قدم نو رسیده مبارک

 

 عمه افسر تعریف میکردن؛زنگ دوم بودو

آموزگار راجب ادیان توضیح میگفت...:وبعد گفت و گفت گفت....رسید به ؛نام کتاب عیسی بن مریم! که یهویی بقل دستیم میون کلام شون پرید و گفت؛اجازه آقا؟انجیل!

عمه افسر، غش غش خندید،مام همین طور.دوباره تکرار کرد؛انجیل؟وبعد اشک از چشامون جاری شد.بس که خندیدیم+_+

گفت؛کلاس رفت رو هوا.معلم سُرخ شدو

 به سُرفه افتاد طفلی.بس که خندیده بود.بچه ها افتادن تو همهمه و...؛ لطفا سکوت رعایت کنید!

بله بچه های عزیز؛در گویش گیلکی انجیل=دوست فیلسوفانه.

(تابستانِ 97)

لطفا با من تلفظ کنید؛

 اَنجیل! 

اِنجیل!

آفرین بچه عا.یکی انجیر؛آن دگر کتاب مقدس:)

ها بعله که؛همکلاسیِ عمه افسر گفته بود"اَنجیل".باور بفرمایید خودِ حضرت عیسی مسیح هم ،از شنیدینش خنده اش می گیره+_×

خلاصه اینکه؛شما بهتراز من میدونید،نحوه تشکیل میوه انجیردر طبیعت پیچیده و خارج از دانش عمومی  است.در تورات از انجیر مکرر نام برده شده و

در قرآن کریم  به  آن سوگند خورد شده.‌‌‌...؛قسم به اَنجیل .

واگر به 

کلیت شعر عمو زنجیر بافه مرحوم حسین پناهی بپردازیم؛اشاره به تولد انسان تا مرگ ..؛واین یعنی هر انسانی از حلقه ای از جامعه بشری و حتی فراتراز آن حلقه ای از زنجیره ی آفرینشِ....؛یعنی این دنیا اومدیم ،وجزئی از زنجیری دنیایی شدیم،وباید این جسم خاکی از بین برِ و

در چرخه ی حیاط به جاندار دیگه ای شود .

مثلا درخت انجیر و...؛عمو  زنجیر باف/زنجیر تو بنازم/چشم منو انجیرتو بنازم...

وبعله؛چشای ما به انجیل دار بودو

به  جمال انجیل روشن شدو

انجیر ۹۸ دنیا اومد*_×

پ،ن؛ دیروز دَرِ حال باز بود.گنجشکا بالابلندای شیروانی خونه همساده بودن.

نرمه باد بهاری، برگ های بیدو 

انار رو ؛که عینهو نوزاد یک ماهه مانند رو می مانند...؛با سرانگشتش نوازش می کرد.نور خورشید ،فضا رو دل انگیزتر کرده بود.نفس عمیق کشیدیم.چشامو بستم.وبلند گفتم؛بَسمه?از سرمم زیادِ. 

دادا  پرسید چی؟گفتم؛ یادِ دیالوگ قاتل اهلی افتادم؛"من فقط یه چیز می خوام.یه سایه کوچیک.زیر یه درخت تو بهشت؛بَسمه"