تو از هر در که باز آیی

.....

ایشان ؛درخاطرمبارک تان هست!؟گفته بودم برای اجی جان گرفته بودم!؟چهارشنبه سوری پارسال؟

 ....

....ایشانم خودشانن؛همین جمعه 6-95.

.....بعد ایشان را دیدیم که بسیییی حالمان را چونان نمود

....بنفشه جانه جانان مان:-*

.....ایضا یک گل نصرانی عجیج مجیدی مان...

.....یعنی اینقدر از خونه ی آقاجان دور شدیم...

ازکناراون گاوهای مشغول چرا؛همشون بسته هستندخاطرتان جمع )باید بگذریم تا برسیم سمت پامچال های وحشی

.....اصلا نترسید استحکامش حرف ندارد؛ازخیلی از پل های طره میلی خیلی بخ تر است ：)

......گویا رسیدیم...

.....اجی جان دلشان می خواست ؛می توانست ؛جهت تماشای پامچال های وحشی  ...زیر پای آزا دار..در آن سوی برنجزارهایشان برود...اما با وجود کهولت سن و...

همه ی اعضا جمع شدیم که برویم پامچال وحشی را بیاوریم منزل ؛تا اجی جان مان را ببیند ؛حدود یازده نفر برفتیم دنبال شان...یعنی بجز من ده نفر دیگر زیر پای همین درخت هستن：)

هرچقدر خواهش نمودیم یکم برید کنار.(کنار=اوشتر)..نرفتن؛ازاین جهت چهره چرخاندیم سمت آسمانو بگفتیم "سبحان الله"

+خدا آسمان ها و زمین را به حق آفریده و شما آدمیان را به زیباترین صورت آفریده وبازگشت همه به سوی اوست (تغابن/۳)

√اگرزیبایی را آواز سر دهی ،حتی در تنهایی بیابان،گوش شنوا خواهی یافت (جبران خلیل جبران)

^*^گوته؛زیبایی ناپایدار است و فضیلت جاودانی.