<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ترش تره و سه شنبه ی آخر سال و باقی ماجرا






گول گول چهارشنبه


  "چهارشنبه سوری" را در گیلان "گول گول چهارشنبه می نامند" که  در غروب آخرین سه شنبه سال و در شب چهارشنبه انجام می شود. به این منظور کاه و کولوش (=سراچین) جمع آوری می کنند سپس در 7 کوهه و  در یک ردیف (و معمولا رو به قبله) می ریزند و آتش می زنند ، آنگاه با شور و اشتیاق از روی آتش پریده و هنگام پریدن با خوشحالی می خوانند: 

گول گول چهارشنبه

 به حق پنج شنبه


زردی بشه، 
سرخی بایه

 نکبت بشه، دولت بایه


یعنی: ای گلهای شگفته (هفت کپه ی آتش)  چهارشنبه، به حق پنج شنبه، زردی و ضعف و بیماری برود  و نوبت سرخی و نشاط و خرمی  فرا رسد. دوره نکبت و ناکامی به سر آید و دولت و اقبال روی نماید...



ادامه مطلب ...

به قول جمال ثریا ؛اگر از راه دور به کسی عشق نورزیده اید اصلا ادّعای عشق و عاشقی هم نکنید...

  پست های دکتر "و  و  د ی" رو که می خوندم و

رسیدم به "سان فرانسیسکو" یهو پرت شدم به گذشته ها و بلند بالا خندیدم.بچه بودیم.باباجی یهو بلند میشد و می رفت سمت اورکت ومامان می پرسید:"کُ شون دری؟"

باباجی می گفت:"با اجازه شما !سانفرانسیسکو!"

نگاه می کردیم.باباجی  جوراب و گرمکن و اورکت پوشیده بود و

مامان با شنیدن جمله اش؛چشم غره می زدو

خیره به تلوزیون قرمز ماتیکی مون میشد و

باباجی روبه ما:<-خوب...معمولا یکی از ما غش می رفت و

مامان برمی گشت سمت مون و با عصبانیت میگفت:"هر سه بیرون!"

آه.وقتی که من بچه بودم...

ما سه تا و با باباجی چهارتا....

مابودیم و

ایوان بود و حیاط ودارو درختان و 

آسمان شب.

(الان یاد اون دوقلوها  و شبکه ی چهار افتادم)

وخوب‌.واقعا و اقعا‌.تو هوای سرد و نمور و سیاهی شب.پُک کشدارخیلی می چسبه؛خیلى...خصوصا شبِ مهیجِ مه آلود *_*

باباجی سی.گار میگیراند و می اندیشید .به چی؟!نمی دونیم و شاید هم بدونم...البته گاهی هم برای ما از خاطرات مدرسه و دبیر و دبیرستان می گفت...

آن وقتی هم که برادرهام می پرسیدند:"باباجی کجا سربازی بودی؟!"باباجی  سینه اش رو با دوتا سرفه صاف می کردو

میگفت:"گفته بودم که!!؟میان دوآب!"

بعد یواشکی به ام چشمک می زد.که یعنی هیس.نخندیا. 

باباجی و آخرین پُک و..‌.وبدین سان همیشه بین برادرهام اختلاف پیش می‌آمد.که نوبت کدام یکی شونه؟ ته سی گارُ پرت کنن...

وخوب.ما که تو ذهن مون سیگاری هستیم .کاشف شدیم که؛وژدانا پرتاب ته سیگار.فاز خیلی  خوبی داره و

تمام.

خلاصه باباجی بین شون صلح برقرار می کرد و

میگفت خوب.... بریم که یخ کردیم...

بعد می رفت سمت در و

دوضربه به درمیزد و آهسته درو باز مى کردو می گفت:"اجازه خانوم؟!میشه ما بیاییم گرم شیم؟!"

ما پشت سر باباجی بودیم و

صدای مامان می اومد:"من آنچه شرط بلاغست با تو می گویم

تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال!"

وآن وقت.باباجی  با لحن خند ه داری می گفت:"تروتی سوادِ می رمآ"


الان که باباجی سرفه می کنه.مامان میگه:آآهاااا.اوموقعان تره گوتیم،کمتر بکش‌.مسخره بازی کودی؛بوشو.بوشو تی سرفه هانه.سانفرانسیسکو بُکُن/

خلاصه اینکه  روز جهانی https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%B2_%D9%BE%DB%8C

مبارکا باشه.

لعنت به جنگ؛لعنت...




من از این دنیا چی میخوام 

یه جعبه مداد رنگی

بکشم رو تنه دنیا رنگه خوبی و قشنگی....




و امروز پانزدهمِ اسفند ماه است



رسول ا... (ص) می فرمایند: هرکس درختی را بکارد و بر حفظ و نگهداری آن صبر ، استقامت، و بر مواظبت و مراقبت از آن قیام نماید تا آنکه به ثمر و نتیجه برسد. به مقداری که بهره می رساند و به تعداد کسانی که از آن درخت استفاده می کنند ثواب صدقه و انفاق را خداوند متعال به او مرحمت می فرماید.



خدایا

یِ بوته_ نسترن صورتی،

یِ بوته -ساناز نارنجی،

یِ بوته  -نسترن فرانسوی(گل پال دو)

دو عدد _ نهال انبه ژاپنی و 

دو عدد نهال گردو !


به لطف شما به دل گرم و مهربانِ زمین سپرده شد.با سپاس لطفا آن مقدار از ثوابی را که به اینجانب؛  بنده ی شما مرتبط می باشد.برای  همه یِ دوستان دیده و نادیده یِ  مجازی ام مرحمت فرمایید.

ایضا ثوابِ آن یِ دونه   کوجِ موجِ  دانه ی هه نار  نهالِ  که م را.

قربان و ارادتمند و دوستدار شما 

مخلوقِ  ساکن و  مسکین و  مست و ملنگ تان.





حیات جاودان
بی دوستان
مرگی ست پا بر جا !

#صائب تبریزی






گرم و زنده

 


سوسن‌ها، سنجدها، باران‌های بی‌سبب 

و پرندگانِ سحرخیز دره‌ی انار 
که خوشه‌های شبِ رفته را 
به نور بوسه می‌چیدند
و من چقدر بوسه بدهکارم

به این همه رود، راه،...!

 

"سید علی صالحی"