تی چومان...

....

.....

عرضم بحضور مبارک تون که ؛با دیدن تصویر لحاظ شده ؛ کودکه (اونی که دور ور شیش سالشه و...)خنده اش گرفت!() اما قل دیگه اش  ( دور ور سی و چندی سالشه؛گمونم شقیقه هاش درحال جوگندمی طورشدنه..)

که زمزمه کرد؛

 به راهی که اکثر مردم می روند ،

بیشتر شک کن 

اغلب مردم فقط تقلید می کنند 

از متمایز بودن نترس!

انگشت نما بودن 

بهتراز احمق بودن است.

(آیکن پک کشدار)

شیش سالهه ؛برام پاستیل میگیری!؟ توی جیبمه.خودت  ورش دار!که دست چپ شیش سالهه رو  ول کرد ؛ دوبسته پاستیل تو جیب بود.که در هردوتا شون بازه؛دوتا از هرکدوم.. که دوتاتقسیم میشه واسه هر ور لپش ...دوتای دیگه تو دستشه. نوشابه ای..._پرتقالی؛بهش میگه؛سرتو میاری پایین؛سرشو میاره پایین؛ باهم چشم تو چشم میشن؛ هوم!(تی تاب دار مژهانه ره بمیرم)چشاشو براش مچاله میکنه؛میدونه پفی میزنه زیرخنده  ...که همون موقع... باید هردوتا پاستیلا روبذاره  دهنش.تو دلش گفت  ؛حالا که باپیشونی هه فیس توفیسم ؛ایلاهی من تی او جبین خط خطی ره بمیرم بلامیسر:-*

پشت بندشم بالحنش گفت؛بهتراز احمق بودن است!؟ هااا...متقلد جان(تی جان بی بلا عژیژم)

(آیکن عرضی نیست.وابدین بابا)

√یکم احوال مون دور از جون تون ناخوشه...ان شاء الله با تصاویرگل و بلبل... برمیگردم.خیلی هم ممنون ز احوال پرسی شما...()