<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ازمیان هاتویی های اویتامن...

 

 فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره...

{پس هر که هم  وزن ذره ای نیکی کند ،

"نتیجه" آن را خواهد دید....،}


#سوره _الزلزاله_آیه _7.

.

.

.

آدم باید ایمان داشته باشد....

ایمان به این که؛دنیا رو می شه بهتر کرد.مگه نه؟


#یاسمینا_رضا.

.

.

**

**

خلاصه اینکه؛

خدا قسمت مون کردو

بعد مدت ها،سرزمین پدری مشرف شدیم و

بید مشک و

شکوفه های آلوچه ترش و

لیمو دار؛احوال شون بهاری بودو

جای شما سبزِ سبز...

.

.

.

دیگه اینکه؛لحاف می شوریم/پتو می شوریم/قرمه سبزی می پزیم/بدوج وادوج=دوخت دوز ،فارو فارو جارو گرد گیری،بوشور واشور=شستن ظرف ظروف و ملحفه و

پتو ...می کنیم((:

****

****

****

بعد که رفته بودیم خونه آقاجان،تو تاریکی ب ایشان سرزدیم و

انگاری با لبخند پرسید،تو خاب آرام ناری لاکو؟

منو میگی؟یهو خنده ام گرفت.

مثال مولودین بوسش کردم وگفتم؛تی چشم ابرو بلامی سر؛آدم تا تره شب بخیر نگه؟خوتن نتانه کی سان سان.

همین جور نگام کرد .گفتم؛گاژ گاژی کاربوگودی  دِ!

***

****

این آتیش رو مامان برام روشن کرد.بیشتر هیمه  افرای نروژیِ.خیلی زمات بود که ،عطر خوشش رو نفس نکشیده بودم....

***

***

دم غروبی،مردشریف  گفت؛یکی از عزیز ترین های شرق گیلان؛گیلان تشریف داشتن ....محمد رضاهم  رفته بودمحل سخنرانی .بریم که...به زمان پخش برنامه برسیم ...

رفتیم خونه ی آقاجان....

محمد رضا، پسرِ دایی کوچیکه است.گرافیک میخونه .یهو تصویر بردار،زوم کرد روی محمد رضا و

به اجی گفتن؛اجی اجی؟محمد رضا.اجی چشماش اشکی شدوگفت؛محمد رضا؛اجی تی  جوان گردن ره بمیره زای ...

اشک های اجی مثل نگین دُرنجفیِ.وقتی روی گونه اش می غلته،انگار ازچشاش دُور می ریزه...

 انگار بچه ای روی پاهای اجی خوابیده  و 

به قول خودش آشانه...وبعد شروع کرد، آروم آروم دُور ریزون شدن و

به سخنرانی گوش کردن...

مثل اون روزی که،دوتا از مادرای شهدای ولایت اومده بودن پیش اجی.که بهش دلداری بدن....

یکی از مادرا گفت؛گریه نکن سید زهرا.حسینت بر می گرده.أمى دیل روشنه.

بهمن ماه بود.چند ماه پیش تر_ ولی، رو آورده بودن.وبعد نگاهِ خاله جان کرد و

اشک ریخت...

اومدم روی ایون. شالیزار روبه روی خونه سفید پوش بود...خاله که اومد پی خواهر زاده.پرسیدم،اون چرا؟اونجوری نگات کرد خاله؟انگشت اشاره اش رو مثال اون تصویرِ توی مطب ها..گذاشت روی بینیش .وگفت؛هیس!


پ.ن.

این پست.آخرین پست... .از سری پست های ،همین طوری های اویتامنِ....

بعدا نوشت_توضیح نوشت؛ بله؛خدا را باور داریم.باورما به خداست.توکل ما به خداست.

"الهی به امید تو"

وبله؛خدا با ماست...مگه نه؟:)


نظرات 9 + ارسال نظر
میم! جمعه 17 اسفند 1397 ساعت 14:47 http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

آهاااا بله ترجمه ها رو دیدم توی جواب کامنت ها...خیلی قشنگ بود

نه دیگه در فریزر رو محکم چفت و بست میزنم که هی نخواد باز بشه و سودایی کنه حال و احوالمو!

عه خو خوبه پس...منتظر هاتویی های سال جدید میمونم پس!
زنده باشین همیشه...

ممنون از لطف تون؛دکتر میم جان
خو باشه،ولی گفتین،جفت و
بست،یادِ قفل ِ صندوقِ مادربزرگ افتادم هی تکون توکنش می دادیم،بلکم باز بشه.سرآخر قفلش رو زیر صندق پیدا کردیم و
در صندوق بازکردن هاهه و
بوی نفتالین برای منه فاویسمی.امان بچه ی کنج کاورِ فوضول


ممنون که منتظر پست های سال جدید می مونین.مرسی

سلامت باشیدو
موفققق

میم! جمعه 17 اسفند 1397 ساعت 00:35 http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

به به به ...عکسا و نوشته ی قشنگی بود...هرچند نصفش رو نتونستم بفهمم به خاطر گیلکی نوشتن تون
بوی افرای نروژی؟! چه جالب...چقدر لطیف و خوبه که این عطریات رو و این جزییات رو دقت میکنین بهش...منم بعضی وقتا یهو یه عطر نوستالژیکی به مشامم میخوره که دوست دارم همونجا حس و حال خوبش رو فریز کنم نگه دارم واسه همیشه ، ولی حیف که نمیشه!

راستی...خط آخر...قراره آخرین هاتویی باشه!!؟ والا ما عادت کردیم به این پست ها قشنگن...بنویسین هنوز ازینااااا

ممنون از لطف تون
ترجمه گیلکی نوشت رو واسه ی اقای مسعود و
آقای مهدی نوشتم.

ای بابا

بله ،به لطف حق ،این شامه ما موروثیِ و
ارث پدرمونه
آن چنان قویِ که دست هر کارگاهی رو
ولی حیفه که فریزش نمیکنین آ.لطفا یه فکر اساسی واش کنین .یه وقت بی هوا در فریز باز میشه و
یهو نوستالژیک طور می شی...
لطفا سر تونو بالا بگیرین و

این ور سال وقت نمیکنم ازاین پست ها منتشر کنم
ایشالا اگه عمری باقی بود،اون ور سال
نشد هم،به بزرگی خودتون ببخشین دیگه ازرائیل تشریف آوردو
قبض روحمون کرد

مهدی پنج‌شنبه 16 اسفند 1397 ساعت 19:23 http://bivatan.blogsky.com

خدا با ماست همیشه هم بوده فقط ما حواسمون بهش نیس...

چه امیر جوانی هستن ایشون. خدا حفظشون کنه.
نفهمیدم چی نوشتید به گیلکی؟

بله؛درست می فرمایید...
الهی آمین.ان شاءالله...

گفتم؛درد و بلایِ اون چشم و ابروت به سرم.آدم تا بهت شب بخیر نگه که نمی تونه بخوابه که "سان سان=جان جان.این سان سان گیلکی نیست.خوم اختراعش کردم.زمان قربون صدقه ی توام قلقک کردن بچه ها بکارمی برم.

مسعود پنج‌شنبه 16 اسفند 1397 ساعت 12:52 http://fromfutilitytohumanity.blogsky.com/

سلام
خب پس ما حواسمون باشه چیزی نگیم که خب پشتتون گرمه

دقیقا نسبت ایشون با شما چی میشه من بدونم مشکلی پیش اومد میشه رو شما حساب کرد یا نه

سلام برشما
نه بخدا ،اینجور نیست
همین جور دورا دور ارادت داریم خدمت همتباری مون.

مسعود چهارشنبه 15 اسفند 1397 ساعت 22:05 http://fromfutilitytohumanity.blogsky.com/

سلام و درود
نکته اول اینکه خسته خونه تکونی نباشید ایشالله

نکته دوم لطفا قسمت گفتگو با گل رو ترجمه کنید
نکته سوم چه سردار جوانی مسلما آدم تحصیل کرده ای هستن
نکته چهارم اینکه چه جالب که خدا با اوناست من واقعا نمیدونستم این جمله رو دلارها هست
پست های شما دو قسمت کلی داره که من می پسندم
یک خود پست
دو کامنت های شما و آقای کیهان
اطلاعات بیشتر میشه بخصوص در مورد زبون گیلگی، بلاخره که من یک روز میام طبیعت گیلان

سلام و
درود متقابل
بسیار ممنون و سپاسگزارم

نکته دوم؛
گفت؛تو خواب وخوراک نداری دختر؟
خنده ام گرفت.
گفتم؛دردو بلای اون چش و ابروت به سرم.آدم تا بهت شب بخر نگه،نمی تونه بخوابه که ؛سان سان=جان جان.این از واژه های اختراعی خودمِ.وقتی نوزاد و
کودک ...بخوام قربون صدقه برم.بجای جان جان قُربان.سان سان قُربان میگم

نکته سوم؛بله ....فامیلی ایشان رو خدمت تون عرض میکنم،سرچ بزنین .همه ی افتخارات شون رو بحق گرفتن..وبسیار طرفدار جوانان هستن..


ممنون از همه لطف و
حضور ونظرات ریز بینانه ی شما؛بیکران سپاس ها..
نظرات صادقانه ی شما رو دوست دارم.
جناب کیهان بسی بسیار دانا و
فروتن هستن.واین روش تدریس شون رو دوست دارم.هیچ مَنَمی درش نیست.خدا این گونه عزیزان رو برای همه ی ما حفظ کنه..
آمین

الهی شکر،الهی شکر...بابت پسندشما.هر سوالی راجب زبون گیلکی داشته باشن،اگه بدونم با کمال میل براتون پاسخ می نویسم.ان شاءالله که تشریف میارین و
حسااااابی بهتون خوش بگذره...

مهرداد چهارشنبه 15 اسفند 1397 ساعت 18:22 http://glaryzhan.mihanblog.com/

اوه اوه
چه بشور بسابی راه انداختین کاکو

خدا حافظ پدر بزرگوار باشه.

خدا پشت وپناه همه حافظان این آب و خاک باشه.

"اوه اوه
چه بشور بسابی..."

فره فره سپاس کاکوخدا والدین شما رو به اتفاق عزیزان عزیز حافظ و نگهدار باشه

الهی آمین...الهی آمین کاکو گیان

کیهان سه‌شنبه 14 اسفند 1397 ساعت 15:46 http://mkihan.blogfa.com

درود بر ماه جان آبجی با سوادم.
مرسی برای همه دل بزرگی و صعه صدر(سعه سدر)
چه کنم باور بفرمایید در نوشتن املای این حروف مشابه کاملن بی سوادم

درود خداوند بر شما برارِ متواضع و
فروتنم
خجالت مون ندین تو رو خدا
غلط املایی چیزی از دانش تون کم نمی کنه امیرکیهان برارجان

کیهان سه‌شنبه 14 اسفند 1397 ساعت 12:45 http://mkihan.blogfa.com

بله خدا با ماست!
راستش به ذهنم فشار آوردم که این جمله را کجا دیدم؟هی سر در گریبان تفکر فرو بردم!
آخر یافتم!بله یافتم!
روی تمامی اسکناسهایی که قدیم هر واحدش هفت تومن بود و حال نمی دونم فکر می کنم سیزده چهارده هزار تومنه نوشته"IN GO WE TRUST"
بله بنظرم خدا خیلی با آنهاست!!!
آره آبجی جان قربون اون قد و بالای ماه جانمان برویم بله بنظرم هر چه ما دعا می کنیم سرازیر می شه جای دیگه و اثرش می ره آنجا و برعکس نفرینهایمان به خودمان بر می گرده!!
------------------------------------------------------------
آبجی تا ابد و ابد خودم هستی و خواهی بود و خداوند شما را برای همه عزیزانت و عزیزانت را برای شما حفظ فرماید.آمین
خدایا شاهدی که این دعا را از ته دلم می گم

بله، باور ما به خداست؛یا_خدا را باور داریم!
خدا با ماست؛واین شعار ماست...؛توکل ما به خداست!
بله؛روی اون اسکناسی که من عیدی گرفتم نوشته بود.
هرکسی که با تمام وجود، توکل بجویِ ؛خدا خیلی با آن و
آنهاست...
آره برار جان،خودا نوکونه،خاخور تی قُربان؛خدا جویی و
خداخواهی فقط ب نماز ایستادن نیست؛حضور قلبی می طلبه و
الله بذکر الله تطمئن القلوب...
واینکه؛
تا اونجایی که من اطلاع دارم،خاستگاه این عبارت از انجیلِ..که گویا در ثناگویی ها و
سرودهای میهن پرستانه بکار گرفته شده و
بند آخر اون " پرچم پرستاره"...همین شعار به کار گرفته شده ..
میگن ترو خشک با هم می سوزن....قضیه بلاشک همینه بلامیسر.
وقتی مس ئولی دروغ بگه.وقتی قاضی حکم ناحق ....وبه همه اینها دزدی وتظاهر و...
دیگه ترو خشک باهم...

یادتونه ؟از پُلِ زیبای " ورسک " گفتین؟یادتونه ؟چه تخمین وتضمینی فرمودین؟
یاد تونه ؟ اون قضیه ای که برای کاری از شما کمک خواستن و
شما قبول نکردین؟وبعد ازمن؟خواستین که دلیلش رو خدمت تون عرض کنم؟دلیلش چه بود ؟که قبول نکردین ،جا و مکان و
راننده شخصی و...نپذیرین و
با اوقات تلخ برگردین؟

اندیشیدن خیلی خوبِ.واین _سردر گریبان -در تفکر فرو رفتن و
پُک کشدار کشیدین از پدر بزرگ مان به ارث رسیده .آه ،خدا رحمت کند دکتر مصدق بزرگوار را،که اینگونه در تفکر می بودو...
_______________
خیلیییی ممنون و
خیلی مچکرو
خیلی مرسییییی
بابت دعاهایی که درحق من و
همه ی عزیزانم میکنید...بسیار بسیار ها ممنون و
سپاسگزارم...

خدایا شکرت،الهی شکر

صبیره سه‌شنبه 14 اسفند 1397 ساعت 12:02 http://yebargesabz.blogsky.com

خدا قوت بانو

درود و فراوان سپاس ها...بلامیسر
عزیز دلی و
خیلیییی دوووست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد