<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

شمال 60 :|

....

....

....

...

...

...

...

...

... لگدکوب کردن ؛جهت معطرسازی کابین وقیژبیشتر یشمی ؛|

+ساحل آرشیوی!!چرا؟!واسه این که ؛مانور ن ظ ا می بود -هرسمت رفتیم -پولیز و...مجبورشدیم دور بزنیم  ؛تخت گاز سمت ولایت خودمون:|

√خاطره خوبی از پولیزها...نداریم.اولینش  مربوط میشه بوستان ملت ؛تصور بفرمایید ؛ بیسیم لعنی رو بگیرین سمت تون-وبه همراه تون بگن؛ازاین بچه یاد بگیر!!(باتمام خشانت ) اونم تو سنین هشت نه سالگی :|

√دومین-ساحل کیاشهر-؛دارین پل چوبی رو طی میکنین!که برسین به ماشین!چرا؟چون دلتون از مسیر مرداب گون ی که گذشتین ؛بشدت گرفته-ازاین جهت چوپان سمت راست شما -لیلا سمت چپ...شمارو مشایعت می کنند تا دم در وسیله ی نقلیه...

همین طور که دارین به صحبت های سمت راست وچپی گوش میکنید؛ توجه وافر به چوب های نراد ی که با نظم کنار هم مجوعه ی پل رو تشکیل میدن دارین -وایضا روزنه ای که زیر پل رو نشون میده- چی بود حالا!؟

مرداب خوف برانگیز با نی زارهاش..صداهای عجیب غریبه لای نی زار-غورباغه ها یی که تو دهن مار زجه میزدن....

که یهویی دست چوپان جلوی دیدگان تونو بگیره!!!چرا!؟خب!باید سر بلند کنین ببینین دیگه!!

تا بجنین -با شکم گنده ای روبرو میشین وقبل ازاین که فیس تو فیس بشین؛میشنوین؛تو!؟اینجا چکار میکنی!؟کی بهت اجازه داده پستت رو ترک کنی؟!ها ؟؟؟

بله ؛وقتی سر بلند کردین؛ دست چوپان رو کنارمیزنین ؛تا ببینین چه خبره!!!اصلا این شکم گنده نزدیک صورت شما چکار میکنه؟؟؟ که این دفعه نوک بیسیم رو مابین دو ابرو -بگ گرند تصویر -دهان گشاد وبازمانده ما-مور -قپه هاش 


جزء وحشت ناک ترین پس زمینه های عمر دیدگانم بود!!

باور بفرمایید دوست داشتم ؛عینهو بازرس پلنگ صورتی -که جفت پا روی اجسام میرفت :|

باهم روی شکم گنده اش میرفتیم:|

یا این که ژ3 ناکش کنم.

.

باهم چشم تو چشم شدیم!! اونم60ثانیه ؛ هیچ نگفتیم ؛صدای چوپان رو شنیدم که میگفت؛چی شده آقا!؟

به شصت ویک ثانیه که رسید؛گفت؛البته دس به سینه گفت؛عذرمی خام خانم -شما رو با همکارم اشتباه گرفتم!!!

.

.

سوم-ساحل حاجی بکنده؛ مشغول باد خوردن بودیم که-نام خانوادگی مونو صدا زدن!!گفتن ؛خانم...؟؟

برگشتم ؛ فاصله زیاد بود و با دست اشاره به طرح سالم سازی-گفت؛برید ببینید چه خبره!؟؟

 

خب!قرارنیست از آنچه دید طرح سالم حرف بزنیم که!!اینجا یه ثانثور صدا سی مایی لازمیم :|


قبل رفتن به چوپان اشاره زده بودم که دارم میرم ؛)

.

آمدیم بیرون ؛منو چوپان وماموری که هاچ وواچ ؛گفت؛تو خانم فلانی هستی!؟گفتم بله!گفت؛ولی همکارم نیستی!!چرارفتی!؟گفتم ؛خودتون مگه نگفتین برید سروگوش...منم رفتم!!گفت؛ولی اون خانم نبودی!؟گفتم؛ شما تشخیص داده بودین که هستم-منم رفتم...بهرحال منم داشتم هوا می خوردم شما مزاحم هوا خوریم شدین تازه  تلبکار هم هستین :|

چوپان اشاره زد؛که بیا بریم -...منم بچه حرف گوش کن!!پشت سرش راه افتادم که برم!!

چند متر که رفتم ؛گفت؛حالا چه خبر بود!؟؟

گفتم؛ معضل اضافه وزن رو باید جدی بگیرن!! اگه کاسپین کوسه ماهی داشت ؛چه بهتر می بود!!

بهت زده نگاهمون کرد :|

یعنی مهو شده در افق ها...تا خواست چیزی بگه؛گفتم جناب ثلهنگ...می شناسین!؟

واینقدر این میشنایسن رو محکم گفتم ؛طفلی  کپ کرده بود. ولی حقش بود!!:||||

√عزیزان مون معتقدن که ؛همون بهتر که محبوسی:|

بگذریم ؛

ببخشید ساحل مون آرشیوی نزدیک به ده سال پیش هست.

بیربطه باربط؛

+آنان که محیط فضل وآداب شدند/ / در جمع کمال شمع اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند برون / / گفتند فسانه ای و در خواب شدند....باقی ماجرا.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد