<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

از صبا هردم مشام جان ما خوش می شود...

 

 آری آری طیبِ انفاسِ هواداران خوش است...


     

من تو را

در تو جستجو کردم....

نه در آن خواب های رویایی....

در دو  دست  تو سخت کاویدم....


#فروغ فرخزاد

پ.ن؛رفتم توی آشپزخونه،که مقدمات صبحانه رو فراهم کنم.که سر صبحی، پی چیزی نگردم و

سفره محیا باشه.که فقط آب جوش بیادو چای دم کنم.که یهو صدام کردن؛بابا گیان؟بدو بیا همشهری هات.دوئیدم اومدم یک متری تی وی و

ایستاده اجرای کارزان ئازیز رو تماشا کردم و...؛ همراه همشهری هام  اشک ریختیم.وبعد یادِ ترانه ی جناب بهرنگ افتاده بودم...؛که جناب آریا یه تعریف درست و میزان و

قانونی از همشهری هام کردن که؛به قول بابا گیان،معلومه جیگرت حال اومد.گفتم؛بله.جوری که الان دلم میخواد،روی دسه مبل ها راه برم،برم  برم...برسم به میز ناهار خوری و

وسطش ب ایستم و؛یک دو سه.بپرم وسط حال.گفتن؛بوشو بنه بخوس ،تی لنگ چو کُنی ،ئه نصف شو. امره گرفتاری گیری:ومن با چشای اشکی غش آوردم:)))

ترجمه اش میشه،برو بگیر بخواب،این نصف شبی دست و 

پاهامیشکنه و

گرفتارمی شیم:)))

 معمولا به بچه هایی که از سر شیطنت و

خوشی،از دار و 

دیوارراست ..یا بالابلندی ها راه برن و...؛میگن،نُکُن !کفی تی لنگ چوکُنی.نکن.می افتی دست وپات می شکنه.چو به معنای چوب خشک.مثلِ دست و 

پای توی کچ مونده.همین جور چوب خشک می مونه.میگن چو کنی.

خلاصه اینکه؛

آری آری طیب انفاس....

نظرات 5 + ارسال نظر
میم! سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1398 ساعت 22:39 http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

سلام و درود خدمت حضرت باران جان
احوالات تون بهاری هست ایشالا که؟

پست زیبایی بود و عکس ها بسیار زیبا ، یاد دوران طفولیت افتادم ، کودکی ده ساله بودم ، چست و چابک و این حرفا!

کامنت بقیه ی پست ها چرا بسته س!؟ میخوایم واسه گیلاسای دو تا پست اونور تر کامنت بذاریم و شرح اشتیاق رو بنویسیم که میبینم مجال نوشتن نیست!ای بابا

ایام به کام و شیرین مثل نبات

سلام و درود بر شما دکتر میمِ عزیز و گرامی
اول اینکه ،جانت سلامت و
دلت خوشممنون از احوالپرسی شما.الحمدالله خوبم.

مرسی از لطف تونخوشحالم دوست داشتین و
یاد دوران طفولیت و
چست و چابک...ازاین جور صوبتا
عذرمیخوامبخاطر شما کامنت دونی رو بازگشایی میکنم ومنتظر کامنت شما برای پست گیلاسا و
دوتا پست اونور تر و
شرح اشتیاق هستم


مچکرم دکتر جان.ایام شما هم به کام و
شیرین مثل قندو
نبات و
پولکی:

بهامین دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 ساعت 17:03

اجرای بی نظیری داشتن
عالی بود

چقدر سرخوشی و شادی بچه های توی عکس قشنگه*.*

خدا حفظ شون کنه ؛کارو بار شون پرخیر برکت باشه
خیلی مرسی بهامین بانو جانممم


آفرینبه نکته ی خیلی قشنگی اشاره کردین
فدای چشم های قشنگ تون بشم من

مهرداد دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 ساعت 16:03 http://glaryzhan.mihanblog.com/

عجب لباسای زیبایی
عجب دختر کوچولوهای زیبایی
اقا راست گفتن اون وقت دکتر از کجا بیارن :))

عجب لباسای قندی
عجب دختر کوچولوهای قندوعسله؛ نازاری
یادمه پای اَجی روی سبزه ی شبنم ریخته(سر صبح بود.رفته بودن گاوها رو ببرن که بچرن) لیز خورده بودو
مچ پاشون در رفته بود،بعد یه لیوان برنج کته پلو پختن.یک عدد زرده تخم مرغ و
مقداری زرد چوبه،لای دسمال گذاشتن و
مچ پاشونو بستن.حالا باز بفرمایید راست گفتن.:))

اسماعیل بابایی دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 ساعت 14:46 http://fala.blogsky.com

دلگیر خوند؛ من هم گریه ام گرفت...
زور سپاس ئه رای عکس ها و توضیحات.

سینه سوخته ى دلگیرخوندن؛گریه ام گرفت...

فره سپاس ئه رای حضور و
وقتی که گذاشتین.

کیهان دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 ساعت 11:31 http://mkihan.blogfa.com

درود آبجی جان
حالتان چطوره؟خوب هستید؟همه خوبند؟خدا را شکر من هم بدک نیستم
گر ز حال دل خبر داری بگو....
اما حال دلمان خوب نیست.
وضعیت مردم شمال غرب خوزستان وخیم است.ما هم تا توش و توان بود کمک کردیم و می کنیم! اما خسته ام الان دیگه حسابی و راستش نایی نمانده
درد زانو در اثر پارگی رباط امانمان را برید و چند روزی ست دیگر کسیه ها را پر خاک نمی کنیم برای جلو گیری از آب گرفتگی....
ببخش خاخور.... ببخش

درود بیکران برار جانِ تا همیشه ام❤جانت سلامت بلامیسر❤
ممنون از احوالپرسی تون.اصل حالم رو خدمت رایانا عرض کردم.الهی شکر ،من هم بدک نیستم برار جان.❤

ور نشانِ مختصر داشتم و
ز حال دل برارم آگاهم.


حسابی خدا قوت برار جان.خدا بهتون سلامتی بده.

وقتی اونی که باید سر جاش باشه،نیست.ترو خشک با هم می سوزه.
یادمه پرو فسور کردوانی راجب این قضایا توضیحاتی فرموده بودن.وخوب طبق معمول تا بوده همین بوده که،اونی که باید سرجاش باشه ،نیست...ای کاش ،مس ئولین علم و دانش پدرجغرافیا ایران رو...که اینگونه ملت گرفتار نشن

ان شاءالله ملت صبور ما،از این وضعیت هرچه زودتر رهایی یابند

سلامت باشی برارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد