<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

...

.....

بعد مشت زدن های مکرر تندر دیوانه ی غران  ؛به ابرها،...همین الان یهویی!


....

          

.....

بزن باران بهاران فصل خون است /بزن باران که صحرا لاله گون است/بزن باران که به چشمان یاران/جهان تاریک و دریا واژگون است/بزن باران که دین را دام کردن/شکار خلق  وصید خام کردن/بزن باران خدا بازیچه ای شد/که با آن کسب ننگ ونام کردن/بزن باران به نام هرچه خوبیست/به زیر آ وار گاه پایکوبیست/مزار تشنه جو باران پر از سنگ/بزن باران که وقت لایروبیست/بزن باران و شادی بخش جان را/بباران شوق و شیرین کن زمان را/به بام غرقه در خون دیارم/بپا کن پرچمه رنگین کمان را/بزن باران که بی صبرند یاران/نمان خاموش و گریان شو بباران/بزن باران بشوی آلودگی را/ز دامان بلند روزگاران/بزن باران بهاران فصل خون است....


 ....

....

....

.....

....

یکی از آن شکوفه هایی  ،که مامان جان خیلی دوست دارن ؛  شکوفه ی" کونوس"  یاهمان "خرمای گیلان"  یا همان(ازگیل) ببوده است.که اردی بهشت ماه هرسال "گیلان " زمین ،شاهد چونان شکوفه های بامزه ی"کونوس " با  عطر بویی بسان صابون بچه ها ست...که شب یلدای هرسال...میوه های رسیده اش  بر سر سفره های گیلانی ها یافت می شود(آب جوشیده سرد و یک کیلو کونوس نپزیده  و چند قاشق نمک ؛یک بطری شیشه ای دهنه گشاد=آب کونوس یا کونوس آب ی..جهت تناول درشب های زمستان...گاها بر سر سفره هفت سین دیده شده است ؛بهتره بگیم کنسرو کونوس )

......

......(برگهای پاییزی همان کونوس دار)

بگذریم؛

خدا رحمت کند اموات شما را...پدربزرگ مرحوم دوعدد کونوس دار در وسط باغ پشتی منزل شان داشتند... که پاییز هر سال علاوه بر میوه هاش..برگ های زرد ونارنجی  ،سرخ و قهوه ای اش بسی احوال آدمی را دیگر گون می نماید...(یکی از همان برگ هایی که جنگل ها  رو به طرز عجیبی عجیج مجیدی  مینمایه ) ولیکن فصل برداشت ؛هر شاخه  اش سهم  هر نوه بود...مرد شریف و چوپان  همراه فرغون  پشت سرمان...از مسیری که پر از خس و خاشاک و گزنه و...پیش به سوی...(مراقب باشید ؛خود درخت هم تیغ های)

بعداز چیدن ازگیل ها؛پخته شده ها رو سوا میکردیم؛کال ها رو یک سری کونوس آب ی درست می کردیم...مابقی رو هم برای شب یلدا میون ساقه های برنج پست بام (زیر شیروانی) تا پزیده شودن...که انصافا عین خرمای شیره دار می پزیدن...(میوه نارس ازگیل از خرمالو گس تره...)

√رب ازگیل پایین آورنده فشارخون است.

√ضرب المثل غرب گیلان؛ هم از خورمای عراق دکفته/هم از گیلان تورش کونوس!!(هم از خرمای عراق افتاده هم از ازگیل ترش گیلان) همون؛ ازاینجا  رانده از آنجا مانده...(هم از گیلان بج دکفته/هم از بغداد خرما=ههم از برنج گیلان افتاده هم از خرمای بغداد<<ضرب المثل شرق شرق گیلانی>>) 

√گویا با رب ازگیل فسنجان هم می پزن..!؟()مرغ شکم پر با رب ازگیل؟! ()آیکن ازاون ابرهای بالای سر با کلی!!!؟؟؟!!!/_-؛:~€&℃£><]{}[|√®©‘"™=*^%+"؟،""’]}>!؟،؛、<---



نظرات 3 + ارسال نظر
گلنار سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1396 ساعت 03:26 http://www.barayeneveshtan.blogsky.com

راستش ما نداریم همچین چیزی که با قیمه خرما بخوریم. بابام و مادرم حتی از خوردن چای با خرما بدشون میات، خخخخخخ
شاید شهرهای استانهای جنوبی دیگر مثل بوشهر و هرمزگان این رسم رو داشته باشن

حقیقتش تو خاطرات سربازی عموزاده ام ده سال پیش ،شنیده بودم..دوباره ازشون پرسیدم؛شما قیمه وخرماخورده بودین!؟گفتن ؛آره!ناهارهایی که قیمه داشتیم ؛همخدمتی مون باهاش خرما تناول..به ما هم تارف میکرد ما هم می خوردیم ..
کجایی بودن؟شادگان!
گلنار بانو؟شاید سربه سر اینا گذاشته بود؛(اگه بود!؟چرا خودش هم می خورد!پس نبود!)
(گفتن ؛خرمای طلایی ای که مثل عسل شیرین بود)
اصن سربه سرگذاشتن خیلی ثواب داره

ممنون بابت توضیح و باقی قضایای "والدین محترم"

NJ دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 ساعت 19:27 http://njs.blogsky.com

به به
ازگیل

درود برشما

گلنار دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 ساعت 17:33 http://barayeneveshtan.blogsky.com

ازگیل شنیده بودم ولی نخورده بودم.
ولی خرما تا دلت بخواد خوردم
عکسهای قشنگی بودن!

نوش جون تون
شنیدم که؛ یه مدل خرما هست با قیمه می خورن!درسته؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد