<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

الله تی تی و اگزوپری و باقی قضایا...

......


 

 :-*

.....

......

اگزوپری  نوشت؛

آدم بزرگها  هرگز خودشان چیزی نمی فهمند  و برای کودکان خسته کننده است که  دائم و براى همیشه در حال توضیح به آنها باشند....


.....

......یک قاشق غذا خوری رب انار با یک ونیم لیوان آب ؛گذاشتیم که جوش بیاد...25عدد گردو...که توی هاون سفالی آسیاب کرده بودیم...به قابله اذافه نمودیم...

.....گوشت گوسفند یک بسه... یک عدد پیاز رنده شده  ...یک مشت جعفری ساتوری شده همراه  نمک و فلفل و زرد  چوبه ؛ورز میذخوره...که کوفته قلقلی های قد گردو حاظر بشن...

.....که یکی پس از دیگری کوفته ها اضافه شدن...که یک قاشق مربا خوری رب گوجه همراه دو لیوان آب خنک...و یک عدد چونان پیازی؛جهت طعم دار تر شدن...با شعله ی ملایم در حال طبخ.

...,,یک ساعت نیم بعد ؛در قابلمه گشودیم و چونان منظره ای نماشا نمودیم....

.....که دو ساعت بعد...

......نیم ساعت بعد ترش...کوفته فسنجان حاظر وآماده.

√یک قاشق غذاخوری زعفران آب شده ؛بپاچین روی فسنجان شاهکار میشه.

√یک قاشق چای خوری گلپر ؛بپاچین روی فسنجان شاهکار میشه.

√ کته پلو همراه چونان فسنجانی ؛شاهکار بینظیر بوتویی میشه.

.....

......هیچی.اومدیم از پروانه عکس بگیریم؛اوشون دستمونوگازگرفتن.مام بهجت اینکه اگه فریاد بزنیم پروانه هه(آیکن تبالیق ب انک اق ت ص ا د ن و ی ن) پر می گیره و گمش می کنیم هیچی نگفتیم. ولی اشکمونو درآوردT_T


http://www.namasha.com/V/KZBgA6PF  <-نگاه کنید ببینید آدرس درسته!؟ کاری به کت پر پروانه و....باقی پروانه ها نداریم...فقط 4:43دقیقه به بعدش و آسمون چونانش... B-)

√خب ما رای گیری کردیم...نظر خیلی ها یکسره با نظرمان یکی بود...که پروانه ها و دقیقه ی لحاظ شده و آسمون چونانش و شعف دسته جمعی...(آیکن ثانثور پس گردنی نرم)

√منتظریکی از اون ؛پروانه های اطلسی باشید. حقیقتش  ما یک جا اونقدر پروانه ندیدیم... ولی به قدر انگشتان دو دست...چرا،دیدیم. در همان معبر قدیمی دیدیم. در ایامی دور...که وقتی برای اولین بار به اون آدرس رفتیم و پروانه ها رو نماشا نمودیم؛فریاد کشیدیم ؛پروانه های اطلسی!؟

که هفته پیشین تر یکی از همان پروانه ها روی گل هویج نشست...ما اول ؛یکسره رفتیم همون روزی که (آدرس گذاشتیم) بعد معبر قدیم و دورانی رو که اون آدرس یادآوری نمود....



نظرات 10 + ارسال نظر
باران یکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت 12:12 http://www.continue94.blogfa.com

آخییییییی
اگزوپری...همین چند وقت پیش رمانش رو خوندم بالاخره
و پروانه های اطلسیچقدر کم شدن...
میترسم نسلشون منقرض بشه...
اون معبر قدیمیه ولی عجب جای دنجی بوده ها

به به...می باران لاکو
منم میترسم
معبر نگو طلا بگو...

ارغوان شنبه 7 مرداد 1396 ساعت 06:29

ممنون براى جوابهاى قشنگتون.
من هر وفگثت بخوام لیموعمانی اسیاب کنم چون تنبلیم میاد، برای اینکه خودم رو تشویق کنم تصمیم می گیرم هر بار فقط ده تا لیمو عمانی بشکنم و با دقت هسته در بیارم و بعد اسیاب کنم.
اینجا شمردن خوبه به کارم میاد
و برای پودر کردن گردو از غذاساز استفاده می کنم. من نگاه می کنم به پاکتی که گردو رو توش می گیرم، هر بار نصفش رو استفاده می کنم برای فسنجان.
و دیگه اینکه چقدر خوب که با پوست می گیرید و خودتون می شکنید و مغزش رو در میارید. من هم شکستن گدو و فندق و بادوم دوست دارم

فدات بشم گل دختر جان م
جسارتا لیمو عمانی برای چه آسیاب میکنید!؟ چه عطربویی راه می افته
دو -چاهار-شیش،ده-دیویزده
والا از اون دوران طفولیت...اجی و خاله جان و مامان جان...دانسته بودن ما دوست میداریم توی غار زندگی کنیم....فلضا توی غار که سیم کشی برق نیست!ازاین جهت...غذا دست سازی می نماییم...یعنی فقط با دست و هاون و دیگ و دیگچه و دود و آتش...از برای خودمان رئیس قبیله سرخ پوستان ببوده ایم...البته بدون خط و خطوط دور ور سرو صورت و پر مر هایی لحاظ شده قبیله...باقی ماجرا
فلضا بیشتر باب دلمان سوره کهف ببوده
که ما هم از اون مدلی که ذکر کردین...مثلا یه مشت جعفری. یا سرانگشت شصت و اشاره رو بهم نزدیک میکنیم..میفرستیم توی شیشه گلپر...که به قدر یه ویشگون کوچولو بپاچیم روی کوفته...
و دیگه اینکه....بدلیل روستازادگی مون هست...که وقتی گردوهای باغ چیده میشن؛زنبیل زنبیل گردو فرستاده میشه روی پشت بام...که پخش بام بشه و داغی شیروانی...غیر مستقیم خشک شون کنه...که وقتی خشک میشد...میگفتن؛برو پشت بام ؛ صدتا گردو بیار...که سی تاش واسه زیتون پرورده...مابقی واسه فردا روز..که فسنجون بشه...اینکه ما هم عادت کردیم...سبک زندگی مون بیشتر و بیشتر همون روستایی طوره...
شکستن فندوق و بادوم
پاکت گردو...که اگه درش پلمپ باشه...طعم و.مزه اش تا حدود زیادی حفظ میشه...
منتهی اینجا میریزن توی سینی....مغز گردو وقتی در مجاور هوای آزاد قرار میگیره....عطر بوی خیلی چیزها رو.به خودش میگیره....که شامه مان
که پاکت گردو

صبیره جمعه 6 مرداد 1396 ساعت 19:07 http://mynb.blogsky.com

شیمی فدا...
مرسی بانوجان عزیز و مهربونم...

خودا نوکنه...شیمی بلامیسر
جون تون بی بلا صبیره بانوی دل انگیزم
دخمل نازم

ارغوان جمعه 6 مرداد 1396 ساعت 17:06 http://argavanrang.blogsky.com/

به به برای آسمان و پروانه ها و هلال ماه باریک و
فسنجان گوشت قلقلی جا افتاده و حتما خوشمزه دستپخت شما
واقعا گردوها رو می شمری می ذاری

به به....به به....به گل دختربزرگه ریز بینه تیزبینم...
به به؛گل دختر جانم...
بلی. واقعا گردو ها رو میشمرم..میارم میشکنم....مغز گردو ها رو تو.هاون میریزم..
..دِ بساب
ما گردوی شکسته نمی خریم.گردو با پوسته دوم میخریم...خودمون میشکنیم...برای صبحانه و گاهی عصرانه...فسنجان...یا هر چیزی که مغز گردو لازمه
دقت کردین؛سنجاب ها چه کیفی میکنن گردو میشکننمام همون قدر کیف میکنیم آپارتمان نیستیم مزاحم استراحت طبقه بالایی ها و...آن طرفی و این طرفی و پایینی ها ببوده باشیم...
واقعا گردو ها رو میشمولم...خاله ارغوان

فرانک جمعه 6 مرداد 1396 ساعت 13:50 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

سلام بانوووی شمالی...
به به خوش فسنجون....
حتما حتما درستش میکنم

سلام به روی ماهتون
ان شاء الله خوش تون بیاد...

نیلگون جمعه 6 مرداد 1396 ساعت 09:31 http://berangezendegi.blogsky.com

آخ جون اینجوری که شما تعریف کردین من در حین نوشتن این پست برروی صندلی چنان مشعوف گشته و همه چیز برایم ملموس شد که حس کردم در پس زمینه آهنگهای شمال پخش شده و در حال قر و فر این کامنت را مینویسم بوشو بوشو ته ره نخوام (نمیدونم املاش رو درست نوشتم یا نه )
اغو همساده رو که بهشون ارادت خاص داریم ما آخ جون فامیلی نزدیک با اغو همساده هم واسه خودش عالمی داره ها
ما ارادتمند تمام مادرهای عزیز میباشیم و دست بوسشان ایضا مادر باران جان دوست داشتنی مان که برای ما منبع انرژی مثبت و آرامش و دعای خیرند سایه تون بر سر ما مستدام بانو جان

بیزحمت یکم خودتونو کنترل نمایید...تا ما یکی رو بفرستیم سمت ارکسترها...که عروس طرفی ها آهنگ درخواستی شون؛ بوشوبوشو...ببوده
بوشو بوشو تره نخام
سیایی تره نخام
بلایی تره نخام
سیاسوخته تره نخام
پدرسوخته تره نخام...
لطفا بگین برق اکستر رو.قطع کنن... چرا ما آهنگ درخواستی نداشته باشیم اصن ما مگه جزء دوماد طرفی ها نیستیم!؟
فلضا اول؛ چینه چینه دامنت.تورو جون مادرت...
ما روی ماهتونو میبوسیم پیشونی مبارک تونو
مال خودمی نیلگون دخت عزیزم
ما خیلی دوستتون داریم و مخلص خانم استاد؛ نیلگون دخت مان هستیم :

نیلگون جمعه 6 مرداد 1396 ساعت 00:41

زنده باشید مادر بارانم نورانی و روشن باد هر دو عین چوم چومی تان
آخ جون دادار ددور در سرزمین سبز را بسی دوست می دارم و اغو همساده را بسی دوست تر تر
اوه مادر بارانم راه دور بسی دلتنگ کننده و عذاب آور است ما نیز از دوری بس خسته و دلتنگ و غریبیم و بیش از همه دلتنگی اغو همساده بس عذابمان میدهد

شیمی جان ره بمیرم مرسی...ایضا هر دو عین مبارک و ناژ ناژیه چوم چومی شما
آره والا. اصن فضای باز و جشن...هرمیزی چهارنفر چهارنفر بشین...دادارددور در باغ آغو همساده...با اجازه ما یه سر بریرم سمت باغ خودمون...گویا جو باغ داره خیلی عوض میشه
یعنی چی!؟خسته و غریبی و دلتنگی...دیگه چه!!؟؟
بچسب به کارو زندگی...کارمادرها هم اینه دورادور واسه همه ی بچه ها وعزیزان دیگر مادرها دعا کنن...ایضا بچه ها و عزیزان خودشون...
حالا یه چیزی...شما دیگه با آغوهسماده فامیل نزدیکین ما فامیل دور...
گفته بودم!؟عمه بزرگه ام با برادر خانم آغو همساده ازدواج کرده بودن...عمه جان مرد=شوهرعمه ما مش باقر شما ؛به عبارتی میشه...داییه پدر دوماد تون
زنده باد نیلگون دخت م...با چشای خوشمزه سانش

صبیره پنج‌شنبه 5 مرداد 1396 ساعت 23:05 http://mynb.blogsky.com

مرسی عزیزم...
همه این توضیحاتتو صبح انشاالله یادداشت میکنم...
خیلی ممنونم...

قربان شما
ان شاء الله...تبخ کنید و لذت ببرید....
فدای شما...شبتون بخیرو نیک...

صبیره پنج‌شنبه 5 مرداد 1396 ساعت 20:58 http://mynb.blogsky.com

به به... چه کدبانویی...
ممنون که دستورشو کامل گذاشتی...
فسنجون مام دستپختش تقریبا شبیه فقط از ما گوشت داره کوفته نیست و موادی که به کوفته زدید رو هم نداره... یعنی نمکو زردچوبه و رب داره گردو هم داره اما سبزی نداره... طعم این فسنجونتون چه طوره؟؟ خیلی ترش میشه؟! رب انارش خیلی ترشه!!!
میشه ملس م درست کرد... یعنی شکر بزنیم!!

خیلی خیلی ممنونم

شیمی فدا=فدای شما.شیمی =شما
قربون تون
یعنی فسنجون با گوشت های تکه تکه شده استفاده میکنید!؟که اگه آره...ما سمت گالش های کوه نشین ؛یک بار از اون مدل فسنجان تست کردیم...که رب انار و نمک وزرد چوبه و مغزگردو...سپس گوشت و...فسنجون حاظر...
این مدل فسنجون به لطف اون جعفری های پفیوژ سان ؛شاهکاره. یعنی ما طعم جعفری خالص رو توی گوشت همراه پیاز رنده شده ؛بسی دوست میداریم؛الان همون کوفته ها رو بگذارید کف دست مبارک تون بعد به آرامی فشارش بدین...که عین کلوچه لقمه ای ها گرد بشه....توی تابه یه نمه روغن کنجد بریزید...بعد یکایک کوفته ها رو که عینهو کلوچه لقمه ای درستیدید....بچینید تو تابه...که دوطرفش سرخ بشه....که یک نوع همبرگر جعفری دار شاهکار همراه گوجه و خیار شول و کاهو و کلم قرمز...ساندویج مشتی ای تناول کنید البته اگه دوست داشتید چهارتا گوجه نصفه سرخ کنید...یه کته پلو....میشه شامی ریزه که اگه دس به مشت تون خوبه...بیزحمت بکوبین تو سر پیازه...که خیلی باهاش فاز داره...
ولیکن؛یه نمه به ترشی میزنه...اصولا رب انارهای ولایت ما ترش..خیلی ترشه.
والا اینجا شکر نمیریزن....که اگه بخان ملس درست کنن...یا برگه زردآلو میریزن...یا خرما...ازاون خرماهای پیارم.
مثلا ما توی همین فسنجون شش عدد برگه زردآلو می تونیم بزنیم...که ملس بشه.
گمونم سه قاشق شکر بسش باشه.
یا چهارعدد خرما.(هرخرمایی که دوست داشتین )

قربانت بوس بوس ؛صبیره بانو
+اگه فسنجون با گوشت مرغ و غاز و اردک بوقلمون درست کنیم ؛حتما عصاره جعفری درش میریزیم...یعنی همون یه مشت جعفری رو با یک عدد پیاز میکس میکنن...بعد ز صافی ردش میکنن...اون عصارهه وارد فسنجون که شد...هوووم.عرض دیگه ای نیست.

نیلگون پنج‌شنبه 5 مرداد 1396 ساعت 16:45 http://berangezendegi.blogsky.com

به به هزاران آفرین بر مادر باران کدبانویمان
بسیار بسیار خوش آب و رنگ می باشد که نشان از مزه ی بی نظیرش دارد
من بیش از این نتوانسته تحمل کنم و دارم به منزل مادر باران مزاحم میگردم
والا تا کی بشینم کیلومترها دورتر از مادر بارانم، و هی غذاها و ترشی های خوش آب و رنگ مادر بارانم رو ببینم و ضعف برم

سلامت باشید.تنکیو بابت هزار آفرین تان....ننه بارون قربون شکل ماهت بشه
جای شما خالی بانو..
عزیزم...مزاحم میگردم
قدوم مبارک تان بر روی دو عین چوم چومی مان...نیلگون بانو جان بیزحمت موقع تشریف فرمایی عروس آغو همساده روبیارین... که خیلی ضرب العجلی یه عروسی تو باغ....دادار ددور...نگران پخت پز غذا هم نباشید...خودمون روی آتیش میپزیم براتون...
دختر بزرگم مایل ها ازم دوره....ارغوان دخت م :
نیلگون دخت م...کیلومترها.... :
اصن دیگه دختر راه دور نمیفرستیم
اصن نه دختر.نه پسر. راه دور نمیفرستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد