<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

212


نظرات 10 + ارسال نظر
کبری یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 23:31 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

هرچه شماامر بفرمائید اجو جانممممممم
اطاعت خواهم کرد ( خیلی حرف شنو شدم اجو )

:-* جونت بی بلا عزیزم:-*

ماشاااله ماشاالله...

کبری یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 09:33 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

خوشحالم که شلخته نیستید

واووووووووآجوووووووو خوندم خندیدمممم از دست شمااااا
بنده خدا مملی جان
و مادربزگوارشون سیما خانم
هااااااااا نیست اصلاااااااااااااا
کار دفتری با مردم سرو کار داشته باشه دوست میدارم ( دارید کاری میدید اینطوری خوشم میاددد تنها حوصله ندارم تو یه اتاقی باشمااااا حوصله ام سر میره )

خب آجو نگاه بفرمائید ( خب دارم راه میرم ) خوفه آجو موردقبولتون هست آیا؟

مگه من چکار نمودم؟دستهای ما
مملی جان با ثیبیلش
شماقراره با پرونده های مردم سرو کار داشته باشی!!!چکار به سرهای مبارکشان داری؟؟
سرتو چون مینمایی و به کارها رسیدگی میننایی
درضمن داکتر پسه پوشتیان برفتن سفر...کوه های آلپ نماشا بنمایند...ایشان باید طبق معاینات دغیق تایید اس تخ دامی یه ای تان را بنمایند
دوباره برگرد این مسر رو

کبری یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 00:47 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوووووو من تو کارم می گن منظبتم و خیلیم دقیق
از این بابت خیالتون راحت
سیبیلم از اون رییس باسگار بربره قرض می گیرم ( سیبل خوبی داشت )
اجوووو شکم تپلی نیست اصن از این هم خیالتون راحت
ویییییییییی نخواستیم آجوووو هر چی باشه حرفتون رو گوش میدیم
من جایی نمیرمااااا میترسم اجووووووووووووو

آفرین کبی
منم شلخته نیستم
سیبیل طغرل ؟خودم با ماجیک برات میکشم +سیما خانم پسر کوچیکه شو آورده بود چند ساعت براش نگه دارم....اینقدر این بچه مریض میشد...همش دوا دکتر...
اون روز یکم حالش بهتر بود...بهش گفتم؛مملی بزرگ شدی یا؟گفت ؛چه فایده ؟سیبیل ندارم ؟
یهویی من زدم زیز خنده
مملی
گفتم برات بکشم؟سر شو تکون داد....
خلاصه حد پشت لب شو با مداد بل براش درستیدم اینقدر این بچه ذوق ناک شده بود.
اوه زنگ زدن...!!
من میرم باز میکنم خاله (یه فیگور مردونه هم گرفت ) حالا من دارم خفه میشم
درو باز کرد مامانش....وااااای :)))) امیر محمد ؟:))))
مامانم؛ تر بگفتم کی!!سیما جان...می دوختر کله خرابه!
مملی اما...دود شده بود .باسیبیلش B-)
منوخفه شدن..ازفیگورهاش.....اما فقط :)
بگزریم
نیست ؟ها
قرار نیس جایی بری باید کارای دفتری انجام ناک بنمایی
حالا یکم قدم بزن طرز راه رفتن تو ببینم

کبری شنبه 14 فروردین 1395 ساعت 13:52 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

هووووم ( خنثی)
نمی دونم ولی حدس می زنم گوریل انگوری بود
ویییییییی اجو شما رییس پاسگاه اگه بشید کار من ساختس
به گمانم بنده رو به رگبار ببنید
اجو منم خیلی زرنگمااا ( زبون میمونا رو یاد می گیرم که اونا برام پوست بکنند)

گوریل انگور ی؟؟؟گالیور بود گمونم
رگبار نه....ولی باید کارمند منظبتی باشی...قشنگ آنکارد بنمایی...چون سیبیل دوس داری سیبیل حتما داشته باشی..B-)..پوتین واکس زده..تر وتمیز.B-)
آهاااا...شکمه هم نداشته باشی
اونا اینقدر بیتربیتن..پوست تو رو میکنن

کبری شنبه 14 فروردین 1395 ساعت 11:28 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

منم نگفتم شما مشکل دارید که
گفتم ان شا ء الله این مشکلم به زودی زودی حل بشه (خنثی)
مسئولیت سنگینی هست نو نو من در خودم نمی بینم جهت همکاری

چرا شلوغش میکنی؟کدوم مشکل؟این مشکل..این مشکل میکتی؟
شدی عین اون آقاهه..؛من میدونستم که آخر گیر میفتیم (کدوم کارتن بود!؟)
اگه قبول نکنی باید تبعید بشی به منطقه گرمسیر ؟همون جاهایی که میوه های استوایی هستش!!همش پوست اولیه تارگیل جداکنی و...
:-*

کبری شنبه 14 فروردین 1395 ساعت 00:47 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

چه بد
ان شا ء الله این مشکلم به زودی زودی بر طرف شود ( هزاران بار آمین)

انشاالله..انشاالله..
ما مشکل نداریم که
معضل اجتماعیه ای ست
ای آرزوی آرزو
کبی جون:-*
اگه پاسه گاه و..بره سمت خصوصی سازی. شما با ما همکاری میکنی یک پاسه گاه احداث نماییم
تیراندازی بلدی؟
یا برفستیمت قسمت پنچ:-P

کبری جمعه 13 فروردین 1395 ساعت 23:56 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجو جان اگه دقت کنید انتهای نوشته هام نوشتم که همه جا اینطوری هست
بله فرمایشات شما هم قابل قبول عذر میخوام که چنین نوشتم
سن بالاهای ما پوزش وافررر و... خداوند رحمتشان کند
بنده نادرست گفتم یک دنیاااااااااااااا پوزش
خب اجی جانم این حرفشون هم مورد قبول نیست که می گن اونا میریزنند ما هم
(خنثی)
همونایی که آشغال می ریزند یا ... اونای که ....

دقت نمودیم...درست فرمودین.
خواهش عزیزم:-*
بله....یقین حرف شون مقبول نیست!!!
تا حالا به سه تا از همساده ها گفتیم!! واز همین تریبون از اونها تشکر مینماییم. خیلی همکاری
نمودن...
مابقی هم بماند برا زمانی که ساکن آنجا شدیم. آنقدر بکشانیم شان پاسگاه o_O
اصاصا اوضاع آشغال ریزی ولایت ما در حد افتضاح است :/ آبهای آلوده...مرداب به گند
کشیده...دریا T_T
چند وقت پیش یکی بگفت؛ لب ساحل بودیم یهویی دیدیم قایق های موتوری بسان موشک...سمت تالاب...
آنچنان صدای گلوله بیامد.....T_T
مدیونی به عمو پوتین..اگه فکر کنی ایشان حمله نموده بود:-o_O
یکی...فقط یکی هوس گوشت پرنده نموده بودT_TT_TT_TT_T
حالا برو سیا رو پلی نما؛ ای پرنده مهاجر رو..T_TT_TT_T

یاسمن جمعه 13 فروردین 1395 ساعت 19:47 http://faslesardeman.blogsky.com/

چه زیبا
انگار از افق جاری شده ...

صداش بینظیره..یاسمن بانو جان:-*

کبری جمعه 13 فروردین 1395 ساعت 17:42 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

چی بگم من ( منظم نیستند دیگه )
آشنایی کامل هم با جنگ افزار ها دارید

ممکنه اون افرادی که همچین کارایی می کنند سنشون بالا باشه دیگه عادت کردند
جوان تر ها باید بهشون بگویند که دیگه این کارو نکنند
گرچه کسی که چندین ساااال همین کارو انجام داده کمی براش سخت میشه
ترک این کار
خودمم نمی دونم باید چیکار کرد (خنثی) همه جا اینطوری هستااااااااااا

لازم وملزم ببوده!!آشنایی با جنگ افزارها و....:-P

ربطی به منظم بودن نداره!!خیلی همساده های تر و تمیزی هستن!!!بهشون گفتیم چرا میریزید؟همه میریزن مام میریزیم
نفرمایید کبری بانو جان!!!سن بالاها خیلی هم به امور طبیعت واقفند. خدا رحمت کند پدر بزرگ و مادر بزرگ مان وایضا اموات شمارا T_Tهمین روغنی که مش حسین براتان بیاورد...پدر بزرگ اجازه نمی داد که وسط شالیزار روغن موتور رو تعویض کنن!! یه دبه میبردن..میریختن توش....جهت مصارف لولا...چرب نمودن ابزارآلات فولادی و آهنی...
الانه وسط شالیزار..بعد آب آلوده...T_T
یا همین چند وقت پیش رفتیم جلسه ای...در رابطه با شپش و Hوان Nوان...
خانوم سخنران بگفتن ؛شپش از روستا هاس...چون نظافت رعایت نمیشه..میرید مهمونی با خوتون میارین شهر!!!!
خب روستایی ها کثیف هستند!؟
من یادمه همون سالی که زلزله اومده بود و برق ها قطع شده بود...از چاه باسطل آب میکشیدن برا حمام بچه ها و خودشون..تازه به فکر مرد خانواده هم بودن!!هوای گرم از سرکار برگشته اول دوش بگیره بعد استراحت...
باید بریم پاسگاه ازاینا شکایت بکنیم...فقر آهن معضل است و فقر قانون.
این پدرسوخته ها رو فقط باید کشاند دادگاه پاسگاه.همین وبس.

کبری جمعه 13 فروردین 1395 ساعت 14:13 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

خدا رو شکر اینا تو آبش چیزی نریختن
ولی دور برش که ...(خنثی)
از آبش از سد منجیل؟

اون واین هر دوتاش یکی هست.

با این که میان آشغالها رو دم در می برن....متاسفانه همساده ها میریزن!!
می دونی چی خوبه کبی...همین که سطل رو وارونه کردن تو آب..مسلسل ببندی سطلو
بله..از سد منجیل هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد