<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ابر و باد و مه خورشید و فلک...

....

....تصویرفوق استخر ماهی های گرم آبی هست؛حدود ده هزارمتررواندی:صاحبانش از بستگان پدرجان هستندو پایتخت نشین ؛حوالی همان طرف های دورآشنا ؛حال بیشتر اون کوهها مدنظرهست....

....همان طور که مشاهده میکنید ؛گاوهای همساده ها درشالیزارآقاجان مشغولند :)

....اینجا وسط بیجارکله هست ؛وسط شالیزار علف های هرز خوشبویی داره :)

....این چاله ها رو بیزحمت تو ذهن تون داشته باشید!

....وهمینطور چاله ی زوم شده رو :|

.... هااا...گاو مش اسمال از نمای نزدیک!!

....نمی دونم چرا خوشش نیومد؛ عصبانی شدو.....؛من بلدم فرارکنم 

....هااا...گاو حاج حسن ؛بخاطر وجود شاخ های مبارکش -زوم شدن؛چون اصلا دلم نمی خواست باهاش سرشاخ بشم...خصوصا گوساله اش منتظرش بود 

......

....... ازاین چاله ها توی شالیزار به وفور یافت می شود :)

......با بارش الهی ؛چاله ها پر گشته ؛جهت تناول پرنده ها ی بومی ومهاجر :)

....ایشون یک نوع علف حرز شالیزاره- برگهاش عین کارد میوه خوری تیزوبران هست ؛ فقط جهت زاویه علف با چشم سمت راست ؛ثبت تصویر نمودیم....

...

... میون علف ها پیداش کردم ؛ میدونید!؟کلاغ باهوش وسط راه پرتش کرده بود!!چرایش هم بین خودمان ؛)


آن چاله های به خاطر سپرده تان را بیاد آرید ؛آنان چالهای دست ها وپاهای گاوهای همساده ها هستند.

موقع چریدن علف ها...با آن وزن مبارک شان -چونان می نمایند.

بارش ها که شروع می شود-چاله های پرآب ؛آماده پذیرای انواع پرنده ها ؛که بعد میل نمودن شلتوک ببایستی گلویی تر نمایند هست.

یعنی مش اسمال وحاج حسن ؛پیرتر بشن مثله آقاجان ونتونن از گاوهاشون نگهداری کنن ؛ جوانترها هم راهی شهرها هستن....تکلیف پرنده ها و....چی میشه!؟

+√تصور کنید؛

برنج ها باید درو بشن~شلتوک ها باید کف شالیزار ریخته بشه~علف های هرز سبزبشن~همسایه ها گاوها شونو بیارن ~گاوها چریدن کنن و رد دست وپاهاشون رو بجا بزارن~رعد وبرق جهت باروری ابرها~بادهاجهت کشاندن ابرهای باران زا ،بالاسر چاله ها~وارش وسرریز شدن چاله ها~علف هایی که جهت دیرترتبخیر شدن آب روی چاله ها رو می پوشونن~ورسیدن مهمانها....


اول ازهمه ؛خداوند بزرگ رو شاکرم ؛بابت داده ها ونداده هاش.خدایا شکرت.

ببخشید که؛ بی سروته مینویسم.واصلا رعایت نکات نوشتاری و غلظ املایی...به نظرم تصاویر  خیلی گویاتراز نوشته های پخش وپلای منه.اما خواست دوستان هست که بنویسم.بهرجهت عذرمی خوام.


√عنوان از شبدربانو :-*

نظرات 10 + ارسال نظر
شبدر جمعه 14 آبان 1395 ساعت 05:59

اینجاست که سعدی رحمت الله علیه می فرماید :
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
زندگی احساس غریبی ست که این روزها دارم ، ملغمه ای از جمع اضداد
دعا می کنم خدا همه ی مخلوقاتش رو در پناه خودش حمایت کنه ، این روزها خیلی بیشتر حضور و حمایتش رو احساس می کنم خودش رو شکر می کنم که ابدی هست و همیشه هست و خواهد بود .
طبیعت خطه ی " ابر ارغوانی " ی عزیز مهربان تر از اطراف ماست ، زادگاه من چشم به اسمان دوخته در طلب باران . دعا میکنم دعای باران !

بله بانو -بیتی که نوشتین بسی درست وبجابود
شما یک دشت کویری رو تصور بفرمایید-ویک اتومبیلی که باسرعت وطوفان شن پشت سرش-به من وطایفه ام نزدیک میشه- وما هیچ راه فراری هم نداریم-جز پناه بردن به خدا
واین به این معنیه که ؛ما در برابر مقدرات هیچ دخل وتصرفی نمی تونیم داشته باشیم جز شاکرباشیم وپناه ببریم به خودش ودعا کنیم-خدایا عزیزان دربستر دیگران روبه اذن خودت یا من اسمه دوا وذکره شفاء....
عزیز دربسترما رو هم ایضا.
دعاتون رو دوست دارم -وممنونم وخداوند رو شاکرم بابت آشنایی باشما
منم برای خطه ی شما -ابرهای باران زا وبارش الهی به اذن الله خواستارم
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد بانو:

کبری پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 17:52 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوو شما شدید پسر شجاع منم خانوم کوچولو

نو نو پیپ پیپ چیه دیگه

خانم کوچولو بیا بریم به شیپورچی سر بزنیم

کبری پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 17:46 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

شما دختر شجاعید خب

پسرشجاع وخانم کوچولو
اوه..پدر پسر شجاه!؟شما پیپ میکشین ودم دارین چرا

کبری پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 17:39 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوواز همین شاخ کوچیکاا باید ترسید


آره -ولی من نمی ترسم -بازم دیدمش سربه سرش میزارم

کبری پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 17:34 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

از دست شما اجو جونمممم
ولی خدا رحم کرد بهتوناااااااا
شاخم داشت یه وقت حمله می کرد بد می شد

خیلی بد میشد خیلی.
شاخش کوچولو بود؛هیکلش گنده :|
نخند

کبری پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 17:33 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

عه چه بد بنده خدا هااا

خیلی بد؛خدا رحم کنه ؛پناه برخدا

کبری پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 17:19 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوو راستش رو بگید باز شیطنت کردید که گاو دنبالتون کرد

فقط گفتم؛ماااا-گاوخان
یعنی فهمیدم یکم عصبانیه!عشقم کشید سربه سرش بزارم
یعنی یه جورایی ؛خواستم تمرین پابه فراری نمایم

کبری پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 17:18 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

بنده خدا حقم داشت یزد کویری خب

آره؛چقدر از کم آبی گفتن
یکمم از هوای ابری اینجا-همسرشون دلتنگ شده بودنا

کبری پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 16:02 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

این گاو هاا چه نگاهی هم میکنند ( مثل اینکه از عکش گرفتن خوششون میاداا)

آرهه...سیاهه خیلی بداخلاق بود -دنبالم کرد-منم جیغ زدم -داداش هام ترسیدن -طفلی ها
:))

کبری پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 16:01 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

تصویر اولیه چقدر سر سبز
کوه هاای سر به فلک کشیده
کوه دشت و استخر چه جالب
اون وسط جای یه قایق چوبی کمه (رویا)

آرهههه..سبز سبزم ریشه دارم...هست
پشت اون کوهها خونه ی شماست
آره...بسی زیبا هست....مهمون مون از یزد اومده بودن؛خانمش چشاشو میبست بعد مکث کردنی دوباره باز میکرد؛پرسیدم زچه چون مینمایید؛گفتن دارم توذهنم طبیعت اطراف رو ثبت میکنم ؛بس که رویایی هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد