<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

همین.

بِ

مَ

Madar Baran پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1400 ساعت 22:18

نظرات 4 + ارسال نظر

گیله مرد

یکشنبه 12 اردیبهشت 1400 ساعت 05:34 http://www.guilemard.blogfa.com

بابا چرا آدمو شکنجه می کنید آخه !!؟؟ خدایی من دم سحری این حروف ستونی رو با چشای پف کرده چطوری بخونم جون مادر باران !!؟؟

آخه مادر باران
از کویه بدانس تِبی کی
انه گول کوته
سحر وقت خا بیای وبلاگ خانی؟
ولیکن بیت دومش اینه که:
"خوشا به تو که عاشقت صد بار گریه می کند"

مهرداد

یکشنبه 5 اردیبهشت 1400 ساعت 00:33

حالا شاعر دوست هم شده برا ما

حیات جاودان بی دوستان،مرگی است پا برجا
به تنهایی مخور چون خضرآب زندگانی را

ها کاکو.شاعرها و فیلسوف ها رو دوست دارم.واین شاعر عزیز.شعر زیبایی از مولوی خواندن....وایشان که.گل سر سبد اند بفرمودن؛

دلا یاران سه قسم است ار بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به راهش جان بده گر می توانی

وخوب.صدای آقای شاملو زیباست.والبته که. صدای ماموستایِ ما،خیلییی زیباتره

توضیح اینکه.محله سوت و کور بود.
ما خیره به سقف.مشغول چرخیدن.در کِشو های ذهن مان بودیم.
یک هو.یک ماشین.از خیابون گذشت.که وقت گذشتن. صدای ظبتش.پیچید تو کوچه ی بن بست. خونه ی ما.که خواند:خ و ش ا به من.که دست تو .پرواز هدیه می دهد....

این از این.

کیهان

شنبه 4 اردیبهشت 1400 ساعت 09:31 http://Mkihan.blogfa.com

سلام خاخور
خوبید شما؟
من هم خوبم و مرسی از احوال پرسی⚘

سلام برار جان
الحمدالله که خوبین،،والهی که همیشه خوب و خوش باشینوخیلی مرسی از احوال پرسی شما
راستش من خوب نبودم،هلک و هلک.جارو کشیدم.گردگیری کردم،قیمه و قرمه پختم.سه بند رخت،کیپ تا کیپ لباس و ملحفه و روبالشی و هرچه دم دست بود.شسته رفته.پهن بند رخت کردم.توذهنم.کارهارو مرور کردم وظرف شستم،ظرف شستم،ظرف...
یهو یادم اومد.عهههه.قرمه و قیمه .لیمو عمانی !!!
واصلاً عطر لیمو.عطرنسیمِ تویِ بهشتِ.رفتم تو حیاط.یه هوایی تازه کنم و یه سری هم.به گلها و درخت ها زدم
وخوب.شکر خدا.الان خیلی خوب م.

باشماق

جمعه 3 اردیبهشت 1400 ساعت 09:46

با درود
معمولا من هم بیشتر در زمان درس خواندن حواسم جا های دیگر سیر می کرد
از عوارض پیش فعال بودن است
که در زمان خردسالی ما مثل خیلی چیزها به آن توجه نمیشد
مثل تنبلی چشم
یا کم شنوایی

درود بر شما
ای کاش،
آموزش و پرورش اینجور حواس ها رو شناسایی می کرد.وان وقت.دریک مدرسه،به روش مخصوص تحصیل می کردن...که وقت آموزگار و بچه های کلاس گرفته نمی شد.
اسم مدرسه رو هم می گذاشت،
دبستان بیش فعال ها و کم توجه های مست و شیدا

گمون نکنم به تنبلی چشم و شنوایی مرتبط باشه.

ما و مسئولین،قرآن می خونیم.ولی متوجه نیستیم که. خداوند فرموده.همین جور سر سری،قرآن نخونید.فکرکنید.بیشتر،به آیه ها و تدبرهاشون.دقت کنید.که همه رو یک شکل و یک جور نیافریدم.
مثال؟!انار
مثال؟انگشتان یک دست.
مثال؟گل های گل کوکب.
مثال؟برنج زود رس.میان رس،دیر رس .
یا مثلاً درخت آلوچه ؛امیری جزء ارقام زودرسِ،پیوندی میان رس.پاییزی دیر رس،

مثلا ما یه ترکه ورداریم.بالا سر درخت آلوچه ای که.پاییز می رسه،ب ایستیم.هی به اش تشر بزنیم.سرکوفت بغل دستی ها، آلوچه های دیگه رو به اش بخورانیم...چهارتا.به سر شاخه اش بکوبیم.
نهایتا آلوچه زرد میشه می افته.
وخوب.وقتی علم اینو داشته باشیم که.این بچه.اینجور خلق شده.ژنتیکش دیر رسِ.به عبارتی انگشت کوچیکه اس.باید صبوری کنیم،تا زمان بگذره..که الان اردی بهشتِ. (به قول استاد صالحی/دست بردار دختر/هووو..راه ها مانده تا خیلی از غروب.")که وقتی...،زمزمه ی مهر .تراز تکلم باشه...؛"دیگر چه حاجت به کندوی عسل اردی بهشت"
آلوچه پاییزی ها،آخر شهریور .شروع به پخته شدن میکنن.(خونه ی آقاجان.آخر پاییز،آلوچه پاییزی رسیده میشه.)
یعنی از کم توجه ی مست و شیدا.بدل به خر خون میشه.بله.اینجاست که.آدم باید .به پاس تشکر و تقدیر و سپاسگزاری.کلی شرمندگی.دست معلم **:مهرورزش رو ببوسه.
درس معلم ار بود،
زمزمه ی محبتی
جمعه به مکت آورد،
ذهن گریز پای را.(بامزه گفتم؟!)

ببخشید که .ماخیلی حرف زدیم