<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

و او دیوانه ای تنهاست . . .

وقتی دارید کتابی می خوانید و ناگهان اندیشه ی دلپذیرتری به ذهنتان خطور می کند،روح تان بی درنگ  به این اندیشه ی تازه می چسبد و کتاب را از یاد می برد،حال که چشمانتان ناخودآگاه کلمات و سطور را دنبال می کنند.بدین ترتیب،

 

 صفحه را به پایان می رسانید،بی آنکه چیزی از آن فهمیده باشید و اصلاً به یاد نمی آورید که چه می خواندید.

دلیلش  این  است  که  روحتان  به  ملازم  خود  فرموده  بود  چیزی  برایش  بخواند، اما  در باب  غیبت  صغرایی  که  خود  درپیش  داشت  خبری  به وی  نداده  بود.

بدین سان ،《دیگری》سر گرم  مطالعه ی  چیزی  بود  که  روح  به  آن  گوش  نمی سپرد.


            


 آدمی از سفر به دور اتاق خود لذتی  می برد که از حسادت آزارنده ی مردمان در امان است و برای دست یافتن بدان حاجت به هیچ مال و ثروتی نیست. . . 




در میان  اثاث  منزل، صندلی  راحتی  به  راستی  چیز معرکه ای  است.

خاصه به کار اهل تعمق می آید. . . 

می توان با کاهلی در آن لم داد و از غلغله ی انبوه محفل نشینان فراغت یافت. . .



پ.ن؛ برش هایی از "سفر به دور اتاقم" 

به قلم :اگزویه دومستر,

ترجمه: احمد پرهیزی




بخش اول برای من خیلی اتفاق افتاده.به عبارتی روحمان با غیبت کبرایش ،وی را می پیچاندو  ..به قول آقای براهنی،"به سوی چشمه های دور،هی هی..."می تازد.