<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

بگذار از نازکای این دم آخر؛چنان بخوانم،که ملایک از سر سرای فلک ،حلقه به گوش نور،دف از دریا گرفته و گریه از دو دیده من!

 

 ****

****

****

****

بالای سَرَم

قاب عکس قدیمی ری را:

رَدِ پای کودکانی بر کناره آب،

یادگاریِ دوری  از ادامه ی دریا،

و مرغِ خاموشِ مهاجری در مِه.


حالا چه...خانه نشینِ بی ارتباطِ عشق؟

حالا تکیه بر دیوارِ ساکتِ این همه زمستان چه می کنی؟


خودم اینجا

خیالم جایی دور،

دستم حوالیِ فال حافظ،

و شوقی عجیب که انگار پُر از عطرِ بوسه است،

انگار تو اصلا نرفته ای،

اتگار تو اصلا از صحبت رفتن

چیزی به خاطر چراغ

خطی به خاطر من

حرفی به خاطر دریا نیاورده ای!

روبه آینه بر می گردم

چراغ ،بالای رَفِ مَرمَر است وُ

آب در پیاله مس،

طبیعی است که هر میخکِ تشنه ای 

از تولدِ نابهنگامِ تابستان می ترسد،

اما به هرحال باید بروم،

بروم زیارتِ بوسه،زیارتِ باران،زیارتِ نور

می گویند همه ی شاعران بزرگ

برادران بینای باران و بوسه اند،

ومن ری را ....را دوست می دارم

ستاره و یحیی ،حسن،هدی،نسیما و نسرین را،

سارا و همسرم ،و سحر...

که با عموی آینه خوان خود از خواب گریه رفت،

وبعد شما را که می روید،پیش از شکستن شب حتی

نزدیکِ نمازِ علاقه....شفاعتم می کنید.


چه خوب شد که من از سر سادگی

صحبت باد وچرت پرت پاییزرا باور نکرده ام

دارم زلال می شوم

زلال مثل معنی آب و آینه در عید بوسه ها،

زلال مثل یک ستاره دانا،

که آهسته در شب ناروا

به رویای روشن فانوس و گریه رسیده است


حالا چه؟

حالا بالای سَرَم

صحبت چند کبوتر بی خیال از خواب سنگ وُ

سایه سار زمستان است.

دیگر در این دقیقه بینا

خاموش خانه نشین نخواهم شد،

دارد قاب قدیمی دریا می شکند

کودکان از کناره آب

به خواب خانه برمی گردند،

مه فرو نشسته است

و خانه پر از آوازِ یکریزِ مرغ مهاجر است....