....
سنایی؛
در دشت وباغ چیست پس از یاسمین / گردونِ پُرستاره و دریای پر شراره
.....
+تو ذهن تون نیم کیلو سبزی خوردن پاک نکرده روتصور بفرمایید؛
بعد شروع کنید به پاک کردنش...
بعدترش؛ به ظرفی نگاه کنید که؛سرشاخه های منتخب سبزی رو جدا کردین...
دوست دارین ؟جای سبزی خوردن عوض میشه !!مثلا نیم ساعت گفتگو یا گوش سپردن با هرکه دلتان خواست!منتهی ظرفه باید باشه...
√بعضی ها هرکاری بکنن؛غیرممکنه کلامشون دور ریز داشته باشه.منتهی عمدا -مخصوصا یه دور ریز هایی اون گوشه کنارهایا کنارگوشه ها جاسازدارن....
همون لحظه میشه مچ شونو گرفت؛به عبارتی فازخوبی داره!بزنی به برجک؛ البته با" احترام" ویقینا از سر مهرو دوستی...
منتهی ؛ بمونه سر فرست مناسب تر"بااحترام بیشترتر و...باقی ماجرا" به عبارتی با یک تیر دونشان زدونو....بازم باقی ماجرا دار تر!!
√اوه؟اینجوریه!؟
√√هرچیزی که با ادب واحترام باشه ؛قابل هضمه.اونوقته که ؛گوشت میشه ومیچسبه به طرف.منتطقی تر هم، فکر بکنیم ؛گل بدون خاراصلا وابدا مزه نداره!! یعنی این که ؛به مضرات گوشت هم ببایستی اندیشید!!مثله روشنانی وگرمای آتش وفواید دیگرش +خانمانسوز بودنش؛ ومضرات دیگر ترش!!
یه مثلی هست که میگن؛ما اول گوش رو دوست داریم بعد گوشواره اش را
√√√شخصی که خودمختاره؛یا ذهنی که خودمختاره ؛هیچ وقت هیچ کسی نمی تونه؛ حرفی سخنی کلامی رو براش
"پر رنگ " کنه. الا خودش بخواد.
مثلا دنیا دنیا براش از مضرات دوستی با اون شخص بگو!!یا ازفواید دوستی؛یک گوش درو گوش دگر...
آفتاب ارچه روشن است او را/پاره ای ابر ناپدیدکند
حالا همین پاره ابر مذکور؛اگه نیادو آفتاب رو نپوشونه؛خانم های شالیکار وسط مزارع ؛هنگامی که بوته های جوانه برنج کاشت میکنن تا بیکران سبز بوجود آورن....؛ازسرمهر چترابرین ناپید می کند خورشید تابان را...
√بگریدن ببینین میون سبزی ها سبزی ای با ریشه نبود؟؟اگه بود بزارینش تولیوان آب تا ریشه تر بدواند!البته ذهن هم آب چاله های جالبی داره |:
جالبه این صحبتها.
لطف دارین بانو
مثل همیشه
خیلی ممنونم ،از لطفی که دارین؛آقای مترسنج