<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

لطفا ؛یک واژه ی خیلی خوشمزه ای می باشد .

 

 

 

لطفا "

از لحظه لذت ببرید....!


#مارک فیشر.

*بعضى ؛ کلمات در ذهنم ، دوآبنباتِ راز انگیز هستن.مثال؟ واژه ی "رئالیسم" ؛یک واژه ی خیلی خوش مزه .خیلی.

واگه بخوام؛ ازمیان پنج کلمه ی جناب مارک ،یک واژه انتخاب کنم؟خوب..کاملا مشخصِ؛)

نظرات 9 + ارسال نظر
مترسنج یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 21:54 http://dar300metri.blogsky.com/

امیدوارم در عمل به این نکته موفق باشیم

ان شاءالله،..

طیبه یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 13:05 http://almasezendegi.mihanblog.com

سلام دخترم

تاحالا منو شناختی خب
من همیشه در لحظه زندگی می کنم و خوشحالم
واسه همین کودک می مونم
ظاهرم بزرگ و پیر میشه
سلول هام هم پیر میشن
افکارم ولی نه

سلاااام به روی ماهتووون
الهی شکر
الهی شکر
الهی شکر

mostafa یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 09:24

زندگی جیره مختتصریست
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند
زندگی را باعشق
نوش جان باید کرد

ان شاءالله زندگانی گوای وجود همه ی عزیزان باشد

ممنون از حضور شما

mostafa یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 09:20

درود بر شما
چه عکس نوستالژی باحالی
اون گلیم قدیمی کاملا نقش خاطره میزنه..
بچه که بودم وقتی میرفتیم شهرستان خونه اقوام همیشه دار قالی بپا بود و چند رشته نخ رنگی و عمه محترم که مشغول بافتن بود
چه روزگاری داشتیم
چه روزای شادی داشتیم...
اون کتاب رو اگه خوندین و کاری باهاش ندارین بدین من باهاش جلو بازو بزنم
و صدالبته که مشخصه کدوم کلمه رو دارید مزه مزه میکنید

سلام و درود برشما
خیلی
دقیقااا،...نقش خاطره می زنه
راستش مامانم دوتا قالیچه ی دست بافت توی جهیزش داشت.که من طرح و نقشش رو دوست داشتم.اینقد باسرانگشت اشاره ام نقش هاش رو لمس میکردم که؛انگار خودشون و بافنده ،بهم میگفتن؛ نکن بچههه
یعنی امکانش بود؟وهست؟عمه ی محترم شما بوده باشن
هی هی
راس می گی ننه
راست ؛چه روزای شادی داشتیم...

عهه؟پس کتاب واسه جلوبازوهه!!!

چه خوب که شما اشاره به آن کلمه داشتین؛مرسی

اسماعیل بابایی یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 01:39 http://www.fala.blogsky.com


خیلی خوب بود این پاسخ؛ ممنونم!


خواهش میکنم؛ممنون از حضور شما

صبیره یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 00:55

نمره دهی توریست آمریکایی چقدر جالب بود

دوست داشتین؟آره جالب بود و بنظرم خیلی هم واقعیت و درست و میزان...

صبیره،صبیره ،صبیره:

صبیره یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 00:52

عالی بود بانو جان

جاااااان تان سلامت عزیزممممممم
دلم برات تنک شده جووونم

انتخاب هایم مرا به اینجا رساند یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 00:29

با تمرین میشه به این نقطه رسید
بعد تو تو لحظه زندگی کردن رو یاد گرفتی
تازه زندگی می کنی

بله،باتوکل و تمرین ...
ان شاءالله...الهی آمین.

اسماعیل بابایی یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 00:18 http://www.fala.blogsky.com

زندگی آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است...
این رادیوهای قدیمی رو دوست دارم.

خدای من:))
اجازه آقا؟
خواندیم ؛
زندگی آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است ...
این رادیو های قدیمی رو دوست دارم.

وبعد ؛فکر کردیم ؟از خودمان سوال پرسیدیم؟مااین شعر رو چند بار خوندیم؟توش،این رادیوهای قدیمی رو دوست دارم؛نداشت که
بعد یک دور دیگر خواندیم و؛ آهااان دِ !!((:
بله،ماهم ازآن مدل رادیو ها دوست می داریم،..
از شما چه پنهان؟خان عموی مان یک دانه اش را داشت(ودارد)،که موج و فرکانسش همیشه میزان بود؛منتهى نه وقتهایی که ما انجا می رفتیم.باوربفرمایید،بمحض اثابت دوشاخه و پریز؛خان عمو نیم متر می پرید هوا.میدونید؟ما هنوز هم آن پیچ های رادیو را نون برنجی کرمانشاهی می بینیم؛که همان طور کسری از ثانیه در دهان آب می شود،..پیچاندن آن پیچ ها،به همان نرمی و لطافتی،...
اجازه؟خیلیی ببخشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد