<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

223


نظرات 15 + ارسال نظر
کبری جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 00:49 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

چقدر خوب اجووووووووو عالیه هاااا کار هر کسی نیست
چقدر خوب
آفرین به شمااااااااااااااااا
میشه گفت شما خیلی خیلی خوش صحبت هستید

یعنی چی؟o_O
خوش صحبت؟؟آدمی ببایست اول گوش بسپرد..سپس سخن بگوید!!

ها..کبی جون:-*ما خوش شنوی ِخوش بینه خوش خوانه خوش صحبته گزافه گوی ببوده ایم
اووه..سکران چوم های کل گب زنo (∩ ω ∩) o
زنجیر داشت ها!؟

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 21:48 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجو طوری نوشته بودید وقتی داشتم میخوندم حس کردم خودمم همونجا بودم(رویا)
قدرت نوشتنتون فوق العاده قوی هست

عزیزم
قدرت تعریفی مان قوی تراست
واسه همین..بریم جایی..هی اسرارر ...بیا پیش من بشین.بیا پیش من بشین..

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 20:21 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

الهی خدا حفظشون بکند خان عموجانتان را اجو جونمممممم

شما هم خوب راهنمایی می کردیااا که تو دود آره ببخشید بله دود
همون کوه الپ اجوو لوسین داشت

ملایم خوفه قبول می نمایم

مچکرم..o (∩ ω ∩) o
خان عمو یکم رو حموم بچه ها حساس بود...
با من خیلی خوبن.
..اون موقع ها حتما بایستی منو بلند کنن..چند دور دور حال بچرخونن...بعد ببرن بزارن روی رخت خواب ها..روسری مو.بردارن...کلاه شهر..بانی خود شونو بزارن...رو سرم.بگن؛دیشب از بالای پشت بوم همش خرت خرت صدا میومد...میدونی چی بود؟موش کوچولو بود...بالا رو نیگاه کن!
منم بی هوا سرمو بلند کنم..تا چشام به لمه های سقف حال بیفته..زیر گلومو..قل قلکی نمایند

غش غش بخندن...
هی سوال بپرسن...من شیش زبانه جواب ناک بشم
حنا ؟به کبی برس

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 19:53 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

بنده خدا فرزنداشون ( متعجب شدم ) الهی

اجو دلتون میاد من رو شیش کیسه کنید ؟ نه واقعاااا خوشتون میاد اجووووو

یادمه من شیش سالم بود..دیده بودم شون...پرسیدم ؛چرا اینطوری هستین شما؟
گفتن؛ با بابا رفتیم حموم!
من_چرا بابای من میره حموم اینطوری نمی شه!؟(خان عمو با خودشم قیامت می نمایه )
اونا_عمو فرق داره...خیلی فرق.
من_به بابام بگم شما رو ببره؟
اونا_نه بارون جون.
من _پس میون دود فرار کنین!
اونا_اون دود نیست که!!بخاره (بهم خندیدن )
من_من بهش میگم دود
اونا_ببخشید خب!!
مامان تون گفته بیاین نهار بخورین...
.
.
اونا روی پله نشسته بودن...
منم سرمو از لای در حال..سمت ایون برده بودم..تنه ام توی حال.
چند وقت پیش با خانوم یکی شون..تعریف نمودیم...عین دنی میشدن طفلی ها
سرتو.بگیر بالا..دلم گرفت
نچ...باس ملایم شیش کیسه بشی

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 19:28 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

منظور از شیش کیسه چیه اجووو ؟( نشنیدم ) تا حالاااا

یعنی بسان خان عموی ما...دو پسر بچه های کوچک ترش را ببرده بود...اونقدر کیسه کشیده بود زیز آب جوش...طفلی ها پس گردن...لپ...همش زخم بشده بودن..

سه دفعه کیسه کشی..سه دفعه لیف کشی..شیش کیسه می نمود.
حنا!؟دود و داوود زیادباشه.:-P

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 19:22 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

بریم دَدَر دو دور

حنا ؟شیش کیسه اش نماo_O

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 19:20 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

بریم دَدَر دو دور

با حنا o_O

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 19:13 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

هااااااااااااااااا

حنا جان ؟نقطه خ را برداشته..کبی رو ببر خمام

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 19:01 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

ویییییی یس یس اجووو دیگه تکرار نخواهد شددددد خدا رو شکر تو گوشم نزدید اجوووو جون جون جونممممممممممم
اجووووووووو به عبارتی می گن چوب اجوووو گل هست هر که نخورد سنبل است
مگه شیش ایکس داریم اجووو

هااا..حالا شد.
چه عرض کنم.
دایی جان کوچیکه....میگن هست:-P

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 18:46 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجو کم کم دارم تو ترجمه راه می افتم
اجووووو من ید ترجمه کردم خب گفتم ببیند درست گفتم یا نههه
عصبی نشیددددددد اجووووووووووووووو من عذر میخوامممممم بوس بوس
خب واقعا هم خنده دار بودش
اجو پیله پیله همون سایز بزرگ دیگه نه ؟

دگر تکرار نشود
خیلی خنده دار بود
یس..به عبارتی شیش ایکس لارج

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 18:02 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

آجو من الان خیلی خوب شدم
کلا خیلی خنده رو هم واقعا بعضی جاها نمیشه کنترل کردم
خیلی سخت هست خیلیییی ( کاملا درکتون می کنم )
اجو ببیند خوب متوجه شدم
شما رفتید بازار بعد رفتید پیش یکی که شلوار این چیزا دستش بود
یه خانمی هم اومدند شلوار بگیرند که گفتند سایز بزرگتر ندارید ؟
که اون فروشنده گفتد واگرد ببینم ( ) اگه همین باشه اجوووووووووووووو واااااااااااااااااااااای خب منم بودم می ترکیدم کههه

بازار های محلی وایضا دس فروش ها....یک خیابان عریض و طویل ببوده..ساکنین بومی همان منطقه وایضا مسافرین...یک لاین برگشت..یک لاین رفت استفاده مینمایند...
پس من موقع گذشتن از مسیر پوشاک....فقط گوش سپردم. ازدهام هم بود..طبیعتا گام ها گاماس
گاماس ببوده...
ما هیچ زمان از فروشنده های آقا چنین ها..خریداری ننمودیم
نتیجه گیری ؛من رد میشدم..چنین شنیدم و دیدم
خدا می دونه من چه زجری کشیدم قهقه نزنم ابو ابو ابوT_T
نداشت...پیله پیله نداشت

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 17:45 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

یس یس بندههم می خندیدم
چون سر کوچیکترین چیز نیشم باز میشه البته در مقابل همه هااا اجوو

یکم قورتش بده...نیش مبارک تو عرض مینمایم.
بد بختی اینه..بازر محلی بری...میون آدم ها...بعضی کلام هاو..اتفاقها...
مجبوری خنده رو قورت ناک بشی...بیای خونه بخندی
یا همون جا..همون الان یهویی بزنی زیز گریه
ایته لاکو دس فروش جا..شلوار هن دبو..
بوگوته؛بزرگ ترین سایز...
کوتای ایته شلوار اونه دسا دا...
لاکو نیکا بوکود.
بوگوت؛ازان پیله تر..
کوتای بوگوت؛اون پیله تر از همه یه..واگرد بینم
کبی..واگردستن همانا و..لبخند لبخند لبخند کوتای...نیش خندو
من ده بمردم کبی..بمرد
فقط می مغنه امره می دهن جلو..همش حنا پر مره یاد آمویی

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 17:37 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

خنثی خنثی خنثی ( زیاد ه هاااا)
یس یس پس زیس دالم میشه خنده
چه جالب شما واقعا صحبت می کنیداااا

اگه اونجا بودی..اگه اون میمیک صورتشو..قیافه حق بجانب شو...و.اون کلام کلام هاش..محکم و.مقتدرانه ؛.....
یقین منهدم ز خنده می شدی

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 17:26 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

آجوووو کوچیک بودم ازاین کارا زیاد انجام میدادم الان که نمیشه اجووو
منتو خونه با کی بپر بپر کنم
بچه کوچیک دور برم باشه چرا؟ برا سرگرم کردنشون یه حرکاتی از خودمون نشون میدیم که خندشون بگیره یا همون بپربپر یا بدو بدو
ولی خب تنها که نمیشه توخونه برام خودم بپرم جیغ دست هورااا بکشم
الهی یس یس دقیقا کودکان ازاین کاراخوششون میاد اجو جونمممم
ولی اجووو ماشن خیلی بامزه می خورنااااااااا آدم خوشش میاددد
زیس دالم چیه؟
الهی شما چرا گریه کرید اجو جون من

حنا جان؟وایت برد نبر کبی نمی گیره که
خب.کبی دفتر مشق هات کو؟بنویس؛..بجای ز...ج...وبجای س...شما ش..بگذار. و بجای ل...ر...بگذارید...
ده صفحه بنویس
از خنده مرده بودم...خام بودم..پخته شدم
ماشن دگر چیست!؟

کبری پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 16:46 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

گلهای خوشگلیه هست آجی
اجووووووووو آدم میاد اینجا کلی انرژی می گیره
خوشش میاددد جالب هست بسی زیادددددددددددددددددددددد

اینا همون علف های حرز باغ ببوده
دل مان نیامد ویجینش نماییم..
لطف داری کبری بانو جان:-*:-*:-*
بچه ها بایستی انرژی خودشان را تخلیه نمایند..فلضا ما بپر بپر از مبل مان منزل و روی دس گیره مبل مان حرکت نمودن..پرش های کابینتی.....نشستن بر بالا بلندی رخت خواب ها...زیز مبل...داخلکمد دیواری...دبه برنج....پیشنهاد مینماییم
هااا....کبی ؟کبی ؟کبی جونم!؟جایی مهمانی برفته بودیم...بالغ بر هجده نوزده سال پیش...صاحب خانه بچه کوچولو حدود سه سال بداشت....سفره و نهارو... کودک میز بان تازه طرز قاشق گرفتن و...بیاموخته بود...ولی انگار دلش می خواست با دستهای کوچکش...غذا و ایضا ماست میل کند ولیکن دم به دغیغه مامان جانش بگفت؛عزیزم به خودت نمالی ها ؟آن کودک سری به علامت باشه تکان و....
همون جور که نصف با قاشق نصف بادست غذا تناول مینمود...همین الان یهویی کاسه ماست رو سمت دهان مبارک...
ماست بریخت روی پا و بلوز شلوار یقه...وایضا سیبیل سفید دار بشد
مامانش هی داره...غر قر غرقر...
بچه یک نگاه عمیق به مامانش...یهو کلامشو قطع ؛ زیس دالم!
من....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد