<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

نوای ؛سنگ ریزه های شنوا!

....

....

...گلچین گیلانی ،با آن شعر طرب ناکش بسی در ذهن ها مانده!

....ها!!چرا خموشی تو!؟کجاست آن ؛دم به دم در شور و غوغا هایتان...!؟


شما یادتان هست ؛آن چشمه ی جوشان نام برده در ؛باز باران با ترانه ؟؟

√شما حاظرید تکه هایی از آن شعر را هم خوانش نماییم!؟


رود خانه 

با دو صد زیبا ترانه 

زیر پاهای درختان 

چرخ می زد ،چرخ می زد ، همچو مستان.

چشمه ها چون شیشه های آفتابی 

نرم وخوش در جوش ولرزه 

توی آن ها سنگ ریزه 

سرخ و سبزو زرد و آبی.

بادو پای کودکانه

می دویدم همچو آهو

می پریدم از لب جو

دور می گشتم ز خانه.

می پراندم سنگ ریزه 

تا دهد بر آب لرزه 

بهر چاه و بهر چاله....


√روح شان شاد ؛که با حروف های الفباء ؛عین وشین و قاف به مخلوقات آموختن...


خانش دوم؛


می شکانیدم به پایین 

شاخه های بید مشکی 

دست من می گشت رنگین 

از تمشک سرخ ومشکین.

می شنیدم از پرنده 

داستانهای نهانی 

از لب باد وزنده 

رازهای زندگانی 


هرچه می دیدم در آن جا

بود دلکش ،بود زیبا 

شاد بودم 

می سرودم؛


-روز ای روز دلارا 

داده ات خورشید رخشان

این چنین رخسار زیبا 

ورنه بودی زشت و بی جان 

این درختان 

با همه سبزی و خوبی 

گو ،چه می بودند جز پاهای چوبی

گر نبودی مهر رخشان؟

روز ای روز دلارا 

گر دلارایی ست

از خورشید باشد

ای درخت سبز و زیبا 

هر چه زیبایی ست 

از خورشید باشد.>>...


√به قول استاد داریوش اسدزاده ؛ نوازنده و موسیقی دان گیلانی ؛زیبا ترین و مخلص ترین و بی توقع ترین نماد مهر ورزی در هستی ،خورشید ملموس وملحوظ و جاری ست و لاغیر.


خوانش سوم؛


بسته شد رخساره ی خورشید رخشان

ریخت باران ،ریخت باران.


جنگل از باد گریزان

چرخ ها می زد چو دریا 

دانه های گرد باران

پهن می گشتند هرجا.

برق چون شمشیر بران 

پاره می کرد ابرها را

تندر دیوانه غران

مشت می زد ابرهارا.


 اوست که برای بیم از قهر و امید به رحمت خود برق را به شما می نماید و ابرهای سنگین را هر جانب بر می انگیزد (۱۲)سوره رعد.ولاغیر.

(۱۳)*...ولاغیر.

*همان سوره.


+باساربان بگویید احوال آب چشمم/تا بر شتر نبندد محمل به روز باران... سعدی علیه الرحمه 

نقره فام!

...

...

....

....


خیلی بده که ؛آدمی از نوعه آدم های پُرسوالیه باشد-هی آن سوالیه ها در مخیله اش شلنگ تخته گون باشد -که آدمی 

....

ای کاش آدمی می توانست! دریچه ی مخیله اش را بگشاید و آن ملیجه ای که دایم شلنگ تخته.....،!پر بکشد ؛برود روی بلند ترین سرشاخه ی بید بن!! نشسته پهلوی انار بنه حیاط ؛چون باشد؛)

سوال مهم ؛اگر مثعولی زی ربت چون بودجه های متداول به یغما برده ی متداول را...چونان نماید ؛آیا روزی روزگاری ابرهای اوصتان مان را کامیون کامیون به اوصتان خود برده تا بر بالای بلند ترین نغطه ی دیار خود ؛درب کامیون کامیون ؛شایدم.اسکانیا اسکانیا ؛گشودن نماید و.....

آیا آن تابلوای که ؛نبشته ؛به شهر باران های نقره ای خوش آمدید...؛را هم باخود خواهد برد؟!!؟؟؟

آه ابرهای سرزمینم....

کلود هایی که نقره فام می نمایید....

بسی دلتنگ ؛ببارید...



کدوهالووینی :|

....

.....

....

....

....

.....

....

....

...

....

....کدو حلوایی یا کدو انجیری ...

شایدم ؛کدوی هالووین:|


شبدربنفش!


....شبدر بنفشِ ایرلندی

مولودیه ی ارغوانی:-*

......


غسل دادن نوزاد بر ولی او یا مأذون از سوی  ولی مستحب مؤکد است!

ولیکن مامان جان مان مأذون از سوی ولی دختر بابا را غسل مولود نموده و چونان؛ که مشاهده می نمایید -چونش نموده :-*

√اوه -بوی گلوی نوزاد پس از چونو+صدای سه تار....T_T

بنفشه سخنگوی!

     


                              بنفشه های من از من ترا پیام آرند 

                               تو گوش باش چو گل تا کند بنفشه سخن...                                                                                                                                                                                         

                                       


بنفشه سخنگوی از "رهی معیری" بسی بسیار خوش مان می آید .B-)


√بقدری چند وقت اخیر ،!هوای گیلان زمین -معتدل و جلگه ای بود که ؛بنفشه ی دلاویز عنبر آمیز -زخواب بیدار شد....

23مهرماه 95--بنفشه ی وحشی ؛به به ،!به رنگ یاسیه خفیف!!B-)


+بنفشه زی تو فرستادم و خجل ماندم_____که گل کسی نفرستد به هدیه زی گلشن 

ترش رویی وخشمینی؛چنین شیرین ندیدستم*!!

شنبه هفتِ -مهرِ نودهفت- نوشت؛جسارتا جهت یادآوری مجدد:دارم رب انار می پزم.

ادامه مطلب ...

یرالماسی ؛همان سیب زمینی ترشی ست!!


....

...یرالماسی ؛گیاهی علفی -با ساقه های خشن - وگلهای لطف -با آن رنگ شاد و گرمش -وعطرخفیفش :|

....رنگ زرد ؛بر روی دستگاه گوارش موثر -وایضا تاثیر مثبت بر روی اعصاب....باقی ماجرا |؛

√افزایش دهنده قدرت ذهنی و توانایی عقل و هوشیاری است

√مکمل رنگ زرد -رنگ بنفش می باشد

     .....  

کدو!

  .....

...

...


سیفید کویی=کدوی سفید (یک نوع از کدوهای متداول در گیلان )


+ خودتون بهتر می دونید ؛ذائقه ها با هم فرق میکنن...،از نظر من ؛ این نوع کدو بینظیره-ازنوعه -بوتویی....

لوبیا ؛چشم بلبلی


                   گل لوبیا 

...,لوبیا ها ؛بهمراه پیله اش ؛)

...ایشونم که ؛معرف حضور شما هستند؛ ببینید!چقدر خوش رنگن B-)


ولایت ما؛با لوبیا چشم بلبلی ؛لوبیا قاتق درست میکنن.طرز تهیه اش هم مثل همون باقلا قاتق هست.فقط طعم ومزه اش فرق میکنه!……،

خشک شده اش ؛فرض کنید یک مشت ؛توی یخچال نگهداری میشه ،جهت کاشتن سال بعد ،مابقیش برای قورمه سبزی؛سبزی قاتق.


شابج=راتون


  

قبلا راجب ؛راتون توضیح نوشته بودم ؛الان خوشه های برنج  نزردیک به طلایی شدن هست...


 

بحمدالله ؛امسال  نسبت به سال قبل خوشه ها سنگین تر هستند ؛حتی از کشت بهاره هم بهترن :)



شابج همان برنج خودرو که بعد از دروی برنج به طور طبیعی ورز می آید.

شابج ؛به معنی اولین و بهترین و برگزیده هست.

خزه ی پالاز موکتی!


   

چند پست قبل تر ؛تصویر خزه ی خیس روگذاشته بودم ؛ حالا موقع تصویر خشک شه...

√خیلی بهتراز پالاز موکت هست:|


 

ایشون داشتن زندگی شونو میکردن ؛یک دیوونه ای دست شو کرد و توی خزه ها ؛بعد وول زدن انگشت هاش ؛ایشون شروع به راه رفتن روی دست اوشون ؛ اوشونم فلفلکی؛

 اما خداروشکر ؛عقلش پیام کوتاه فرستاد که ؛ایشونو بزار سرجاش!!



دختربابا :-*


                                                      


امام صادق علیه السلام؛

خدا سپاسِ بخشنده را روزی ات کند و فرزند را بر تو مبارک گرداند.


*چند دقیقه پیش؛اولین نفری که شنید؛دختر کوچولوی قشنگم بدنیا اومد ؛....جون؛من بودم

+

-دقیقا حس شیپورچی رو دارم

                                                         


بعدا نوشت؛الحمدالله ؛خبر سلامتی مامانه بچه هم بهم رسید.خدایا شکرت.

همان انگورها؛انگورخَمَسی شدن :)

  


....گفته بودم انگورها رو ؛پزیدم!؟


انگورهای پزیده شده ؛نتیجه اش ؛انگور خَمَس نام دارد.مربای انگور یا انگور خمس چاشنی گیلانی هاست ؛که همراه چای بسی بسیار لذت بخش است.انگور های رسیده ی شیرین نیازی به افزودن شکر نداشته ولیکن یک مربای کاملا با قند طبیعی بودن افزودن مواد طعم دهنده ؛نظیر ،هل و پودر دارچین و...

+تکه ای نان همراه با یک عدد گردو+یک قاشق غذا خوری+چای تازه دم- یک میان وعده بینظیراز نوعه بوتویی 

دَردت به جانم



من سنجاقکِ شب گردی 

همین گوشه کناربوته ها دیدم 

این علامتِ خوبی از احتمالِ آب و آواز آدمی ست.

تو که تا تحملِ این همه تشنگی آمدی 

این یکی دو پاییز مانده به رگبارِ گریه نیز...!


* سیدعلی صالحی *


برگ سیر!

....برگهای نو رسته ی سیر

...سیرِ برگ=برگ سیر


یک دسته برگ سیر ؛پس ازشستن باچاقو به اندازه ی نیم سانت خرد وبعد درون تابه تفت وبعد دو عدد تخم.مرغ اضافه ؛ تا اینجا بهش میگن؛سیر بیج؛ اگه به همین موداد دولیوان آب مرغ یا اردک یا غاز یا بوقلمون ؛ اضافه کنید ،وبگذارید با حرارت خیلی ملایم کمی جوش بخورد؛بهش میگیم ؛سیر قلیه.

خورشت سیرقلیه همراه با زیتون پرورده و دوغی که سماغ فراوان داشته باشد ؛بسی جای تفکر دارد :|


√یک دقیقه قبل از خاموش کردن خورشت ؛پنج قطره زعفران - ودیگر هیچ.

+من طرز تهیه ی سیرقلیه ولایت خودمونو گفتم؛سرچ کنید ،مدل متفاوت تری هم هست.

√سیربیج وسیرقلیه رو با برنج می خورن.

√نمک وفلفل وزرد چوبه -روغن؛به مقدار لازم.(هرچه کم نمک تر وایضا کم روغن تر ؛بسی بهتر تر )



آغوز=گردو


....ایشون ی که بالای درخت گردو هستند؛خان دایی جان هستند ؛یه عده هم پایین درخت؛جهت جمع آوری گردوها...

....

....اکثر گردوها پوسته ی اول شون چون بود!

....یه کارتنی پخش میشد (گمونم.اسمش سرزمین آجیلی بود!!شایدم نه ؟) برام یادآور آقای گردوی همون کاتنس!

...به به ،چه خونه ی تمیزی!،چه عطربویی :)

...واما؛بعد کلی غرغر زدن های خان دایی که ؛عوض کارهای باطل یکم کمک به بقیه ثواب داره...گفتم عوض من داداش هام هستند و مابقی هم به نیت من دوتا سه تا جمع کنن؛قضیه حله :|

یکم شروع کردن به روش خودشون تخریب تفکرات عمومی...؛)

+گردو رو گذاشتم لای درخت انبه؛جهت سربه سرگذاشتن یک سری منجمله ،خان دایی ؛)

√بااین که بارها شنیدن ؛دایی جان ؟؟بُرد!!!باز هم جهت باز پس گرفتن میجهند :-P


هرجا که ؛توباشی...



آبی مایل به زندگی...


....

...ابرهای سرزمین ما...

....سرعت ؛حال خوب کنه.


یک توقف اجباری توام با دلتنگی ؛من مامانمو میخوامT_T

عینهو هفت هشت سالها.

حلزون!



سکوت،فراموشی...آرامش...

سیب ها وانگورهای؛سوغاتی!


  

سوغاتی های ؛زنجان -صائین قلعه!

طبق رسمه هرساله ی حاج آقا وحاج خانم ؛همین حوالی ها برای خرید برنج ازدوست کیاشهری شون -اول به ما سر میزدن سوغاتی ماها رو میدادن -بعد میرفتن کیاشهر-دوباره می آمدن منزل ما - شب رو می موندن بعد نهار فردا - حرکت به سمت ولایت خودشون.

پدرجان بهمراه مامان جان و....رفتن ولایت حاج آقا اینا-کلی هم ازباغها به قول خودشون صحرا شون تعریف کردن-ما تا حالا نرفتیم-القصه پدربزرگ مرحوم ما جهت کاری به زنجان میرن-اونجا کارشون به مشکل بر می خوره -حاج.آقا که مرد   "قانون "  بودند و هنوز هم هستند؛خیلی اتفاقی با پدربزرگ آشنا میشن و  مشکل پدربزرگ رو حل میکنن-پدربزرگ هم بهشون آدرس میدن و میگن ؛مدیونی گیلان بیای!پیشم نیای!،بالغ بر سی ساله حاج آقا آشنا و دوست خانوادگی ما هستند.

والقصه دوم اینکه؛ ایشون دوست داشتن با آقاجان ما آشنا بشن؛ اینه که چند ساله که فقط به آقاجان سر میزنن و از اونجا تماس میگیرن ؛پاشید بیایید ببینیم تون و...

پدرجان بهمراه مامان جان رفتن ؛ما سه تا نشد که بریم ،حاج خانم هم طبق معمول جویای حال ما شد و تاکید که من باید باهاش حرف بزنم ؛این شد کلی تلفنی حال احوال کردیم ومن کلی خجالت کشیدم 

+سهم من از انگورها وسیب ها-نصف انگورها رو خمس درست کردم-چندکیلو از هرکدام شستم وخیرات پدر بزرگ ومادربزرگ...

+پدرجان هرساله -محصول برنج -ایضا باغ -برای حاج آقا کنارمیزارن.



- کشمش هایی که حاج خانم درست میکنن؛بینظیره

√ایضا دوشاب -ترشی گل کلم-نون محلی-....باز کشمش های شاهکار دست ایشان

+اصلا به نیش خندهای چوپان توجه نکنین

همسادگان موریِ عزیز ما

 عزیزی مایل بودن ؛همساده های موری رو ببینن.مور همون مورچه هاست.که پشت مبل فرفروژه ای هستن.

ادامه مطلب ...

گل باقلی

                                                                                                                                                                


 


فروغ فرخزاد؛

چه فراموشی سنگینی 

سیبی از شاخه فرو می افتد 

دانه های زرد تخم کتان 

زیرمنقار قناری های عاشق من می شکنند

گل باقلا،اعصاب کبودش را در سُکرِنسیم

می سپارد ،به رهاگشتن از دلهره گنگ دگرگونی

ودر داینجا...


+گل  باقلا مازندرانی؛دشمن دیرین ما.

√پیلی پیلی آوره.




تی تی =شکوفه!

                                                                                                                

 

اینقدر هوا معتدل و ملایم هست که؛بعضی از درخت های گوجه سبز...




گل فراموشم نکن!

  

اول -تک آهنگ هایی که سرود وار یا همخوانی (گروهی )هست رو بسیار دوست دارم.مثله ؛شرقی -فریدون فرخزاد یا جدید ترش؛ گل سرخ - اقبالی-بسیارفراوان زیبا.


دوم-- تصاویرفوق ؛همان تک گل بلاگ اسکای -یکی از پنجاه گونه ی "گل فراموشم نکن"ببوده است. 

ازخانواده ؛گاوزبان -خاستگاه-اروپا؛این گیاه درباغچه های وحشی باغ های صخره ای قابل مشاهده است.

-نیازها؛گویند به سرما مقاوم است ،نیاز به خاک عمیق ومرطوب وکمی اسیدی دارد؛ولیکن در گیلان  زمین به صورت خود رو به وفور یافت می شود؛درجریان که هستین!؟گیلان هیچ کم از خاستگاه اصلیش ندارد!!!!!!!

-لکه های کوچک با رنگ متفاوت در وسط گل -زرد یا سفید بسی دل انگیز است 

√باهر بارون ،باهر برفی ،که میشینه رو این کاجا....بازم یادِ...


 ....

300گل سرخ،یک گل نصرانی 

مارا ز سر بریده می ترسانی 

ما گر ز سر بریده می ترسیدیم 

در محفل عاشقان نمی رقصیدیم 

در محفل عاشقان خوشا رقصیدن 

دامن ز بساط عافیت بر چیدن 

در دست سر بریده ی خود بردن 

در یک یک کوچه کوچه ها گردیدن 

300گل سرخ،  یک گل نصرانی 

مارا ز سر بریده می ترسانی 

ما گر ز سر بریده می ترسیدم 

در محفل عاشقان نمی رقصیدیم 

هر جا که نگاه می کنم خونین است 

از خون پرنده ای گلی رنگین است

در ماتم گل پرنده می موید و گل 

از داغ دل پرنده داغ آجین است 

فانوس هزارشعله اما در باد 

می سوزد و سر خوش است و چین واچین است 

یعنی که به اشک و مویه خود گم نکنی 

از عشق هر آنچه می رسد شیرین است 

300گل سرخ،  یک گل نصرانی 

ما را ز سر بریده می ترسانی 

ما گر ز سر بریده می ترسیدیم 

در محفل عاشقان نمی رقصیدیم 

در آتش و خون پرنده پر خواهد زد 

بر بام بلند خانه پر خواهد زد 

امشب که دوباره ماه بالا آمد 

می آید و باد پشت در خواهد زد 

یک ساقه ی سبز در دلم خواهد کاشت 

مهتاب بر آن شبنم تر خواهد زد 

صد جنگل صبح در هوا می شکفد 

خورشید به شاخه ها شرر خواهد زد 

300گل سرخ، یک گل نصرانی 

ما را زسر بریده می ترسانی 

ما گر ز سر بریده می ترسیدیم 

در محفل عاشقان نمی رقصیدیم






                                                                                                                                                                 

اواخر اردی بهشت ماهه سال جاری ؛یک سبد پرتقال ؛آن هم از پرش کوه ؛تازه چی ن ؛کلی خوش حالمان نمود.

القصه ؛دربهبهه گیرو دار بیماری و پاره ای از مشکلات (شاید متداول!شایدم نه )نشد که ؛سری به خونه باغ زد.

تصویر فوق ؛هسته های سبز شده ؛ یا نهال های چند ماهه ؛همان یک سبد پرتقال ببوده است.

اگر عمری باقی بود ؛انشاالله اسفند ماه در بسترمناسب نشانیده خواهند شد...

-برگ های نازنینش بسیار پرلطافت خوش عطربوست:-*

خدایا شکرت ؛شکر.

چوواش

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ماکیان

      


ماکیان ؛مونس وهمدم ودوستان انسان ها هستند.وجود ماکیان در خانه های روستایی اسباب برکت ومظهر حیات بوده و باعث سر زندگی و شادابی محوطه ی خانه های روستایی ست.

وقتی زنان روستایی مشغول پاک کردن برنج در حیاط خانه باشند و دور بر شان پر از ماکیان در جنب و جوش و تکاپوی دانه ؛زیبا ترین تصاویر ؛یکی از زیبا ترین تصاویر روستایی شکل می گیرد..                           

ماکیان در فولکلور و فرهنگ و سنن شفاهی ؛جایگاه فوقع العاده و قابل توجه ای رادارند.                               


                                         

....                               

...

.... 

سپید رود همیشه جاری....تاخزر

                                                                                                                                  

شرق سپید رود؛

 ساکنان شهرهای آستانه اشرفیه ،لاهیجان ،لنگرود ،رودسر تا غرب مازندران 

(تنکابن ، چالوس و نوشهر )در جلگه به زبان گیلکی صیقل شده و آرام و با آواهای کوتاه سخن می گویند.اما همین گروه  در کوهستانهای سیاهکل ،دیلمان ،اشکورات و منطقه دو هزار و سه هزار با آواهای بلند و واژه های اصیل که کشش آنان به زبان باستانی و مادی ، پهلوی ساسانی نزدیک است به سخن می نشیند و تحت تاثیر بافت کلامی" دیلمی" هستند.  

 

  

زبان گیلکی و گویش های گوناگون؛

 درزبان محلی گیلکی دو لهجه متفاوت شرق گیلان و غرب گیلان قابل تشخیص  است.لهجه ی معیار رشتی که مرکز آن شهر رشت و مردم بندر انزلی و حومه و 

صومعه سرا،لشت نشاء،کوچصفهان بدان سخن می گویند و لهجه دیگر  لاهیجان و لنگرود و رودسر حومه آن ،که لهجه معیارآن لنگرودی است.

هر گاه سخن گویان این دو لهجه در کنار هم قرار گیرند، از لهجه ی معیار که رشتی باشد ،استفاده می کنند.زیرا زبان وسیله ای است که ارتباط بین افراد جامعه را تسهیل وبر قرار می سازد.

√ساده ترین گویش گیلکی ،گویش شهروندان رشت و حومه است.

√مشکل ترین ،گیلکی مردم کوه نشین ،اعم از گالشی ها و تالشی هاست.

√واژگان گیلکی رشتی در غرب تحت تاثیر واژه های تالشی و فومنی بوده در شرق تاثیر واژه های گالشی  (دیلمی ) قابل تامل است.

√ د -در زبان گیلکی ،اضافه مقلوب است مانند؛

کتاب حسن به حَسَن کتاب /درخت توت به توتِ دار.

_ زبان گیلکی -علی اکبر مرادیان گروسی ؛متخلص به ؛بوسار-نویسنده و پژوهشگر زبان و ادبیات گیلکی 

 

-عکس دوم -از نت برداشته شده است.

-واژگانی بازمانده ز گذشته ی دیرین چون ؛مار =مادر.پئر=پدر.زاما =داماد.

امان=ما.اوشان=آنها.آشان=اینها.دیم=چهره.کشه=آغوش.

عنوان برداشته شد!!

   

دریک معادله کفه ترازو باید مساوی باشد.یا مثلا دریک بازی همیشه نیروها باید همقدو قامت باشند.

وقتی با حریف ناشی پینگ پونگ بازی کنی،بازی ات خراب می شود.این یک قاعده است.

مثل نسبت یک آدم با یک بچه گربه ، خنده دار ومسخره نیست؟

نمی شود که آدمی با طول وعرض مشخصی برود به مصاف مورچه!

راستی کدامتان به زندگی مورچه ها دقت کرده!؟


-تکه ای از ؛ذوب شده 


موریس مترلینگ؛

عظمت خدای هرکس به اندازه بزرگی مغز اوست وبیان دیگر،بزرگی خداوند به قدر شایستگی ماست.


√قانونمندِ جذاب؛ساده دوست داشتنی؛بدمینتونه عجیج

√√واقعا مسخره اس:|


شبدرترشک

 

     

ترش واش=شبدرترشک

درولایت ما برگ های تازه اش را درترشی هفتا بیجار همراه نعناع وسبزی و خالواش وچوچاق می ریزن....درآشپزی شرق گیلان ؛باهاش سبزی خورش درست میکنند-ما تاحالا درست نکردیم-و جایی هم نخوردیم-اما شنیدیم که خیلی خیلی ،خوش مزه خورشتی هست...

-من به جعفری میگم؛سبزی:|

_ایشون خودشون توی گلدون سبز شدن-یقین باد بازیگوش دونه هاشو آورد -ریخت توی گلدونه لب حوض...

انارشاوار=انارشیرین

                                                                

...خونه ی آقاجان

...حیاط خودمون

انارشیرین خونه ی آقاجان


درانار عطر آگین 

آسمانی متبلور هست.

هردانه 

ستاره یی است 

هر پرده 

غروبی ...


-گارسیا لورکا -ترجمه ؛احمد شاملو 



که سرنشناس وپانشناس ؛ازخود بی خبر گشتند...


دکتر شریعتی ؛

بگذار که شیطنت عشق ،چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید و کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن...


__مصدق*

(...)



می را چه اثر به پیش چشمت؟

کاین مستی شادمانه ازتوست

پیش تو چه توسنی کند عقل؟

رام است که تازیانه ازتوست...


*سایه *

شکوفه های آلبالو :-*



این تصاویر متعلق به درخت آلبالو ببوده است ولیکن همین دو روز گذشته یعنی دوم مهرماه سال جاری  تصاویر مبارک شان را در ساعت 21:5 --ثبت نمودیم.

-امروز مامان جان تماس گرفتن (خونه ی خاله هستند)گفتند؛اکثر شاخه ها شکوفه دارشده ،شب بود تو ندیدی :|

....

خالواش =نوعی پونه ی وحشی



ولایت ما به بوته ی خیار خربزه کدو هندوانه میگن (لو )مثلا ؛خیارلو گول بوکود=بوته ی خیار گل کرد!



باقلی درختی ؛ ما بهش میگیم ؛دارِ باقلا ؛ دار یعنی درخت ؛ باقلی ای که خودشو می پیچونه دور درخت و پرچین باغ...بهمین منظور زمان کاشت ؛تاکید میکنن که ؛به فاصله ی نیم متری پرچین یا درختی که پایه ی سیم خاردار یا توری پرچین هست کاشته بشه...مزه این نوع باقلی هم یقینا فرق داره ؛باقلی ریسه ای همان دار باقلای خودمان :-P



بوته ی گوجه فرنگی ؛پامادور =گوجه فرنگی!



خالواش رو همراه نعناع که ما بهش میگیم "بینه"توی نیم یار که همان هاون سفالی ست همراه نمک دلار درست میکنیم ؛ خشک شده خالواش ؛انوع ترشی ها وآش رشته وایضا کشک بادمجون...

گیاهی بسیار بسیار معطر ؛وتماما مخصوص...B-)

√دگر کاربردیش ؛ باآن بوی وحشی واعجازآورش یقینا جایگزین بسیاربسیار مناسبی برای مالتیزهاست.

√دگر دیگری وجود نداره؛

سیاه دانه؛دانه ی معجزه گر!


......

پیامبر اکرم ص ؛هیچ بیماری نیست ،مگر شفای آن در سیاه دانه است جز مرگ!



....


منقول است ؛سیاه دانه برای افزایش نیروی ایمنی جان وتن سودمند است.


عنابِ دوست داشتنی*

                                                                                                                                                        


آقای شوهر خاله ؛لطف کردن ،از باغ پدر بزرگ وار شون ؛برای ما عناب چیدن.البته بهتره عرض کنم ؛می چینن...چون چندین ساله که ؛تک درختچه ی عناب میون گوجه سبزهای باغشون وایضا پرتقال ونارنج وسیب...وانجیر وقطره طلا و...شاداب و سرزنده با میوه های خوش رنگش دلبری میکنه....

+سال نود ویک ؛به آقای شوهر خاله گفتم؛ میشه امسال نهال عناب برامون بیارین ؟

القصه;اگه عمری باقی باشه ؛انشالله چندسال دیگه ماهم توی خونه باغ ؛عنابِ خوش رنگ پر خواص رو داریم...


√شستشو دهنده سلولهای مغزی +43خواص دیگر*

√رشد کج ومعوج گونش رو دوست دارم با تیغ ها یاخارهای بداخلاقش|:

رویای رنگی رنگی...اشجار...



تنه ی خیسِ ؛درخت گردو بهمراه خزه های نرم ومخملیش...



دوست داشتین ؛دست تونو فرو کنین توی خزه ها؛اینها بدلیل رطوبت ومرطوبی هوای ولایت ؛بسان اوایل بهار شاداب و سرحالن...

-بحمدالله اول مهر -نم نم بارونی شروع شده!ازهمون نقره فام هاش...

میشه بیخبر به هفت سالگی برگشت...

مشق هامونم نوشته ،

تقویم مدارس ؟ اونم بادِبازیگوش زحمت شو می کشه...

هااا

عید!؟

همیشه همین فردا...


-ارواح ملا یعقوب قبول نیست!!بیا قدم هارا تا یادگاری درخت شماره کنیم،

هرکه پیشتر به رویای مرطوب رسید 

برود پی سنجاقک های رنگی رنگی....


--چچ=خزه.


Faseleh -Siavash √



 ......باجونه ها یکی شو...قد بکش نگو که سخته...


تکه ی ماندگار!

                                                                   


توی ذهنم شروع کردم به چرخیدن.پر کشیدم به سالهای دور ، روز اول دبستان ،میرزا عبدالله : پسری که کت وشلوار  سرمه ای تنش بود من هم کت و شلوار سرمه ای داشتم.

شاید به خاطر همین شباهت در صف کنار همدیگر ایستادیم و توی کلاس هم پیش هم نشستیم.

همان روز هم بود که زنگ تفریح از جیبم یک مشت بادام و کشمش در آوردم وتا شروع کردم  به خوردن ،گفت ؛چند تا چند تا می گذاری توی قبر؟؟

ازش خوشم آمد و بهش تعارف کردم. واز همان روز با هم دوست شدیم.

یک جورهایی سرنوشت مان شبیه همدیکر بود ،هر دو آرمان هایی داشیم ،و هر دو ناتمام ماندیم.

همیشه با یادش دو تصویر موازی در ذهنم جان می گرفت،روز اول دبستان که آمد کنارم ایستاد ،و روزی که کنارش ایستاده بودم و باور نمی کردم نیمی از اندامش دیگر وجود ندارد.


-تکه ای از رمان "تماما مخصوص"صفحه ی 294


 +تکه ای که در ذهنم ماند.

           

                                                 می لی جه ؛میلیجه =گنجشک.

صداش کردم؛لطف کردن و برگشتن.

Moin-ey  darigh