<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

بدون شرح!

~~~~~

~~~~~

نظرات 8 + ارسال نظر
مترسنج پنج‌شنبه 21 دی 1396 ساعت 15:43

مستانه مقدم دوشنبه 18 دی 1396 ساعت 16:56 http://thought.mihanblog.com/

سلام وب خیلی خوبی دارید خوشهال میشم با هم تبادل لینک داشته باشیم

سلام بر شما ...خیلی ممنون.لطف دارین مستانه بانو

لیلی یکشنبه 17 دی 1396 ساعت 13:48

نه این پلیس منظورمه
اصلا زن یا مرد
برای همین که من همیشه میگم در خانه حداقل باید یه چیزی باشه که تشخیص زن و مرد از همدیگر به سهولت ممکن رخ بده خخخخ

برای من زن بودن و مرد بودنش فرقی نداره.اون انسانیت ومهرورزیش نطرم رو جلب کرد
منظور تونو فهمیدم.
که سلیقه ی شما آسیایی از نوعه سنتی اش هست.
به همین جهت اسلام راستین آنکارد زیر حلق و پس گردون و ....سفارش کرده .وقتی زیر ابرو برداشته بشه... رسماسهولت ملقا میشه

لیلی یکشنبه 17 دی 1396 ساعت 13:33

خانوم چقدر گندس
اندازه ی کل ماشینس خخخخ

اردک بانو منظور تونه
عوضش گوشتش جزء لذیز ترین های مرغابی سان هست.باهاش فسنجان درست میکنن...شاهکاااار
البته با آقای اردک فسنجان درست میکنن...باایشون کاری ندارن

مامان یکشنبه 17 دی 1396 ساعت 00:49 http://maman.blogfa.com

سلام می گل خاخور جان
چه عکس زیبایی انداختین
ای جان دلم، جوجه‌هایش چقدر ترسیدن و به هم چسبیدن...

سلام می جان زای
تی جان بی بلا....بلامیسر
کی!؟من
جان دلت سلامت...اون بچه اردکا خیلی ناناژی هستن

مهدی شنبه 16 دی 1396 ساعت 20:34

ای واااااااااای راست می گویید؟ کاش می مردم و این سخن را نمی شنیدم که جملگی دختران را به شوهرانشان داده است...
نه اون که من رفتم خونشون چشمانش آذرخش نداشت... یعنی یک چیزایی هی پرتاب می کرد بوم بوم بوم ولی آذرخش نبود... آذر خشم بود بیشتر

بله.همه اش را حقیقت گفتم.
من از دروغ بیزارم
چشای کم سو ؛چیزی پرتاب نمی کنه.همین جور<---بدون روح می ماند
آذرخشم <---یعنی ایشون

مهدی شنبه 16 دی 1396 ساعت 19:51

ما از خیلی وقت پیش از خدیجه بانو یک دختر ترشیده خاستگاری کرده بودیم و اکنون که چشمانش سویی ندارد هر از چند وقت به ملاقاتشان می رویم...
نا گفته نماند فامیل زیاد داریم برای همین به خوبی شناختیم آدرس خیابان را بله ... دنیای کوچکیست ...

اتفاقا خدیجه بانو همه ی دخترانش را سر موعد و بلکم زوتر از موعد بخانه ی بخت فرستاد و بحمدالله و شکر خدا...زندگی خوب وخوشی دارن
تازه آسیه بانو دختر ته تغاری ایشان نه یک دل که صد دل خاطر خواه مردشریف میبودن...که البته قسمت نشد و ایشان هم بخانه ی بخت رفتن و ....یک دختر ناژناژی دارن
بعله.خدیجه بانوی بالا بلند ؛بسان سی سالگی هایش چشمانش آذرخش دارد...
شما به ملاقات کدام خدیجه بانو برفتید !؟

مهدی شنبه 16 دی 1396 ساعت 19:08

دیگه واقعا فخر فروشی را به حد اعلایش رسانده اید حالا حتما باید عکس ماشینتان را می گذاشتید؟ نگویید که ماشین شما نیست چون سمت راست تصویر پرچین های خانه آقاجان معلوم است... خیلی دلمان خنک شد که پلیس جلویتان را گرفت
نکند نمی خواستید به این خانواده مظلوم راه بدهید که بروند؟
واقعا که !!!!!!!!!!!!

اینجا بدلیل منطقه آزاد انزلی ... ازاین جور ماشین ها زیااااااد دیده میشه.
البته نه ما ونه طایفه ما... ماشین منطقه ای نداریم .
نکنه شما خونه ی حاج حسن فرود اومدی!؟سمت راست پرچین های خانه ایشان ..ازاینجور ماشین پارک بود
شما خونه ی خدیجه بانو چه میکنید!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد