مادربزرگ بهمراه زنبیل حصیری میرفتن بازار هفتگی -برادرهای گرام درانتظار -مسیر برگشت مادربزرگ رو می پاییدن
لابد تو دلشون دل دل میکردن هر کدوم زودتر از بغل دستیش دستش به زنبیل ومحتویات درش برسه!!
غش غش خندیدن های مادربزرگ!
از سرکیف -بابت کوتاکانه ازازیلی*
تشر پدر بزرگ؛ اول ماجان :)
هوم...
√ این روزها مسیر مخفیه یادها هم 4G شده ...
*کنایه به پسربچه های شر و شیطان =ری یا کوتای!
+سرآغاز -سعدی *علیه رحمه
...
تأمل در آیینه دل کنی
صفائی بتدریج حاصل کنی
مگر بویی از عشق مستت کند
طلبکار عهد الستت کند...
:)
زچه لبخند می زنی؟!