صبح عید

 ****

 ....صبحِ عید فطر؛منزل آقاجان،لب استخرِ ماهی های گرمآبی.

****

سمت راست تصویر بالا؛ آقای چوپان هستن.دارن قوت قالب ماهی های علف خوار رو تهیه میکنه.بوی علف فضا رو پرکرده.

صدا به صدا نمیرسه،دسگاهه خیلی پر سرو صداهه ...میگم؟چایی ت  سرد میشه ها؟میگه توی این هوا؟بگو،که میخام بپیچونم برم:))

خنده ام میگیره...

****

***

همونجور که میخندیدیم ...دوضربه روی کتفم احساس کردم و ؛چهره چرخاندم.پدرجان بودن،گفتن؛جات خالی ،دیروز رفتم "پرش کوه"  .

پرشکوه ؛روستایی از توابع  لنگرودِ.پرش کوه یعنی پرهِ کوه.دامنه کوه.خدا قسمت تون کنه،در فصل بهار نارنج ها،سراز این روستا دربیارین.یعنی فصل بهارنارنج ها، سرتاسر پرشکوه تا چندین هفته ،هوا عطر بهارنارنج داره و معطر احوالِ.

****

دارم روبرو نگاه میکنم.پدر جان رفت.چوپان داره تیغه چمن زن رو عوض میکنه.فصا بوی خوبی داره..

بوی علف تازه.

خووووب.... آدمو خمار میکنه؛نشئه میکنه،..پرتقالُ بر میدارم و چشامو میبندم .که نفس عمیق بکشم.

که سُکران شده می شنوم؛

اگر عشق نمی بود 

علف های بهاری 

در آن سرد سحرگاه 

سر از خاک نمی زد

اگر عشق نمی بود

ز سنگ سیه آن چشمه جوشان 

گریبان زمین را به جنون چاک نمی داد

اگر عشق نمی بود

بر آن شاخه انجیر افتاده،چکاوک

چنین پرده عشاق،طربنک نمی زد

اگر عشق نمی بود

اگر عشق نمی بود..

¿¿¿¿

¿¿¿¿

بعدا نوشت؛آقای عسکری فرمودن ،کنار کناره های استخر راه میری.مواظب باش ،که توی استخر نیفتی.

ماه رمضون سال قبل ؛دمپایی اجی پوشیدم ،که یه دوری کنار کناره های استخر بزنم.که نمی دونم چی؟شد ؟به حالت کله ملقِ شیرجه مانند..، از شیب ملایم اون درختایی که سمت چپ تصویر هست،پیش به سوی استخر بودم:))

که بحمدالله لب استخر یه گیاهی به نام"گند واش" بود؛تعادل مون  حفظ شد.لذا ازآن پس ها،ایمن دوراستخر قدم می زنیم...مگراینه خواست خدا این باشه که؛لیسکاخوریم=لیز-سُر بخوریم.فاتحه صلوات:)

لیسکا خُرد=لیز خورد.لیسکانُخوری=لیز نخوری.

لیسکاخوردبکت=لیز خورد افتاد.

پارچه لیسکی لیسکی =پارچه سُرسُری.