<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

ورای نوروظلمت؛از زمین وآسمان فارغ!

 گفت:دنیا پوچ و بی ارزش است،

هیچ ارزش ندارد!

گفتم؛حرف های خوب بزن؛

دنیا بی ارزش نیست،فقط انسانی زندگی کردن؛

خیلی سخت است....!


#سمفونی مردگان_عباس معروفی



نظرات 6 + ارسال نظر
میم! سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1398 ساعت 21:31 http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

احسنت و صد احسنت
سمفونی مردگان خیلی کتاب خوبی بود...البته یه کم فاز دپرسی من رو تشدید میکرد!
قلم قشنگی داره ، عباس معروفی
ممنون بابت این پست زیبا

درودو سپاس بیکران

بله،جناب معروفی خیلی قشنگ می نویسه .سال بلوا،تماما مخصوص،فریدون سه پسر،رمی،سمفونی مردگان،...

ممنون از حظور زیبای شما

قلب من بدون نقاب دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 10:43 http://daroneman.blog.ir

روز به روز هم خست تر میشه
مگه دست خدا همراهمون باشه و نگهدارمون

ان شاءالله ،که دست خدا برسر ما باشه

فدای مهرمحبت تون بانو

کیهان دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 08:34 http://mkihan.blogfa.com

درود بر فرهیخته خاخور تا ابد و تا همیشه ام
واقعیت همین است که سالم زندگی کردن بسیار ها مشکل است!
راهای در ست راهایی هستند که رهروان بسیار کمی دارند.انجیل متا...
و دیگر اینکه :
متاسفانه دله دزدی در همه جا رواج پیدا کرده از سبزی خوردن بگیر تا کابل برق و تلفن !
یکی ازدوستان که گاهی با هم می ریم صحرا موتورسیکلتی داشت که شب رفته ان توی حیاط خانه اش و برده اند!! راستش دیواری به بلندی بیش از سه متر و روی آن هم تازه نرده گذاشته شده دو متیر خودش قلعه ای ست ولی من مانده ام که چگونه داخل شده اند!این دزدان ناقلا!
راستی باطری ماشینها را هم می دزدند!
بی چاره نی روی انتظامی ....

درود بر فرهیخته برارِ تا همیشه و
هنوزم❤
پس از رنجِ که آدم به گنج می رسه دیگه.اونوقت میشه،انسان

واینکه؛
بله،اینجا ها کابل برق و
تلفن و
در اِگو و
آنتن ماشین

بله،قضیه اینه که درو دیوار و
حصار وحفاظ وسیم خاردار جواب گو نیست.چون تو خونه ای که از شش جهت دوربین داشته هم رفتن .لوازم بردن هیچ.بندبساط دوربین و هم بردن
ولیکن،بد دوره ای شده برار جان.خدا آخر عاقبت همه ی مارو ختم به خیر کنه.
واما برادران پلیس؛
راستش زنگ زدن گفتن فلان جا دزدی شده و
تشریف بیارین.آمدن و
از ماشین پیاده نشدن.فقط اسم صاحب خونه رو نوشتن ،وبعد گفتن؛پول بنزین مارو مرحمت کن! هر وقت دزدا پیدا شدن،خبرت می کنیم.
ولیکن یه پنجاهی گرفتن و
تشریف بردن.یعنی اون همه لوازم پر کشید هیچ،دسی هم باید

ویک نکته؛
اینجا کشاورزان در حد بخور نمیرن.یا نوک به نوکن.وقتی خسته ی کشت زرع میشن،زمین و
حراج میزنن.قدیم ها،توی روستا همه همو میشناختن.ولی الان اینجور نیست.طرف یه خونه ۴۰ متری خودش رو فروخته ،اومده زمین ۴ هزارمتری خریده.
وبعد رد یک سری دزدا رو گرفتن و
فهمیدن ویلا پشتیِ محل اسکان شونه و
اگه همت کنن،کلهم برچیده میشن.
منتهی برادران پلیس ،ازاونام دسی می گیرن و.البته همان طور که همه ی ما میدانیم،خوب بد در هر اداره و
ارگ انی هست...لذا با احترام فراوان به انسان های شریفی که با وجود سختی ها و
مشکلات ها،زندگی سالمی دارن
والبته لازم به ذکرِ که،آنهایی که زندگی ناسالمی دارن،لزومن آدم های بدی نیستن.یه سری خوبی هایی هم دارن.زمونه سخت و
یار موافق شون زیادِ خواهِ.مثال؟مورد داشتیم طرف کارمند بودو
بادرآمد نسبتا خوبی.منتهی باجناقش ماشین شو عوض کرده بود،خانمشم گیر سه پیچ،که تا یک هفته باید ماشین مارو هم عوض کنی.خوب؟چاره این بود که از حساب امیر کیهان برداشت کنه و
خانومش رو خوشحال کنه؛ به قول اجی از اول شیمی چوم واکنید و
خوب بی دی نید که بردن دریدترجمه اش؛از اول چشم هاتونو خوب باز کنید،تا خوب ببینید کیو؟می گیرین.
می بینی امیر؟همیشه پای یک نسوان درمیانه.اگرهمین نسوان حوس سیب نمیکرد،ما الان تو بهشت بودیم و
زیر سایه ی درختی و..، پیK پیK می کبود تناول می کردیم و
نسم ولرم که وزش می کرد،خیره به اسبی که چرا می کردو
یال هاش افشان بود،خیام از برمی خوندیم
ولی چی شد؟آدم خیره به چشای حوا شد و؛ به قول سوسن جون،گند زد به همه چی
خیلی عذر میخام

کاکتوس دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 08:14

چقدر شعر خوب بود
همون چند خط اولش هنگ کردم
عالی بود
امیدوارم اوضاع خوب بشه تا شاهد بدتر از وقایع ناراحت کننده نباشیم.
چه گوشواره های قشنگی

خوشحالم دوست داشتین.

دوست داشتین،این ماه نامه رو دانلود کنین و
مطالعه اش کنید.همین سرچ بزنید،ماه نامه خط صلح"لینگش میادو
پی دی افش موجودِ.
ما هم امید وارم و
زنده باد امید

مدل چسبانِانگشترشم قشنگه

اش دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 06:58

سلام
ممنون که توجه کرده اید . پس سراینده آن دو بیتی زیبا خانم ناهید یوسفی است.

اما در در مورد پست ، تقریبا همش درسته ولی دنیا خیلی بی وفاست دیگه چه برسه به انسانهاش.
خلاصه ممنون دوست گیلانی

علیکم سلام
خیلی خوش آمدین
خواهش میکنم.پست های شما خیلی هم بیش التفاتِ.بله ،گویا ایشان مجموعه شعری به نام"عطسه های عصبانی " منتشر کردن.ولیکن ایشان یک انسان،ویک معلم هستند

واما در مورد پست؛
تو مگو همه بجنگند و
ز صلح من چه آید
تو یکی نه ای هزاری
تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن
زهزار مرده بهتر
که به است یک قد خوش
ز هزار قامتِ کوز...

واینکه؛
خیلی خیلی ممنون و
سپاسگزارم؛هم بابت حضور و
نظر ارجمند شما،وهم بابت دو (دوست گیلانی)کلمه ی نیکو
سلامت و
شاد زی دوست عزیز وگرامی

donya دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 06:52

می شناسمت
چشمهای تو
میزبان آفتاب صبح سبز باغ‌هاست
می شناسمت
واژه های تو
کلید قفل های ماست
می شناسمت
آفریدگار و یار روشنی
دستهای تو
پلی به رویت خداست

"شفیعی کدکنی"

به به؛استادشفیعی کد کنی
درود برشما دنیا بانوی عزیز دلمبسیار بسیارها ممنون و
سپاسگزارم
شادو موفق باشی بلامیسر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد