......
......
کبر یک سو نه اگر شاهد در ویشانی
دیو خوش طبع به از حور گره پیشانی
آرزو می کندم با تو دمی در بستان
یا به هر گوشه که باشد که تو خود بستانی
با من کشته هجران نفسی خوش بنشین
تا مگر زنده شوم زان نفس روحانی
گر در آفاق بگردی بجز آیینه تو را
صورتی کس ننماید که بدو می مانی
هیچ دورانی بی فتنه نگویند که بود
تو بدین حسن مگر فتنه این دورانی
مردم از ترس خدا سجده رویت نکنند
بامدادت که ببینند و من حیرانی
گرم از پیش برانی و به شوخی نروم
عف فرمای که عجزست نه بی فرمانی
نه گریز است مرا از تو نه امکان گریز
چاره صبراست که هم دردی و هم درمانی
بندگان را نبود جز غم آزادی و من
پادشاهی کنم ار بنده خویشم خوانی
زین سخن های دلاویز که شرح غم توست
خرمنی دارم و ترسم به جویی نستانی
تو که یک روز پراکنده نبودست دلت
صورت حال پراکنده دلان کی دانی
نفسی بنده نوازی کن و بنشین ار چند
آتشی نیست که او را به دمی بنشانی
چون دلم زنده نباشد که تو در وی جانی
این توانی که نیایی ز در سعدی باز
لیک بیرون روی از خاطر او نتوانی...
......
.....
√گویا محور های دریای خزر تلافیکی ببوده؛القصه میان تلافیکیان قلف شده؛سوالیه که ؛ چه بنماییم؟که ببایستی تا قیام برسیم به خزر؟که بعد قیام تایم خرس ببوده ؟بابا خرسی سرآبخوره!زیر آبشاره:-P
√دیو خوش طبع ؛گویا یک نوع جانور درنده است.که بسی تیزدندانترازشیرببوده.که خود سعدی علیه رحمه سروده اند ؛نه هرآدمیزاده از دد به هست/که دد ز آدمیزاده بد به هست.بعدپشت بندش نزهة الارواح سرود که ؛گر دیو مسخر تو گر دد...زین هر دو چه حاصل تو گردد؟ که گویا مولوی یکی خابونده بیخ... و گفته؛رو که رستی ازخود و از خوی بد-وز زبانه نار و از دندان دد؛نز پی سود وزیان می جویدش؟؛بخابونم تو دهنت؟……
√اون جمعه و همین جمعه ای که گذشت و امروزه روزه تعطیل ؛به عبارتی سرجمع میشه چند روز؟ (:-[)
دوستت دارم اجی باران
دوستت می داااارم.دوستتون دارم. شمره دوس دارم. بهارجوووون
مث همیشه عالی
خیلی ؛تشکرات ز شما ماه بانوی فاطیما جانه گندم بانویی ام