<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

وآن وقت!،...

 

 صدا کن مرا

و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشت های تو بیدار خواهم شد

و آن وقت

حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم و افتاد

حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم و تر شد

بگو چند مرغابی از روی دریا ....


#سهراب_سپهری



نظرات 15 + ارسال نظر
اسماعیل بابایی چهارشنبه 26 دی 1397 ساعت 12:38 http://fala.blogsky.co

چه قدر رنگ آبی به این عکس زیبایی بخشیده!
شعر هم زیباست.

اون دیوار آبی رنگ؛برام یادآورِ خونه ی پدربزرگ هست.دیوارهاش آبی بود.درُ پنجره هاش هم همین طور.ما توی یکی از اطاق هاش زندگی می کردیم.البته من کمتر اینجا بودم .و هر زمان می آمدم،با انگشت اشاره ام رنگ آبی رو می پروندم و
آسترِ دیوار پیدا می شد.تصور کنید؟دیوار آبی ؟
ابرای سفیدِ کوچولو موچولو .
بله،آسمان گیلان صاف و
آبیِ آرام روش،توام لکه ابرای سفید:)
وبعد ،چش تون روز بد نبینه و
جاتون خالی باشه،آن وقتی که بابت خلق هر اثر! کتک مفصل می خوردیم آقا.
مرسی از توجه و دقت تان.
زور زور سپاس؛ممنون از حضور عزیز و شریف تان آقا

کیهان یکشنبه 23 دی 1397 ساعت 08:33 http://mkihan.blogfa.com

نر گس محمدی بعد از سه سال و نیم، دیروز با دو کودک خود را از طریق شبکه های اجتماعی صحبت کرده و آنها را دیده است. می گوید: "من وقتی که بعد از سه سال و نیم وارد خانه شدم با یک دمپایی خیلی کوچک سورمه ای و یک دمپایی خیلی کوچک صورتی که مال علی و کیانا بود مواجه شدم این فضا خیلی مرا ناراحت کرد یعنی با آن شور و اشتیاق آزادی و دیدن خانه ام که آمدم خانه بدون حضور علی و کیانا، با آن یادمپایی های کوچولو، خیلی فضای سنگینی برای من به وجود آورد. من وقتی از زندان می آمدم تصور خیلی واقعی از علی و کیانا نداشتم البته برادرم رفت به من گفته بود که خیلی بزرگ شده اند و قد شان خیلی بلند شده می پرسیدم قدشان چقدر است می گفت اگر الان کنار تو بایستند قدشان اندازه شانه های تو است ولی هیچ تصور ملموس واقعی نداشتم. اما آن سوی خط اینترنت علی و کیانا را دیدم عزیزان من خیلی بزرگ شده اند، خیلی چهره های شان عوض شده. هرچند که نمی دانم تا کجای شانه من قد کشیده اند واگر بخواهم بغل شان کنم تا کجای سینه من هستند."

نرگس محمدی در خصوص خانواده و فرزندانش می افزاید: "واقعیت این است که من ۳ سال و نیم است که علی و کیانا را ندیده ام و یکسال هم صدای انها را نشنیدم. و این نبودن با آنها و ندیدن شان، اینکه من بزرگ شدن شان را ندیدم، قد و قامت کشیدن شان را ندیدم، تغییر قیافه های شان را ندیدم در حد همین دیدن تغییر شماره پایشان برای من به عنوان یک مادر سخت است ولی در مجموع حالم خوب است. خوشحالم که بعد از سه سال و نیم که بیرون می آیم هنوز فکر می کنم کارهایی که انجام داده ام در حوزه مدنی بود و به درست بودن این کارها بیش از سه سال و نیم پیش باور دارم و فکر می کنم هر لحظه که پایم به بیرون از زندان برسد همان فعالیت ها را با همان اهداف ادامه خواهم داد. من هنوز یک فعال مدنی هستم. من آدمی پایبند به فعالیت های غیرخشونت هستم و به شدت معتقدم که باید فعالیت کنیم. من ناامید نیستم و از هر روزنه امیدی برای خودم در راستای رسیدن به هدف هایم استفاده می کنم و البته فرقی هم نمی کند چه داخل زندان باشم چه بیرون از زندان، به آرمان های خودم وفادار می مانم و فعالیت می کنم."
==========
متاسفم که نمی شناختمش

هی واو بی دلیل
به من بگو
در این هوای تاریک
همدست کدام جمله ی مجبور به سایه خواهی خزید؟

واو
هی واوِ بی دلیل
اگاه و برحذر باش
فردا باز عده ی دیگری می آیند
واز لعنتِ لغت های تازه سخن می گویند
می گویند که خداوند
از آفرینش غم انگیز آدمی
پشیمان است.

یک خط فاصله بگذار
ترانه ات را شبیه من تمام کن:
حُ ر و ف،کَ لَ م ات،و کاف،ولام،ومات!
اما تو..!
تو....واوِ بی دلیل
به همسرت بگو فردا با وثیقه بیاید!

سید علی صالحی


___________________
حلآ؟هیفا؟ لگن بیارین امیر اوق داره

کیهان یکشنبه 23 دی 1397 ساعت 08:10 http://mkihan.blogfa.com

صبح آبجی جانمان پر از سرور
و زندگی تان سر شار از شادی و شعف همراه با بهترین آرزو ها برایتان و برای عزیزان عزیزتان.
فدای خاخور جانمان

صبح شما هم بخیرو خوشی بلامیسر
وخیلی خیلی ممنونِ همه لطفها و محبت ها و مهرورزی های شما عزیز برارم هستم....
خدا نکنه،برای ما زنده سلامت بمانی برار جان

رویا یکشنبه 23 دی 1397 ساعت 04:34 http://mynicedream.mihanblog.com

سلام باران جان
حالتون چطوره
اومدم احوالی بپرسم و عرض ادب کنم
انشالله سلامت باشید

سلام رویا بانوجان
جان تان سلامت بانو
مرسی،خیلی مرسی از مرام ومعرفت تون
خیلی مخلصیم
فدامدای شما بانو

رضا یکشنبه 23 دی 1397 ساعت 03:24 http://rezacplus.blogsky.com

اون تلویزیون سیاه و سفید پارس! کانالهاش هم دستی عوض میشد. فقط هم باند وی اچ اف رو میگرفت برای همین ما از شبکه سه محروم بودیم! و هر چی هم فیلم و سریال و فوتبال خوب بود شبکه سه بود.
چه دورانی بود یادش بخیر.
یه زمانی رو یادم میاد که من سه چهار سالم بیشتر نبود و ما این تلویزیون رو از طریق یه بنیادی سازمانی چون پدرم در جبهه شرکت کرده بود بهمون داده بودند و تو در و همسایه ها حکم خانواده پولدار رو داشتیم چون تلویزیون بقیه یا لامپی بود یا اصلا نداشتند. ساعت 7 شب که میشد همه همسایه ها میومدند در خونه ما. ما چون میز تلویزیون نداشتیم (اصلاً هیچ کس نداشت! ) تاقچه خونه مون هم کوچک بود تلویزیون جا نمیشد. برای این اینکه جای بلند باشه تلویزیون رو گذاشته بودیم روی یه دونه از این بشکه های نفتی خیلی بزرگ که توش نفت ذخیره میکردیم. البته خالی بود.
ما اون تلویزیون رو سالها داشتیم چند بار از بالا افتاد زمین اما تا آخرین روزی که داشتیمش کار میکرد.
همه اصرار میکردیم که یه تلویزیون رنگی بخریم اما حاجی بابا زیر بار نمیرفت.
من بزرگ شده بودم تابستونها میرفتم جایی کار میکردم. یه روز به حاجی گفتم شما یه دونه تلویزیون بخر من قول میدم پولش رو قسطی بهتون بدم.
فدای حاجی بابام بشم. که دلم براش یه ذره شده.
مامان ماشالله شما اینقدر تند تند پست میزاری که من این چند بار آخری نتونستم پستی رو که توش کامنت میزارم رو دوباره پیدا کنم ببینم که جواب کامنت شما رو بخونم !

چه خوب روایت کردی اون قدیم ها رو....
یادش بخیر،مام یه بلر قرمز ماتیکی داشتیم و
بجهت انگولک نشدن (توسط برادرهای گرام)بلرماتیکی گذاشتنش روی یخچالحالا مگه این دوتا از رو میرفتن؟سه چرخه منو گذاشتن زیر پاشونو رفتن که دهن تلویزونِ رو سرویس کنن،که سه چرخهه میره و زیرپای این دو خالی میشه و
شالاپی کله ملق میشن
وبعد گفتن،فدای سر شون،یه وقت دیدی خدای نکرده قطع نخاع میشن...که تی وی رو میارن پایین و
اینام سر نمی دونم چی؟باهم کُشتی میگیرین و بزن بزن حسابی و
خدا رحمت کنه،مرحوم افشار رو
داشت اخبار میگفت که،یهویی اونو و تی و افتادن و
صدای مرحوم افشار قطع شدو
دود از کله ی تی وی بلند شد
ومن غش آوردم

خدا حاجی بابا و باباجی و
به اتفاق همه ی پدرمادرها حفظ کنه

؟واقعا؟بجای اینکه بیای و سر بزنی،میری حاجی حاجی مکه و
اونوقت با شش متر زبون برمیگردی
چشام کم سو شده بس که راهو نگاه کردم ..که بلکم پسرم.حاج رضا یادی از مأرکنه

سلام صبح زیبای بهاریتون بخیر

و چه آهنگ زیبایی...
من آلوده ام نجاتم نده
که آلوده به تو عین پاکیه ...
معین عزیز

سلام صبح زیبای بهاری شما هم بخیر

آقای مهندس؟شما اونور آبین؟آخه ساعت ثبت کامنت تون رو ببینید

بهامین شنبه 22 دی 1397 ساعت 11:37

عزیزِ دلی بلامسیر

بنده پاییز شنبه 22 دی 1397 ساعت 11:00 https://cafe-paeiz.blogfa.com

ممنونم از اینکه ب وبم اومده بودید....

مرسی از لطف تون.خیلی خوش آمدید

کیهان شنبه 22 دی 1397 ساعت 08:39 http://mkihan.blogfa.com


درود بر فرهیخته خاخور همیشه و تا همیشه و ابدم
اول هفته بسیار خوبی را برات آرزو می کنم و امیدوارم که همه ایام روز ها و ماه ها و سال ها با شادی و سلامتی و شور و سرور در کنار عزیزان عزیز ات زنگی لذت بخشی داشته باشید.آمین
با بهترین آرزو ها برای خواخور جانمان
-----------------------------------------------------------
جالب بود! بهش فکر نکرده بودم
ماه و هور
بله در زبان پهلوی خورشید را هور و یا خور البته هردو به فتح واو
....
مرسی برای همه اطلاعات مفید


درود بر شما عزیز برارِ همیشه تا همیشه ی تا ابدو یکم
ممنون و سپاسگزارم،برای بودن و آرزوها و دعاهایی که در حق مون کردین و ....بیکران سپاسها...

جانت سلامت و دلت خوش بلامیسر
باشی تا همیشه....آمین
--------------------------------
من هم همین طور(بهش فکر نکرده بودم) ،وبه قول سعدی علیه رحمه؛
من نیز از خواب خوش
بر می نکردم پیش از این...


"معمای واو"عنوان شعری از استاد صالحی هست.ومن دوستش میدارم.که وقتی میگه،هی،واوِ بی دلیل...
خواهش میکنم؛خیلى مرسی از شما بابت حضور و توجه تان

beny20 جمعه 21 دی 1397 ساعت 13:25 http://beny20.blogsky.com

صدا کن مرا ......


چشم , بارانی !



عه چرا جواب نداد :|



خودت گفتی صدات کنم دیگه

چشاى نظیفت بی بلا ،عزیزووم

چرا،گفتم ،بله.جانِ بارانی
چته خو ؟اون ماس ماسکُ از تگوشت وردار تا بشنوی

لبخند ماه جمعه 21 دی 1397 ساعت 00:39 http://paaezaan.blogsky.com

توی این فضا باشی عمرا دوست داشته باشم کسی منو صدا کنه


ارادت باران جان

جان تان سلامت بلامیسر
ما توی مقامات هفتگانه موسیقائی اصیل تحت عنوان :
"مهربانى و مهرورزى و مهرگانی" داریم؟
اجازه خانم؟
آیا در مقامات موسیقائی سی گانه،مربوط به سی روز ایام ماه؟لحن شورانگیز؟تحت عنوان"مهرورزی و مهرگانی و مهربانی"در ردیف ۲۳ توام آوایی با ریتم ۶/۴در قالب بحر عروض درمقام "ماهور" و یا ماه وخور، ویا"ماژور" ؟که سماع لحن موسیقائی دستگاه " سه گاه" باشه داریم؟که دربهاران ترغیب مهرورزی را دوصد چندان میکنه داریم؟که این اصول در مقامات و ارزش های هفت گانه قرائت قرآن تحت عنوان راست پنجگاه ،بیات،صبا،سه گاه یا سیکا،عجم یا چهارگاه،نهاوند،کردبیات،حجاز که حکایتی واضح دارند هست داریم؟
اجازه خانم؟
مستحضرباشید ،ما_بجهت تحصیل شکیبایی،درس مقاومت،روان زدایی،خانه تکانی روح،تزکیه و پالایش عاطفه،قوت و تحمل؛در محضر استاد مان بودیم و
درست نبود به خُرپف...بهتر آن به _که هوشیارمی بودشاگرد

خیلی مخلصیم بانو جان

سپیده مامان درسا پنج‌شنبه 20 دی 1397 ساعت 20:06 http:// www.nafasezendegi.blogsky.com

وااااای چه عکس خوبی
چه حس خوبی
چه زیبا و دلنشین

درود و سپاس؛ سپیده بانوی عزیز دلم
فدای دلِ مهرورز تون بشم بلامیسر

فرهاد پنج‌شنبه 20 دی 1397 ساعت 12:32 http://an-rozha.blogsky.com/

زیبا و با احساس
.
.
.
نمیدونم چرا این قسمت نظرات شما استیکر نداره آدم یدونه قلب خوشگل بزاره

درودِ بیکران بر شما
.
.
.
می دونی که؟همیشه مامانا و خواهرا به فکر روز مبادا هستن
با احترام تقدیمت؛ ئازیزه که م

مسعود پنج‌شنبه 20 دی 1397 ساعت 11:04 http://fromfutilitytohumanity.blogsky.com/

این متن از خودتون هست آیا ؟

شعر همان،شعرِ معروفِ سهراب سپهری هست؛که اول بار با لحن بانو نیکی کریمی شنیده بودمش ؛
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی ست
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش...

ممنون از توجه شما

حمید عسکری اطاقوری پنج‌شنبه 20 دی 1397 ساعت 09:23 http://sobhbabaran.blogfa.com

از آن سوی شب
صدا کن مرا

از این سوز و تب
رها کن مرا ...

رهاکن مرا...

رها کن
تا چو خورشید قبایی پوشم از آتش
در آن آتش چوخورشیدی جهانی را بیارایم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد