- در پاسخ به آقای مهردادد : سلام.بله ایشون درست میگن.آخرین باری که من توی بلاگ اسکای اومده بودم(21 آذر99) پدرشون کرونا گرفته بودن و الته خودشون هم قبلا گرفته بودن که خدا رو شکر حالشون خوب شده. - ضمن اینکه یه خبر خوب : واکسن کرونا رو ساختن و فعلا دارن به پیرمرد ها و پیرزن هایی که سنشون بیشتر از 75 سال هست تزریق می کنند و آمار شیوع کرونا به شدت در حال کاهش هست.
سلام بر شما قربان لطف و معرفت شما. امید که در پناه خداوند همیشه سلامت و سرافراز باشید
چه عرض کنم والا؟دکتر به ام گفته بود.واکسن رو بی خیال شم.دل ام نمی خواد واکسن بزنم
سلام. بسیار هم زیبا. روحشون شاد و غرق در آرامش(آقای کیارستمی رو میگم) اومد اینجا که بهتون بگم که به وبلاگمن هم سربزنید. راستی حال پدرتون خوب شد؟ حال خودتون چطور؟
سلام بر شما، بسیارها ممنون الهی آمین(خدا اموات شما رو هم رحمت کنه.شما رو به اتفاق عزیزان عزیز تون.سلامت و شاد نگهدار باشه)
خیلی خوش اومدین و خوش برگشتین.به روی چشم
مرسی که یاد تون بود.بله ،شکر خدا حال و احوال پدرجان خوبه و ولایت، مشغول باغداری و شالیزار داری اند. الهی شکر الحمدالله من هم خوب ام . خیلی خیلی ممنون از احوالپرسی تون.
با سلام دیشب با خدا جر و بحث داشتم میگفت من کریم ' رحیم ' رحمان 'غفار 'جبار 'لطیف ' هستم گفتم همه ی اینها درست من چرا حرمت شکنی کردم روزه و نماز ها مقبول حق باشد و عیدتان مبارک
برای رسیدن به بهشت عبور از راه دوزخ اجباری ست
عباس کیارستمی
سلام بر شما قربان شما؛طاعات شما و همه عزیزان عزیز تون قبول حق و عید شما و همه عزیزان تون عزیز مبارک
من از جر و بحث.اصلا خوش ام نمی آید. چند وقت پیش اما. خوابِ جروبحث دیدم. یعنی خودم و آن بزرگواری که باهاش بحث کردم،هنگ کرده بودیم و وژدانا دل ام سخت سوخت.وخوب.ان الله مع الصابرین... والحمدالله.خدایی که همیشه حی و حاظره.وقتی می بینه،آدمی می خواد که.قبل قضاوت. تحقیق کنه.این دانش رو به آدم می ده،زُل بزنی تو چشم ها.وآنچه که در نهان و پنهانِ،العاقل و اشاره.پیدا و هویدکنی. وخوب،دروغ چرا؟ابتدای جروبحث،جهنمی بود.واسه خودش.که باید ازش عبور می کردم. بهشت اش؟ مکث و سکوت و چشم هایی که تو کاسه ی زلال اشک. شناور بود و مث آسمون پر ستاره.سوسو می کرد .وچون.العاقل و اشاره تر شدن.خداوند دو بال پرواز هم به اش داد.که من.شاهد رویش اش بودم و وقتی که بیدار شدم؛صدای خوش و خفیفی می آمد.والبته،فکر کردم مرده بودم
به گمانم خداوند لبخند اش گرفت.ومجددا به خودش،فتبارک الله احسن الخالقین گفت
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام.
همچنین متشکرم از لطف شما.
-
در پاسخ به آقای مهردادد :
سلام.بله ایشون درست میگن.آخرین باری که من توی بلاگ اسکای اومده بودم(21 آذر99) پدرشون کرونا گرفته بودن و الته خودشون هم قبلا گرفته بودن که خدا رو شکر حالشون خوب شده.
-
ضمن اینکه یه خبر خوب :
واکسن کرونا رو ساختن و فعلا دارن به پیرمرد ها و پیرزن هایی که سنشون بیشتر از 75 سال هست تزریق می کنند و آمار شیوع کرونا به شدت در حال کاهش هست.
سلام بر شما
قربان لطف و معرفت شما.
امید که در پناه خداوند همیشه سلامت و سرافراز باشید
چه عرض کنم والا؟دکتر به ام گفته بود.واکسن رو بی خیال شم.دل ام نمی خواد واکسن بزنم
با سلام
آقای کریمی
اهل کجاست ؟
چه شهر تمیز و تقریبا خلوتی
سلام بر شما
آقای بهرام کریمی؟
اهل آستانه ی اشرفیه است.
سپاس از دقت و توجه ی شما
قبول باشد
دیدم که جویای حال پدر بودن !
خدای رو شکر خوب هستن که ؟!
قربان محبت شما کاکو.
بله.شکر خدا خوب هستن.
دفعه ی آخری که.
آقای فرامرزی بلاگ بودن(سه .چهار .ماه پیش).پدر ناخوش احوال بودن.که خاطرشان مانده بود .ولیکن لطف کردن و جویای احوال شدن.
با تشکر از مهر و معرفت شما و ایشان
سلام.
بسیار هم زیبا.
روحشون شاد و غرق در آرامش(آقای کیارستمی رو میگم)
اومد اینجا که بهتون بگم که به وبلاگمن هم سربزنید.
راستی حال پدرتون خوب شد؟
حال خودتون چطور؟
سلام بر شما،
بسیارها ممنون
الهی آمین(خدا اموات شما رو هم رحمت کنه.شما رو به اتفاق عزیزان عزیز تون.سلامت و شاد نگهدار باشه)
خیلی خوش اومدین و خوش برگشتین.به روی چشم
مرسی که یاد تون بود.بله ،شکر خدا حال و احوال پدرجان خوبه و
ولایت، مشغول باغداری و
شالیزار داری اند.
الهی شکر
الحمدالله من هم خوب ام .
خیلی خیلی ممنون از احوالپرسی تون.
سپاس
با سلام
دیشب با خدا جر و بحث داشتم
میگفت من کریم ' رحیم ' رحمان 'غفار 'جبار 'لطیف ' هستم
گفتم همه ی اینها درست
من چرا حرمت شکنی کردم
روزه و نماز ها مقبول حق باشد و عیدتان مبارک
برای رسیدن به بهشت
عبور از راه دوزخ
اجباری ست
عباس کیارستمی
سلام بر شما
قربان شما؛طاعات شما و همه عزیزان عزیز تون قبول حق و عید شما و همه عزیزان تون عزیز مبارک
من از جر و بحث.اصلا خوش ام نمی آید.
چند وقت پیش اما.
خوابِ جروبحث دیدم.
یعنی خودم و آن بزرگواری که باهاش بحث کردم،هنگ کرده بودیم و
وژدانا دل ام سخت سوخت.وخوب.ان الله مع الصابرین...
والحمدالله.خدایی که همیشه حی و حاظره.وقتی می بینه،آدمی می خواد که.قبل قضاوت. تحقیق کنه.این دانش رو به آدم می ده،زُل بزنی تو چشم ها.وآنچه که در نهان و پنهانِ،العاقل و اشاره.پیدا و هویدکنی.
وخوب،دروغ چرا؟ابتدای جروبحث،جهنمی بود.واسه خودش.که باید ازش عبور می کردم.
بهشت اش؟
مکث و سکوت و
چشم هایی که تو کاسه ی زلال اشک. شناور بود و
مث آسمون پر ستاره.سوسو می کرد .وچون.العاقل و اشاره تر شدن.خداوند دو بال پرواز هم به اش داد.که من.شاهد رویش اش بودم و
وقتی که بیدار شدم؛صدای خوش و خفیفی می آمد.والبته،فکر کردم مرده بودم
به گمانم خداوند لبخند اش گرفت.ومجددا به خودش،فتبارک الله احسن الخالقین گفت