماهی گیری خوشم نمی یاد؛فقط جهت همراهی برادر چوپان مان ایشان را مشایعت می نماییم :|

√ولی از رجز خونی بسی بسیار خشمان می آید. خصوصا مرد شریف باشد ؛نورالا نور می باشد. 

+شده تاحالا از دختربچه ای بپرسین؛چند تا داداش دوس داری!؟انگشت های دست راست شو بگیره سمت تون 

بعد بپرسین؛خب این یعنی چند تا!؟ ای بابا -بشمار دیگه!یک دو سه چهار پنج ،پنج تا؟!

پنج تا؟

گردنم شکت ؛آره آره آره!

ترش لب!

....

...تصور بفرمایید؛ماهه آسمونه اردیبهشتی -نسیمی مرطوبی که رایحه اش گل وشکوفه های بِه درش باشه - 

صدای سیرسیرکهایی که خیلی شنگولن ؛خب!بس است دیگر:|

....

....

....

عکس اول- اردی بهشت ماه -87-گرفته شده.

مابقی تصاویر چند روز اخیر.ایندفعه مربای به ،با به کردستان درست کردم-همان طور که خودتان مشاهده میکنید-رنگش پر رنگ تر نسبت به دفعات قبل تر شده-مزه اش هم به قوله اجی ترش لب هست؛ واین به این معناست که ؛شاهکارتراز به اصفهانه -البته از نظرما.

√ما به ترش مزه میگیم؛ترش لب؛مثلا سیب ترش مزه-سیب ترش لب ،به ترش لب -او پرتقاله ترش لب -فسنجانه ترش لب- البته ترش لب فقط اختصاص به خوردنی ها و...نیست؛به بعضی از بچه های بامزه هم این عنوان گفته میشه.مثلا مش سکینه ایته کوجه زه نوه داره -ایدنه ترش مزه زاکی ایسه-آدم دوس داره بینه بزنه بخوره :|

یعنی چی!؟؟

+گفتند به کردستان -کامیاران هستش؛به هاش نه پوک بود نه سفت؛تلخ وگس هم نبودن؛معطرولذیذ بودن.


رفقای منو دانه های دیلِ هر دوتا شان!

....

....ایشون که معرف حضور شما هستند! الان مد نظر مکان استراحت ایشونو مابقی دوستانو آشناهاشونه :)

به قوله رضایه خودمان-رفیق و رفقات :|

....

....

....

انارهای حیاط چیده شدن ؛وهمینطورکه مشاهده میکنید بر رو ندارن ،اما ؛دانه های دلشان چون است :)


بالجاجت تمام!!

....

....

....

....

....


دیدین بعضی بچه ها لج میگیرن که؛خودممم می خوم میوه بچینم ؟؟وبزرگتری که زیر درخت همراهشه بگه؛آخه تی پر خوب تی مار خوب -پرتقال او دار سر واجه!! تی قد فانرسه کی!!

مگه گوش بچه وبچه هایی که چونانن این چیزارو می شنوه!؟؟اینجاست که بزرگترببایستی بسانه ایکیو سان فکری نماید -یعنی خودش چیدن نماید -سپس پرتقال چیده شده بسان تصویر دوم سپس ها سوم....وباقی ماجرا

√خودم پرتغال چیدمااا

-نه بابا ؟؟؟

√ توفته بابا -ژگره زنماااا

+پرتقال سبزهای نارس  بینظیرن:-* ازنوعه بوتوای:|


بعدانوشت؛تصویر اول نمایان گر ارتفاع پرتقالها وسطح زمین هست -ازاین جهت شخص چیننده با کمک  "" کرد خاله " ی یک ونیم متری -پرتقال چید. 

شماهم بیزحمت سرچ کنید ؛کردخاله-ویکی پدیا توضیح مفصلش هست. 

خرش حلوا!

... 

... 

....


سه تصویر فوق گل وبوته های پونه ی وحشی هستند -که ما بهش میگیم:خَرشْ.

تصویر اول ؛برگهای نورسته ی پونه وحشی هست -فقط وفقط در این زمان برگهاش پرز دارنیست -به عبارتی لطیف ومعطره وما تنها با چند برگش می تونیم ؛اشبل کوکو-خرش کوکو-ماهی فیویج-همون ماهی شکم پر درست کنیم.

بعضی ها مقداری ازاین برگها رو فریز میکنن...خصوصا عزیرانی که گیلان زندگی نمی کنن.

من اما ؛به فصلش دوست دارم-اگرهم گیلان زندگی نمیکردم-یقین فصل چیدنش یک روزی رو بهش اختصاص می نمودم یا جیغ میزدم منوببرین خرش چینی ...:|

ولی خب ؛یقین خودشون یادشون میموند وجیغ لازم نمی شدیم :یعنی هیچ وقت جیغ لازم نمی شدیم...

عطر وبوی خرش ؛یه چیزی تومایه های پونه ونعناع هست ومقدارکمی خالواش ؛یعنی بگگرند عطرش پونه ونعناع +بعد خالواش+خرش ؛)

اصلا مثله اون تعداد عزیزانی هست که؛آدمی دوست دارد -پرش به پرشان بخود -یعنی لبه یلباس تان بهش خود-آنچنان عطر طرب انگیزی ازخودش ساتع می نماید ؛بسان پاسخ محکم یک ____

√+عنوان سرچ شود :|                                                                                                      

ابر و باد و مه خورشید و فلک...

....

....تصویرفوق استخر ماهی های گرم آبی هست؛حدود ده هزارمتررواندی:صاحبانش از بستگان پدرجان هستندو پایتخت نشین ؛حوالی همان طرف های دورآشنا ؛حال بیشتر اون کوهها مدنظرهست....

....همان طور که مشاهده میکنید ؛گاوهای همساده ها درشالیزارآقاجان مشغولند :)

....اینجا وسط بیجارکله هست ؛وسط شالیزار علف های هرز خوشبویی داره :)

....این چاله ها رو بیزحمت تو ذهن تون داشته باشید!

....وهمینطور چاله ی زوم شده رو :|

.... هااا...گاو مش اسمال از نمای نزدیک!!

....نمی دونم چرا خوشش نیومد؛ عصبانی شدو.....؛من بلدم فرارکنم 

....هااا...گاو حاج حسن ؛بخاطر وجود شاخ های مبارکش -زوم شدن؛چون اصلا دلم نمی خواست باهاش سرشاخ بشم...خصوصا گوساله اش منتظرش بود 

......

....... ازاین چاله ها توی شالیزار به وفور یافت می شود :)

......با بارش الهی ؛چاله ها پر گشته ؛جهت تناول پرنده ها ی بومی ومهاجر :)

....ایشون یک نوع علف حرز شالیزاره- برگهاش عین کارد میوه خوری تیزوبران هست ؛ فقط جهت زاویه علف با چشم سمت راست ؛ثبت تصویر نمودیم....

...

... میون علف ها پیداش کردم ؛ میدونید!؟کلاغ باهوش وسط راه پرتش کرده بود!!چرایش هم بین خودمان ؛)


آن چاله های به خاطر سپرده تان را بیاد آرید ؛آنان چالهای دست ها وپاهای گاوهای همساده ها هستند.

موقع چریدن علف ها...با آن وزن مبارک شان -چونان می نمایند.

بارش ها که شروع می شود-چاله های پرآب ؛آماده پذیرای انواع پرنده ها ؛که بعد میل نمودن شلتوک ببایستی گلویی تر نمایند هست.

یعنی مش اسمال وحاج حسن ؛پیرتر بشن مثله آقاجان ونتونن از گاوهاشون نگهداری کنن ؛ جوانترها هم راهی شهرها هستن....تکلیف پرنده ها و....چی میشه!؟

+√تصور کنید؛

برنج ها باید درو بشن~شلتوک ها باید کف شالیزار ریخته بشه~علف های هرز سبزبشن~همسایه ها گاوها شونو بیارن ~گاوها چریدن کنن و رد دست وپاهاشون رو بجا بزارن~رعد وبرق جهت باروری ابرها~بادهاجهت کشاندن ابرهای باران زا ،بالاسر چاله ها~وارش وسرریز شدن چاله ها~علف هایی که جهت دیرترتبخیر شدن آب روی چاله ها رو می پوشونن~ورسیدن مهمانها....


اول ازهمه ؛خداوند بزرگ رو شاکرم ؛بابت داده ها ونداده هاش.خدایا شکرت.

ببخشید که؛ بی سروته مینویسم.واصلا رعایت نکات نوشتاری و غلظ املایی...به نظرم تصاویر  خیلی گویاتراز نوشته های پخش وپلای منه.اما خواست دوستان هست که بنویسم.بهرجهت عذرمی خوام.


√عنوان از شبدربانو :-*

چی وارشی بیگیته!……

                                                                                                                                                                        

                   


شیرکوبیکس ؛


درخزان به اندوختن واژه می پردازم "بلکه"،

در برف ریزان

قصیده ی مفصلی را رقم زنم 

برای 

"دوست داشتنت"


...این تصویر رُ به آنانی که دوست می دارم ؛نشان وسوال نمودم؛ نظرتون چیه!؟؟

هیچ نگفتن.

بعد چند ساعت ؛یکی شان بگفت:عجب جاده ی مه آلودی بود!!شال اوشنه نوخوره!؟

√حافظانه ؛تو نیر باده به چنگ آرو راه صحرا گیر....وباقی ماجرا.

یهویی عادت سیایه ؛بخوانده!!!


+√دیدن این تصویر توی باغات بی پایان اردی بهشت؛همراه مرغان بی قرار بهاری ؛عدالت محض ببوده است.

*تکیه براعجاز.



حالا تو 

ای باد بی هرکجا وزیده ی بازیگوش..

وزیدن نما.

خوش صدا تر...


مولوی ؛


گرسیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود

مرغان آبی را چه غم تا غم خوردمرغ هوا؟،....


√اگه قراره روزی روزگاری ؛ت بعید بشم ؛بهتره انزلی باشه :|

-مگه دل بخواهیه!؟

√من!کارشناس....نیستم که B-)


+√یه دَرِ کار درست ؛خوش صداتر از هردفعه ای ،پشت سر :بسته خواهد شد!! 


+√ عکاس باشی؛مرد شریف (داداش بزرگه )زحمت شو کشیدن؛می دونم تکراریه چون سال قبل هم گذاشته بودمش؛حقیقتش از صبح سروصدا وهمهمه ی اینان ؛درذهنمان پلی شده است.ولیکن به نجوای نازا چونانیم ؛


ببر ای گهواره ی سرد!ای موج 

مرا به هرکجا که خواهی 

دگرچه بیم و دگر چه پروا چه بیم وپروا؟

که برگهای شمیم هستیم را ،بانسیم صحرا سپرده ام من 

دگر تخته.پاره بر امواج دریا سپرده ام من

....

کران تا کران آب است

افق تا افق دریا 


چه پروا ،ای دریا

خروش چندان که خواهی برآور از دل

نخواهد گشودن زخواب چشم این کودک


چه بیم ای گهواره جنبان  دریا گم کرده ساحل؟

که دیریست دیری تا کلید گنجینه های قصر خوابم را 

به جادوی لالا سپرده ام من

دگر تخته پاره به امواج دریا سپرده ام من....


اول صفر!

.....  

                                                                                                                                                                                                                                          

√الحمدالله الذی اذهب شهرکذا وجاء به شهر کذا.

√آیا شما از خاک آن تخم را رویانیدید یا ما رویانیدیم؟ (۶۴)سوره واقعه*

√*همان طور که میدانید ؛خواندن این سوره موجب ازدیاد رزق ،توسیه شده است ؛ولیکن از امام صادق علیه السلام نقل شده ؛هرکه مشتاق بهشت است سوره واقعه بخواند.

+یکی هرچه گویی بکنی،ودیگر آن که خلاف راستی نکنی و سوم آن که شکیب را کاربندی وایضا اصول وعمل عیاران...وباقی ماجرا.

...خب ؛اگثر روزها بارندگی داریم؛ازاین جهت حلال ماه رویت نمی نماییم دیگه!

....ایشونم ؛هشت روز-گذشته ازحلال هست :|

....برگ های صنوبر 



محاق 


به نو کردن ماه 

بربام شدم 

با عقیق وسبزه و آینه.

داسی سرد برآسمان گذاشت 

که پرواز  کبوتران ممنوع است.


صنوبرها 

به نجوا چیزی گفتند 

و گزمگان به هیاهوی شمشیر 

در پرندگان نهادند.


*شاملو *

ki Behtar Az To*


....

....

.....

....

....

....

....

...

....

....

....

....

یادمه اولین موسیقی پیک چری رودر برنامه ی "مردم ایران سلام" تماشاکردم ...

برنامه ی پرمحتوایی بود ؛خیلی پرمحتوا!!چطور یهویی تموم شد؟؟ندانم زچه!!!

جدا از اجرا و اساتید مهمان و....نمی شه گذشت!!نمیشه.

ولیکن هرکجا هستند؛آرزومند ازهرچه بهترین ها...،برایشان.

 


 √*Aref ؛بگ گرند موسیقی تصویرها!! تو.ذهن تون داشته باشید...البته اجباری نیست؛هرچه ذهن خودمختار تون پلی کرد ؛اکی هست :)

+می دونم آبی آرام ،سماء جانه جانان رو دوست داری؛می دونم صورتی خیلی بهت میاد-چوم هات دوهبه ی انگور سیاه-میونه جامی به رنگ همان سماء دوست داشتنی ؛دوستت دارم...

آرزومندِ آرزوهای شما -و همیشه عاشقی در هر شاهرگتان -ایضا برای "تو" ام...


√آبان ماه :سه تا از عزیزان من توی همین ماه به دنیا اومدن ؛تولد عزیزانه آبانی تون مبارک 

آبیِ مایل به...آسودگی...

....

....اینجا ؛سکوت لذت بخشی داره!سکوت سکرآور :|

..., وقتی مایل به چپ شدیم...

....یک نمای دیگر!!

.... به اون آبیه آرام توجه کنید...

... چتر پلیسه ای B-)

..,.نمایی دیگر...

....

... چقدر زیبا و منظم و دقیق....هوم...

....


قبلا گفته باشم 

منظورم از جهان 

همین خرد ریز های ارزان زندگی ست.


دمی 

جهان را به روشنی ،به رویا ،به راه می خواهم

آدمی به عیش ،علاقه ،آسودگی....


*  سید علی صالحی *


شلخت=غازپازرد!

           ....

                                                  


تصویر "شلخت"از نت!  


غازها پرندگانی زیبا و باهوش هستند:|

√یکی از سرگمی برادرها-تقلید صدای آقای غاز -سپس ها -خانم غازها ؛آنچنان سمفونی کلاسیکیه ای برگذار نموده که ؛ ساکنین منزل وایضا همساده ها -معترض های خندان آن وقتها بودن :|


.....شلخت یا غاز ؛ پر کنده...به گویش گیلکی شلخت =غاز پازرد -تنها گونه ای که در گیلان زندگی  وجز پرندگان اهلی در خانه های روستایی می باشد!!

.....یک نمای دیگر ؛ از :|

غاز باقلا یا غاز پازرد ازاین ازجهت معروف به غاز باقلا است که ؛در فصل رسیدن باقلا به انگلستان می رسند و از باقلا تناول می نمایند....

غذای اینان در روستا؛انواع علف ها خصوصا علف غاز -گندم و ساقه های برنج -سبوس برنج!ترجیحا ببایستی رود خانه -استخرهای ماهی -آب گیری چیزی....بغل دست شان باشد؛عین شلخت ابرانه نیگا دره-کنایه از آدم سر به هوا...عین شلخت آبه میان دره-کنایه از آدم شنا دوست است که حتی یک لگن آب ببیند ؛درش بال بال زنان.....و باقی ماجرا :|

..... پی یا چربی شلخت ؛جهت آب شدن روی بخاری گذاشتیم!!

..... روغن شلخت ؛جهت سوختگی های احتمالی -دریخچال نگهدای میشود ؛فلضا با خیال راحت می توانند..آتیش بازی نموده و به قول دادای من سوزیده شوید ؛چون سوختگی واسکار-و ایضابلوطی که در دستش هست ؛باهم در افق ها محو می شوند....B-)

واما خود شلخت؛کباب شلخت~فسنجان شلخت~سیرقلیه شلخت~شیرین قاتق شلخت~واویشکای شلخت~...تهیه وتناول می شود :|


√نازبالش ،نازبالش ؛که میگن ،از پرهای همین شلخت هاست :|



پرسش یک بچه؛تو کی هستی!؟

...

....یعنی ایشون پروانه میشن!؟

.....به لب هاش دقت کنید!!شبیه ی آیکن بلاگ اسکای هست :|

....,و چشم هاش :|


حقیقتش؛ایشون پای درخت بید؛افتاده بودن-منم برداشتمش -گذاشتم روی برگ تاک ؛دقیقا نمی دونم چی هست!!


√پاسخ به پرسش؛نمی دونم!!تو کی هستی!؟

-من؛مهرسانا هستم - تو کی هستی!؟

√نمی دونم!!

√تو کی هستی؟

-مهرسانا -دخترمامانم.B-)

تو کی هستی!؟

مامانه دادا و یایا-

تو کی هستی؟

مامانه بابام :)

عه ؛مامانه بابات!؟بکشم!؟

√جولمو؟

آره!

بکش:)

:-*

خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست...*

....


توضیح نوشت؛ رفته بودیم -حیاط قدیمی -منزل آقاجان -جهت احوال پرسیه ؛بوته ی نرگس!!که ،

همان طور مشاهده می کنید؛احوالشان چون ببوده است!!

و دلمان خواست لختی نسشته پهلوی شان ببوده باشیم و...

برایشان از سعدی علیه رحمه چون خانش نمودیم؛


دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران 

دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران 


نصیحتگوی را از من  بگو ای خواجه دم در کش 

چو سیل از سرگذشت آن  را چه ترسانیذاز باران 


گر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندی 

ز توبه توبه کردندی چو من بردست خماران 


گرم با صالحان بی دوست فردا در بهشت آرند 

همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنهکاران 


چه بویست این که عقل از من ببرد و صبر هشیاری 

ندانم باغ فردوسست یا بازار عطاران 



صدای خیلی آهسته ی خش خشه ؛برگهای بزیر پا ؛ما را برآن وا داشت ؛به پشت سر نگاه افکندیم ؛ وثبت تصویر نمودین ؛)



و ادامه ی خانش؛نمودیم ؛


تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی 

به مهرآ تا پدید آیند یوسف را خریداران 


الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را 

تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران 


گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد 

بگو خوابش نمی گیرد به شب از دست عیاران 


گرت باری گذر باشد نگر با جانب ماکن 

نپندارم که باشد جزای خوب کرداران 


کسان گویند چون سعدی جفا دیدی تحول کن 

رها کن تا بمیرم بر سر کوی  وفا داران....


وبعد بگفتیم شان ؛

جایی ،خانش نمودیم ؛عطر عنبرسای نرگس شاداب کننده اس؛ولیکن عطر شما برای مخاط سینوس ها مفید واز سرما خوردگی جلوگیری میکند وحتی ذکر شده بود ؛ که عطرتان ؛می تواند همراه خون وارد سلول های مغزی شود...

√که همان لحظه شنیدیم ؛اگر مغزومخیله ای هم وجود داشته باشه!!!بعد ؛قاه قاه بخندستن 

وهمان لحظه بگفتیم؛حشود هلللللگز نیااااااشود


√*حضرت حافظ.

ترانه ی تعطیلات!


....

دورانِ به سر رسیده را دیگر درنگی نیست 

کلیدی کهنه در کف آبچال پیراری 

شد آمد لولای دری در باد 

صفوف هزار قفل فرسوده به رویای شنبه ای دیگر،

وتاچشم،برهنه برانتهای جهان می نگرد

سایه سار کسی برای پرسش نیست.

راستی مگر نشانی آن دریچه ی بی پرده را که می دانست؟

پرنده ای از بام کومه ای متروک،

دزدانه به جانب گرد باد می گریزد.

گویی این باد نابالغ

همه باردار ازبرودت باروتی خام است،

و سایه سار نهال زیتونی در زمینه ی تاریکی 

به گمانم شاید تقارن تفنگی باشد 

تقارن تفنگی کهنه که بر شباهت خوابهاش 

تکیه داده است

دریغا!دوران به سر رسیده را دیگر درنگی نیست 


* سید علی صالحی *



--؛پنجره بدونه تو دوره ازم_ نمی بینم آسمون چه حالیه...


√ هوم...

گل بادنجان چه کم از؟؟……

....

....

.....

....

طایفه ی ما اصلا میرزاقاسمی خور نیستن!،فقط ورقه های برشته شده ی توی قیمه -قرمه سبزی-انواع ترشی -وایضا کشک بادمجون-کال کباب-ماست بورانی-...هستند.

چطور بشود؛سالی یک یا دو پرس -آن هم -همراه چاشنی ماهی شور یا دودی-زیتون وباقلا -ترب کله سیا -تناول میکنند.

√به نظرم ؛گل بامزه وقشنگی هست :)


پامادور!

....

...بوته ی باران زده ی گوجه فرنگی-عطروبوی بینظیری داره.

...قند،چربی ،کلسیم،فسفر،آهن،...همش در گوجه فرنگی موجود می باشد 

...ایضا ویتامین های --A-B-C-K و پروتئین....


تصویر فوق ؛یک نوع کوکو -که ما از -اجی یادگرفتیم.

طرز تهیه ی سنتی این نوع کوکو؛یک مشت عدس و یک مشت لپه -دوازده ساعت خیسانده شود.

دوازده ساعت بعد؛

عدس ولپه ؛با هاون سفالی ساییده می شود.

یک عدد سیب زمینی متوسط بهمراه یک عدد پیاز -رنده ی دنده ریز شده -همراه چهار عدد تخم مرغ و نمک و فلفل و زرد چوبه - به حبوبات ساییده شده اضافه می شود.

جعفری؛دومشت ساتوری شده -به مابقی مواد افزوده و خوب هم زده می شود،سپس ها درتابه سرخ و همراه گوجه وخیار وپنیر سیاهمیزگی -وایضا نان مورد مصرف شخص -تناول می شود.

+این کوکو؛همراه فسنجان و شیرین قاتق یقینا تهیه و مصرف می شود.


√خاطرتان هست؟دوست چوپان همراه خانم و فرزند خردسالش مهمان مان بودن!؟ما همراه کوفته فسنجان این کوکو را تهیه نمودیم ؛که بسی مورد استقبال قرار گرفت.

البته گفتند ؛ما فقط کشک می سابیم -آن هم در هاون سنگی ؛چطور دانه های عدس و لپه را سابیدن که این قدر لطیف است!؟ وطرز تهیه اش را پرسیدن و....نیم یار نداشتن -گفتیم با مولینکس درست کنید :)

√پیش اومده ؛نون و کوکو بردارم برم تو باغ....(البته یه بطری آب می برم جهت شستشوی گوجه وخیار )

+من بالا سر تابه می مونم تا هی برگردونم -ومغزپخت وطلایی بشن.این کوکو اگه بسوزه هیچ مزه ای نداره :|

اصولا کوکو وشامی و...برشته ی مایل به سوخته ؛...


+شما میگین ؛املت -ما میگیم؛پامادور خُرُش!! 

عدس=مورجه :|

مورجه کوکو -همین محتویاته ذکرشده -فقط لپه حذف میشه.


تُرش خیار!!

...

...گل خیار!

.....گویند؛جوشانده پوست خیار،یرقان را سه روزه درمان میکند

....اینجا بهش میگن؛تُرش خیار :)

...پوست خیار رسیده و زرد شده :|


مغز خیار -چندان مغذی نیست؛ولیکن درجای خشک وخنک تخم یا همان دانه های خیارنگهداری می شود -سپس درزمان صیفی کاری -همراه دیگر بذرها گاشته می شود!،……

√بله -خیار رسیده شده همراه دَلار-یا همان نمک سبز-دل درد تولید نمی کند.

+تخم خیاربرای کبد متورم نافع است.

بقیه اش را خودت بنویس!،……

خوانش اول ؛


سمت آسمان چهره بچرخان!

اینجا دل و دست هزار دریا ،برف.

اینجا ذهن و زبان هزارخاموش ،حرف.



خوانش دوم ؛


شاعری هم مثل تماشای دیوار

پنجره می خواهد 

ورنه کلمات به کوچه خواهند ریخت.

پُرگویانِ *محله را به ماه خواهند بُرد،

وماه

چقدر ساکت است!




خوانش سوم ؛


هی گنجشکِ بی قرارِ بالای بید 

از این شاخه به آن شاخه


حالا من بی پَرو بال!

 

توچرا!؟


* سید علی صالحی*

√*_ بلند خواندم ؛ پُرگویان محله را به ماه خواهند برد!! ؛ گذافه گویان چی!؟؟شنیدم؛هیچی!!لای در -درو محکم می بندن!!

           

  قایم ؛هااا!؟  :||


        

(...)

...

...میونه برگ های خزان زده ؛پی گردو میگشتیم...

...خش خش برگ های گردو -همانا و نماشا نمودنه برگ های تازه ی "چوچاق "خوشی مان دو صد چندان شد... 

...ازآن دو صد چندان ؛لختی نگذشته بود که؛دوچشم مان به جمال ایشان منورشد:-*

...دادای من و آقای برادرزاده را صدا زدیم ؛که آقای برادرزاده ی 7ساله مان بگفتند؛چرا ما هیچ وقت گنج پیدا نمی کنیم!؟ :|||  

....چرا دلتنگ نگاهت میکنم؟؟،……آیا شما درخوابم بودی!؟دوست داشتنی ام...

...بلاخره بعد گفت وشنید ها با آقای برادرزاده - دلش خواست بگوید؛پس من تنها سنگ پیدا میکنم دورش بچینیم!،……چونش نمودیم تا ؛لگدکوب نشود -رشد نماید -شکوفه های معطر و...پرتقال های لذیذ ثمرش باشد...

سیاه مزگی یا سیامیزگی؛سیه میزگی :|

                                                       


                   هوم ؟درسته یکی از کارتن هایی که ما بهش علاقه مندیم ؛تام وجری ببوده است!!،ولیکن مبحث مبحثه مهمه آن" چیز "در دست جری عجیج است B-)


شما خاطرتان نیست!؛سوسن جون بهمراه سه فرزندانش ؛بیامده بودن منزل آقاجان مان ؛سه دختر ؛که یکی از یکی بهتر :-* هرسه تاشان شیرین زبان B-)

القصه ؛زمان تناول صبحانه؛بچه ها دست رو شسته وتمیز ومرتب ؛کنارمان دور سفره نشستن ؛دختروسطی تا چشمش به ظرف "پنیر "افتاد ؛فریاد کشید؛مامان!؟اینا چرا پنیرهاشون مثله پنیره جریه!؟

که اجی ؛پرسیدن ؛جری کیسه زای!؟با ذوقه غیرقابل وصفی گفت؛همون کارتونه موش ودوربه!!زن عمو (یک فیگور لبخندی تو ذهن تون داشته باشن که به اجی زد)اجی پرسید!؟موشو دوربه!؟ دوربه چیسه زای!؟ای بابا زن عمو!!دوربه دوربه اس دیده!!همون که میو میکنه!بهش میگیم پیش!!پیشته!(دوباره همون فیگورلبخندو...)

اجی گفت؛آها دوربه!!پیچا تی منظوره!؛که دختر وسطی پرسید؛پیچا چیسه جانه زای؟! 

(البته دقیقا فیگور اجی رو گرفت )بگذریم که ؛چقدربهش خندیدیم....:-P

بله میگفتیم؛

....،

....

....

..... پادشاهه پنیرها ؛سیاه مزگی :)

...آفنین ؛محکم داشته باش ;-)

آدینه ای که گذشت!

....

.....

....

.....قطرهای قانع!

....

.....

.... :)  <--- یعنی داریم میرسیم خونه ی ؛آقاجان:-*

.... دوساعت بعد ؛باوجود بارش شدید و سرمای زیاد؛آقای چوپان خواستن ماهی گیری در چونین هوایی رو هم تجربه کنن :|

...ظاهرا موفق هم شدن ؛|

....اصن این فیگورصیادی شون مارو کشته :-*

....چوپان جان؟داداش من!؟بسه دیگه B-)

....خب؛اینجا به ایشون میگن ؛یاس وحشی؛حالا پیچ امین الدوله یاس امین الدوله  ؛من اطلاعی ندارم ؛فقط ایشون درهوای سرد و....بسی فضا رو عطرآگین نموده بودند:-*

.....

....

....ایشون ؛معروف به چل چراغ -با عطربوی شیرین شکلات 6میوه ای :-*

√مهرماه 95-تلخ وشیرین ؛تلخیش          ؛شیرین ؛دختربابا.خدایا شکرت.


دلاویز ترین شعر جهان!!

.....


گل مینا -یا داودی ؛نماد محبت و مهربانی و شاعرانگی ست!!،……

ولیکن ؛بغلی پر بشود ازاین گل ؛تا شود هدیه به جمع ؛و.بری خانه دشمن که نشانی بر  دوست،وبگویی رسا ؛که مترلینگ چه گفت؟؟؟ها؟؟

اونجا مراقب نیست ؛با خیال راحت راهنمایی نمایید B-)

 بله می پرسیدین ؛سه ستون از ستون های خوش بختی را نام ببرید!   *     *-

ها!؟مگرنمی توان زدشمن سوال پرسید!؟

پس بگید که ؛چای گلهای داودی سر شار از ویتامین c ببوده....حتما دم نموده و میل نماید. 


.

.



غنچه خوشبختی در جای تاریک و بی صدا و گودی پنهان است ،که بسیار نزدیک ماست....

ولی !

کمتر از آنجا می گذریم و آن دلِ خود ماست.


موریس مترلینگ


√سیب های ارمغانی حاج آقا یادتونه!؟سیب!!همان سیب است :)

ازنظر ما ؛کمی شبیه ی همان غنچه ببوده استB-)