<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

هوم؟

 

 من همه عمر 

هد هد هشیاری بوده ام 

که هرگز حوصله هیچ هجرتی 

درایشان نبوده است.


#سید_ علی_ صالحی 


#ما اینجا به هد هد می گیم"شانه بِسر".غلیظ ترش !؟بله اجی میگه "شانه بئه سه رئی "

من اما همون هدهدِ صداش میکنم .البته با پسوند.والبته پسوند شو پس از تجزیه و تحلیل(آخ!که چقدر این دو واژه رو دوست دارم ولبخندم میگیره!!یه بار دیگه با هم بگیم؟"تجریه و تحلیل!

اوه پسر،این دو کلمه مثال دو نوع آلو می مونه.آلو  مراغه وکاشان .فکر کنین؟تجزیه آلو طلایی مراغه اس وتحلیل آلوسیاهِ کاشان.

حالا به ماجرای 

هدهد و 

 سلیمان نبی و

قصرآبگینه و..باقی ماجراش فکر کنید...

خوب...حالا به معنای تجزیه؟تحلیل؟

بله.تجریه تحلیل کردیم و

تصمیم گرفتم،پسوند دهن لق را به ایشان اختصاص ...

بهش میاد نه؟

هدهدِ دهن لق:)

میدونید؟پدربزرگ میگفت،آن زمان آمده بودن برای سجل دهی،گاهی بنا به تشخیص مسئول ،نام خانوادگی و پسوند صادر میشد.مثلا یاد شون بود،یه آقایی توی صف سجل گیری بودن،بس که میگفتن و 

میخندید و شنگول بودن...،وقتی نوبتش شد ،یارو بهش گفت،اسمت و می زارم علی،فامیلیت رو میزارم  شوقی.

تکرار کنین؟علیِ شوقی.:)

وبعد این تو ذهنم بود . علیِ شوقی.شنگولِ توی صف سجل گیری.هوم...،

پارسال بود؟ پی لارسال بود؟نمی دونم ؟کی بود؟که یکی خودش رو کاندیدای شورا مورای شهر کرده بود،فامیلیش شوقی بود، یعنی بمحض خوندن بیلبورد تبلیغاتی بزرگ _سر فلکه ای...من یادِ پدربزرگ و

خاطره سجل گیری و..علی شوقی افتادم و

تو دلم گفتم ؛عَههه ایشان از نوادگان اون بنده خدا هستن؟!وبعد یهویی  اون دو طفلان درون مان،خنده شون گرفت و

مام یهویی ...خندیدیم.اخه اسم نوادگان که میاد،یاد معجون زمان و

ژان رنو و

کریستین کلاویه پفیوز و

سکانس مسواک زدن شون ....می افتیم/:

مامانم توی ماشین بودن و بهت زده گفتن؛بسم الله رحمان الرحیم !

اینو باید بستریش بکنیم بابا.

بقیه هم ،به تبعیت از مامان جان گفتن؛آها متاسفانه.طفلی مُرخوسِ /:

خوب..من چطوری؟افکارِ توذهنی م؟در کسری از ثانیه تعریف کنم؟

گفتم ؛

من همه عمر 

هد هد هو شیاری بوده ام که هرگز...

که آقای عموزاده برگشت به مامان گفت،خیلی عذر می خوام .این گاهی اوقات فلان شعر  میگه زن عمو!

چوپان قهقه اش گرفت و مامان پوزخند زد و 

چوپان گفت؛دمت گرم/:

بگذریم...

_چه بارانی گرفته است  

آیا تو هم اینجایی؟


هوم!؟