<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

صدات میاد اما خودت کجایی؟

 

 دلم واسه صداو 

خنده های" مولولی "پوتارپوتار شده!

پوتار همون مورچه است.بعضی ها هم میگن،پیتار.ما میگیم؛پوتار.زن عمو مرضی گفت؛چی؟گیتار؟وبعد ،غش غش خندید:)

پوتار پوتار شده ،یعنی ریز ریز شده.همون مورچه شده.

مولولی هم یه اسمه.دیدین بچه ها زبون شون نمی چرخه؟یه اسمُ ،یه واژه رو،یه جمله رو ،درست حسابی نمیگن؟خوب..این بچهه  زبونش نمی چرخید بگه"مقرب"می گفت؛مولولی.

.

.

.

سرصبحی، عطر پیاز داغِ قانونی سرخ شده میآمد.قانونی چطورِ؟اینکه شعله اش ملایم و

چیزی حدود دوساعت بلکم ویشتر ،سرخ شدنش طول بکشه و

پیاز ها_یک دست،تن طلایی بشن.سر صبحی هم ،دور ور ساعت نه ونیمِ:)

داشتیم حز میکردیم، با اون همه عطر بو.تو ذهنم آن کدبانوی قابل رو تحسین کردم و

براش آرزوی سلامتی...وبعد گفتم،خدا رحمتت کنه مولولی.انگار عطر پیازداغ هایی که...

که یهو بادِ بازیگوش،عطر بوی سبزی سرخ شده رو آورد.دهن شامه ی مبارک مون سرویس شد بقرآن  .بس که جزغاله سبزی ای  شده بودو

به عبارتی بوی تلخی داشت.گفتم معلوم نیس؟خانم هواسش کجا رفته بود؟که سبزی ها به فنا رفت:)

روی پاگرد بودم.گفتم،حقته  بگیرمت و

دوتا پس گردنی بهت بزنم..یهو دادا ظاهر شدو پرسید؛،با کی هستی؟گفتم،بادِ بازیگوش*_*

.

.

.

این پست رو چند روز پیش نوشتم،سه روز پیش.دلم نیومد منتشرش کنم...

واما  پنج شنبه ای که گذشت؛ دم اذون  صبحى ،خواب دیدم،با خاله تلفنی حرف می زنم.خدای من.به قول ترانه ی بهار بهارِ تورج شعبانخانی، صدا همون صدا بود/صدای شاخه و ریشه هابود....

الهی شکر.

پ.ن؛عنوان از محمد علی بهمنی.