<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

موسیو خرسی!

.....

                  

(نفس خروس بگرفت  که نوبتی بخواند/همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی/نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم/که به روی دوست ماند که  برافکند نقابی...)

قراربود ؛پست موسیو دومین پست سال نو باشه...نمی دونم ز چه چونان بشد:|

 .....

....مادام و موسیو

....

...

....موسیو خروس به دلیل شرارت های مکرر با دیگر (ماکیان)مرغ وخروس و اردک ها..ورعایت نکردن سانس های آوازخوانی؛

شب سال نو ذبح ،...سپسها توسط مهمانان تناول شد...

√موسیوخرسی همون موسیو خروس هست.(بود)

ایشان ،یعنی موسیو؛ وسط سفره ساکت و خموش بود/:





نظرات 7 + ارسال نظر
مهرداد سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 22:14

آره همون آبله می شد در واقع اون تاجشون سیاه می شد.
خوبه
طبیعت رو دوست داشتن خوبه
باهاش مهربون بودن خوبه.

بله،تاج شون کبود میشدو ...
خوبیِ خیلی خوبیش اینه که دوست داشتنه دوطرفه اس.ومن اینو احساس میکنم،که اونا بامن خیلی مهربون ترهستن


ممنون از حضور عزیز و شریف تون

وجدان سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 21:00 http://parsehdarkhalseh.blogfa.com

اینو خولدی؟
من دیده شولوخ نمیتونم
دیده حلف بد نمیزنم
دیده تو دوشت آب نمیلیزم
خلط تردم ببشخید
خلوس طلفکی
هیییییی
تهنانی خولدی؟
من دیده نمیدم بالون خلابتال
دیده هیش کال بدی نمیتنم
تازه من انگذه تخلم همش لو خودم شتل میپاسم
منو نخووووول بالون !!
لاستی سلام ملیتم
خوب هسید ؟
متعالی متعالی

بلی.خودِ بلانصبت پفیوزِش خورده شد

اینجورنگاش نکن،ازاون آبزیرکاها هست،
اینقده اذیت مرغا میکرد،انقده توی صورتشون نوک میزدو خونی مالی شون میکرد،...اردکا رو هم اذیت میکرد

موسیو طفلی نبود،
خیلی بدو بی محل بودد
نه نه،چوپان بود و خیلی های دیگه..

نه عزیزم شمارو که نمیخولم،فقط شلِ گازی میگیرم



سلام علیم و رحمته الله
الحمدالله ،شکرخدا خوبم
ممنون ز احوال پرسی تون

عزیز دلییی

مهرداد سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 20:56 http://glaryzhan.mihanblog.com/

آره به خاطر بیماری می‌مردن به اسم پوپکه رشه (کردی)
من هم ماکیان رو دوست دارم و هم گل و گیاه
تو تراس خونه هم چن تا گل و گلدون پرورش دادم.
تازه یه دوره هم چوپون بودم با میش و بز ها و بره ها و بزغاله ها.
چن تا هم بزغاله و بره زاووندم.

پوپکه رشه (معنى اش رو نمی دونم)اینجا آبله میگرفتن و می مردن.
گل وگیاه نمای قشنگی به تراس میده،ما هم یک زمانی آپارتمان نشین بودیم و توی تراس گل محمدی و یاس رازقی داشتیم،آی همساده ها خوششان می آمد
ای کاش معماران یک فکری برای بند رخت بکنن،که کسی توی تراس رخت لباس شلخته ولخته نکنه

واما میش و بز و بره و بزغاله
حقیقتش ما جزء ندیدبدیدای گوسفند ندیده ایم.اینجا گوسفند ندارم،...فقط اسب و گاو.
برای آقای مترسنج تعریف کرده بودیم؛که یک بار گوسفندی رو شلنگ گرفتیم و داداش هامون باشامپو شستنش که،نوبتی پنجه هامونو توی موهاش فرو کنیم
که نگووو،ایشان ازاون گوسفند بداخلاقاس،...
که خاله جان کوچیکه رفته بودن براش علف بریزه،که ..
خاله جان رو یک متراونورطر کوبوند زمین...
یعنی تلافی مارو سر خاله کوچیکه

اون بند آخرِ کامنت تون،منو یادِ گاوِ خودم،...که سر زا مرد

مهرداد سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 20:27 http://glaryzhan.mihanblog.com/

اون شعر رو خیلی دوست دارم.
هووووم وقتی کوچیک بودیم کلی مرغ و خروس داشتم.
آخ که نمی‌دونید با مرگشون چه قدر غمگین میشدم. هیییی

چرا می مردن؟بیمارمیشدن؟
من دورا دور ماکیان و پرنده و چرنده ...دوست دارم.
البته غذا دهی به ماکیان و دوست دارم،ولی اینکه برم تخم مرغ بردارم و جوجه موجه دست بزنم و کلا دام و طیورداری کنم،حالم بد میشه
اماااا،عااشق باغبونی ام ،گیاه داری و...

ممنون از حضور شما آقای مهردادِ عزیز

اسماعیل بابایی سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 20:02 http://www.fala.blogsky.com

خیلی خوبه این پست!

فره سپاس آقای بابایی

اسماعیل بابایی سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 19:56 http://www.fala.blogsky.com

خیلی خوبه این پست!

زور زور سپاس

متر سنج سه‌شنبه 8 فروردین 1396 ساعت 21:08 http://dar300metri.blogsky.com/

:)))
جمله کلیدی این پست هم این بود:
ورعایت نکردن سانس های آوازخوانی

بله،ورعایت نکردن سانس های آوازه خوانی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.