<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ورای نوروظلمت؛از زمین وآسمان فارغ!

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی جمعه 30 فروردین 1398 ساعت 11:38 http://bivatan.blogsky.com

وای چقدر ریواس دوست دارم.

تاحالا نخوردم.ولی شکل و
شمایلش رو خیلی دوست دارم

ممنون از حضورتون

مهرداد چهارشنبه 21 فروردین 1398 ساعت 00:28

ریواس و کنگرش رو شناختم ولی مابقی رو نه.
سیگار.حتی دست هم نگرفتم.
ولی گاهی وقت ها دلم یه پک عمیق می‌خواد.

اون برگ پهنِ تره کوهیِ ،که واسه ی تقویت مغز خوبهدرسته؟

سیگار خوب نیست کاکو.نفس عمیق بکشین
گاهی هماهنگ با دیگری،یه پک عمیق ،به سیگارِ تازه افروخته بزنید.مثال؟آقاجان سیگار روشن می کنه،تا بخواد پُکِ رو بزنه من زدم.اون سُرخی آتش سیگار رو دوست دارم

کاکتوس سه‌شنبه 20 فروردین 1398 ساعت 16:33

میدونی
گاهی ادما برای فرار از درده که سیگار میکشن
مخصوصا تو این سن و با این تیپ چهره
معلوم سختی زیاد کشیده
بگدریم ...دلمان ریواس خواست
گرچه تو عمرم یکی دوبار بیشتر نخوردم
و اینکه دختر جان حتی تو ذهنتم سیگاری نباش
و هیچ مریصی تصور نکن
به هرچی فکر کنی اتفاق میوفته
دقت نمودی یا با کمربند سیاه و کبودت کنم

بله،
گاهی هم از برای تفکرِ
گاهی هم از سر عادتِ
گاهی هم مثال آب نطلبیده است‌مثال؟دو دوست بهم می رسن و
یکی سیگار تعارف می کنه‌.هرچی بهش میگه ،همین الان کشیدیم‌الا ب الا میگه ،یکی هم با من بکش‌ مزه میده.

پدربزرگمم گاهی با همین فیگور سیگار می کشید.ما میدونستیم که داره راجب قضیه ای فکر میکنه.که چطور پاسخ درست و
دندون شکنی
سختی به تیپ و سن سال نیست.به قول همین مش گابریل؛این که چند سالت است،سن نیست؛چند سال را احساس می کنی،سنت است.
بگذریم...
دلمان هرآنچه بوی خوش خواست

واینکه؛
جان دل دختر جان.جانت سلامت و
دل ت خوش بلامیسر

متاسفانه خیلی سالِ که
توی ذهنم سیگاری ام...
نه نه دقت نمودم و
لطفا فرصت بدین ،
تا این سیگاریِ با سابقه کام به کام تو ترک بره،
کمبود نیکوتین یهویی سکته م می دیناولی سیاه کبود بشم بهترِ تا سکته ناقص بزنم

کاکتوس سه‌شنبه 20 فروردین 1398 ساعت 12:19

قیافش نشون میده خیلی هم فارغ نیست

نظر شما محترمِ‌ بلامیسر❤
جسارتا ،من به حالت دستِ فارغ و
مقتدرشون توجه کردم

آزادو رها؛دست ازکار کشیدن و
ورای نور و ظلمت ...؛سیگاری گریانده و...

نکته دیگر اینکه؛
خودمم چنین فیگوری رو دارم.(توذهنم سیگاری هستم.اوضاع ریه امم داغونهسرفه هام)گاهی در زمانِ دست از کار کشیدن،گاهی در انتظار ماندن،گاهی برای فارغ از هرچه...
ودر دل غزل۵ ۲۹ نجوا می کنیم؛
گر تو ز ما فارغ ی ما به تو مستظهریم
ور تو زما بی نیاز ما به تو امیدوار...
ولیکن یاد سوره کهف و
ایه هایش...؛ ستایش خدایی را که کتاب آسمانی را بر بندگان خود فرو فرستاد وهیچ گونه کژی در آن ننهاد....؛پس هرکس به لقای پروردگار خود امید داردبایدبه کار شایسته بپردازد ....؛
زنده باد امید...

ببخشید که خیلی حرف زدم.

اسماعیل بابایی سه‌شنبه 20 فروردین 1398 ساعت 09:23 http://fala.blogsky.com

بوی تازگی...

بله.درودو سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد