<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

9595*

.....

.....-شکوفه های معطرِانبه (ازگیل ژاپنی)معرف حضورتان ؛که هست :)

..... -تمشک های یخ زده :|

.....-استخر برفی :)

.....-اردک های شاد (چقدر اینا آب بازی دوست دارن آخههه!!یک سرو صدایی هم میکنن..)

.....-همش تو فکر اون شکوفه ی گوجه سبز بودم....گلبرک هاش ریخته؛همین که هست خودش کلیه.مرسی که هستی -عزیزِ کوچولویم:-*

..... برگ های رنگ رنگ شده ی نارون....

......-سمت راست تصویر؛چوپان هست-میگه -میام دنبالت-گم نشی:|

..... -اون ترانه ی گیلکی؛رد پا و برف و ؛باقیه......؛)

.....تک برگ جدا افتاده ی ؛خوشرنگ نارون -آدم یاد چرم های خوش رنگ....فتاده میشه :|

....و نهایتا؛آسمان آبی -شاخه های بی برگ گردو!

√*=جمعه-95/9/5.

نظرات 22 + ارسال نظر
کبری یکشنبه 7 آذر 1395 ساعت 13:27 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اااااااااا آجی خوبم این چه حرفیه
شما عزیز دل منید
چشای پنده کف پاتون ( اجووو چشام ضعیف هاااا لهش نکنید فقط )

خوب توییییی جیگرجان
ناااز مایی
تی چوم بالای سر
دیگه خودت تصور کن دیگه؛ دو چشم زیر پاهای خواهر رضا زاده

کبری شنبه 6 آذر 1395 ساعت 14:13 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

آجو جون جون جونمممممممممم
آسمون مثل چشاتون زیباستتتتتتتتتتتتتتتتتت

جون دله آجوووو
عزیزمی
چشام کف پاتون بلامیسر

کبری شنبه 6 آذر 1395 ساعت 14:12 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

زور سپاس
سلامه ت بای خاسم

ها
من تی جان ره بمیرم
خیلی کردی دوست دارم.حیف بلد نیستم.

کبری شنبه 6 آذر 1395 ساعت 12:54 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

امروز هوا آفتابییی اجووو ،ولی باز سرد

آفتافی وسلددددد
و آسمون خیلی قشنگه

کبری شنبه 6 آذر 1395 ساعت 12:54 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

سلام خدمت اجو جون جون جونممممممممممممممممممممممم

علیکم سلام -به روی بهتراز ماهت
چونی عزیز دلم

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 22:37 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوو نفسی من ، من دیگه برمم
شبتون خوش
فردای خوبی برایتان از صمیم قلب آرزومندمم
دوستتون دارم

خدا پشت پناهت
شب شما هم.بخیر ونیک
منم فردا و فرداهای خوب تر از خوبی رو براتون آرزو.مندم
من هم دوستت دارم

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 22:27 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوی نازم همچنین برای شما بزرگوار متشکرمم بی نهایت سپاسسسس

بیکران سپاس عزیزجانم

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 22:26 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوو همین هست که میگن لنگ در هواا سر در زمین

یس یس..دقیقا:

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 22:21 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوووووو اصلاا بهشون کمک نکردیدد که بلندشون کنیدد

من خنده ام بگیره تکان نمی تونم بخورم که... خاله کوچیکه زحمت شو کشید

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 22:20 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوو تی وی خاموش شده و رفتن برای خواب به امید خدا فردا

شب شون بخیر و نیک خوابهای رنگی رنگی ببینن
ولی یادت باشه؛بوگو عموزنی دامان پامان...اصن یک وضعی

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 22:11 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

عزیزید اجوی ناز مننننن

ممنون از لطفت جیگر من:

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 22:10 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوو من بلند بلند میخندم مادری می گنن چرا می خندی اینقدری برای خودتتتتت

اجوو بچه هااا هم شیرینی خاص خودشون رو داره ولی آدم بزرگاااا یه چیزی دیگه هستشششش

اصن عموزنی چهار چرخ بوشو بو هواااااا
حق داره طفلی..براشون تعریف کنید
هاااااا من یکم بیشتر با بچه ها شیرینی ترم

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 22:03 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوو خود مادری همم یادشون میاد خندشون می گیره و سری تکون میدناااا و می گن از دست شماهاااا

واقعاااا..از دست شما ها

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 21:54 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوو یه خاطره ام از دانشگاه دارم ( آزمون کنکور بوده ) و بنده هم به عنوان رابط رفته بودم
دوتا دفترچه سوالا بوده و گروه های مختلفی هم تو کلاس هاا بودند و بنده هم رفتم مخزن تا ازشون بپرسم تا بدونم چی به چی
منم در زدم رفتم داخل ( یه خانمیی تپل و قد بلند هم رو به رو نشسته بودند با لبخندی گفتند بفرما توو رفتم توو و ازشون راهنمایی خواستم که به بنده خداااا لبه صندلی نشسته بودند که در میره و از پشت می افتن زمین استکان چای همم میرزه رو سوالات و برگه های نظر سنجی و یه تعداد پوشه موشه هااا
اجوواونم واقعاا خنده دار بودششش
این خنده مختص بنده و شما نیست همه افراد در چنین مواقع می خندند البته گاهی بعضی افراد فوق العاده خودوش رو کنترل می کنند
ختم کلام اینکه من از اون دست افرادی نیستم که بتونم خودمم رو کنترل کنممم

وای-
رفته بودیم عروسی-روستا؛زن عمو بزرگه مامان جان بلند شدن که؛با یکی از بستگان خودش سلام واحوال پرسی کنه که؛یه بچه ناقافل صندلی شونو برمیداره...ایشون بعد سلام و....خواستن بشینن که من کف کفش های زن عمو رو روی هوا دیدم-حالا ایشونم مهمان پایتخت نشین..
حالا اگه برق قطع میشد آبروم میرفت-چون جازوموزیکی...نگذاشت زن عمو و مابقی...بشنون
منم همین طور..دست خودم نیست

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 21:49 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

آجوو ربطی به سنگ دلی نداره ولی گاهی پیش میاد دیگه

آخه گفتن چطور دلت میاد بچه می افته میخندی؛
من میخندم ومیگم؛وای خاک می سر می زای که بچه خودشم خنده اش میگیره گریه هم نمی کنه

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 21:48 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجووو حالا یه خاطره دیگه
من و داداشم کوچیک بودیم ( البته داداشی کم کمتر من مادری می دونند چقدری شیطون بودم )
میخواستیم بریم خونه عزیزم خدا بیامرزم روستای دره جیرر
رفتیم ایستگاه مادری ایناا ( که بریم دره جیز منتظر ماشین بودیم ) مادری هم ما دوتا رو میفرسته تو پیاده روو چون زیاد ورجه وروجه می کردیم
اجوو ماشین ایستگاه مادری ایناا عقب عقب میاااد میخوره به زانونی مادری
و اونجا یه قهوه خونه هم بودش که آقاهه ( تفاله هایی چای رو می ریختن زیر درخت و مادریم وقتی ماشین بهشون برخورد می کنه ( می شینن رو تفاله ) آجوو وقتی مادری بلند میشنن من و داداشی پشت مادری رو نگاه می کنیدد تو خیابونن شکممون رو می گیرمم قاه قاه می خندیدممممم این خاطره هیچوقت یادم نمیره اجوو باید اونجاا می بودید و می دیدی چقدر افتضاح شده بودااااااا

وای-بازم ببخشید از طرف من از مادری عذرخواهی کنید ؛ببوسیدشونو عذرخواهی کنید
نخند

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 21:36 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

متشکرم اجو جونمممممم

آجوو یه خاطره ای از مادری تو برف دارم سال هشتادو سه
قراربود با خانواده پدرمون بریم رامسر گرمااا
مادریم میرن خونه عزیزم اینااا خب زمینمم سر سری بودش و مادری نبش کوچه عزیزم میرسن ( یهوو دوتاا پاهاشون میره هواااا می افتند زمینننن ) ولی واقعاا خنده دار بودااا ( کلا از افتادن خندم می گیره ) خودمم بیفتمم خندم می گیره حالا چه برسه به دیگرااااان
میدونم کار درستی نیستااا ولی خب دراین مواقع اصلاا نمی تونم خودم رو کنترل کنمم

قربانت -بوس بوس
ببخشید منم خنده ام گرفت-عذر می خوام
منم همین طور
کبی؟!خصوصا بچه ها لیز می خورن والا من سنگ دل نیستم

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 21:17 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

یس یس ( هر لحظه امکانش هست آدم بیفته هاااا و بسی زیاد خطری مطری بیددددددددددددددددددد

خیلی خطری
ولی خنده نداره هاااا

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 21:15 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

اجوو یعنی برای گرفتشون بیام دیارتوووووووووووون

تشریف بیارید؛شب هم پیش مون بمونید
از شما پذیرای هم میکنیم-به رسم خلافت

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 20:52 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

تصاویرتان مثل همیشه زیباستتتتتتتتتتتتتتتت

مچکرم؛از لطف بیکرانتان مچکرم

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 20:25 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

15 تا دونه تمشک ( هفتااا نصف من هفتاا نصف شماااا)

یه دونه برای من بسته؛مابقی برای شما

کبری جمعه 5 آذر 1395 ساعت 20:23 http://daryamkdj222.persianblog.ir/

به بههههههههههههه هنوزم آثار برف، در دیارتان باقیست پس

اوووو..برف؛یخ بندان اذیت کنندس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد