<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

همین.

 

 یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم...

در زمین با ماه و 

پروین آسمانی داشتیم...


البته شالیزار های ولایت ما طوریه که یه خونه است و

دور تا دورش برنجزار.وبدین جهت بساط غن ناهار و

ناهار و

عصرانه؛روی ایوان پهن بودو

دور هم ؛آرام جانی داشتیم...

_

"صیمه سر" یعنی صبح علی الطلوع!

یعنی هفت سالگیِ شکرپنیر،

یعنی راه... 

می رفتیم.... ؛اما نه دور تر ازنسترن ها و 

رویای بی گذر...



نظرات 11 + ارسال نظر
مهرداد دوشنبه 23 اردیبهشت 1398 ساعت 12:19

خسته نباشن جمیعا

سلامت باشید بلا می سر

donya شنبه 21 اردیبهشت 1398 ساعت 13:41

پست ها وتصاویر همیشه زیبااااااا

فدای محبتت تون
خیلی عزیزین

بهار جمعه 20 اردیبهشت 1398 ساعت 02:02 http://bahargoli77.blogfa.com

سلاااااااااااااااممم عزیز دلمممم
خوبی ؟
نماز روزه هات قبوول قشنگممم
و ما همچنان دوستت میداریم

سلاااااااااااااااام
سلام عزیزِ جان و
دلم
به به؛بهار بهار
چه اسم آشنایی
صدات میاد
اماخودت کجایی؟

ممنون عزیزمالحمدالله خوبم
دلم براتون تنگ شده بود و
وما هم خیلی دوستتون میداریم و
لطفا داداشو نژن.نژنش بهار
خیلی خوش آمدین و
بسی خوشحالمون کردین؛بهار؟بهااااار؟بهارجون؟

بهامین جمعه 20 اردیبهشت 1398 ساعت 01:42

این خوشی و حال خوب را خریدارم.


سلام‌باران جانم
نماز روزه هات قبول.
التماس دعا باران مهربونم

حال واحوال تون همیشه خوب و
خوش؛ عزیز دلم
سلام !
سلام به روی بهتراز ماهتونجوونت سلامت بلامیسر
خیلی مچکرم.طاعات شما قبول حق
به یادِ بهامین جانِ چشم قشنگم هستمممنون برای بودن تونباشید تا همیشه عزیز دوست داشتنی ام

مترسنج جمعه 20 اردیبهشت 1398 ساعت 00:55 http://dar300metri.blogsky.com

مثل همیشه، سرشار از زندگی و صفا و سبز بودن

شیمی مرحمت قُربان.خیلی ممنون از حضورتون

کیهان چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 ساعت 08:45 http://mkihan.blogfa.com

بدر کردن خستگی بعد از چندین ساعت کار سخت در زیر آفتاب گرم!
چایی ی و سیپاری و لقمه نانی
و تعریف خاطره و درد دلی و بعد هم کار و کار و کار
این کار چه جوهری ست که هم لذت بخشه و هم سخت و عذاب آور
بدون کار کردن بنظرم انسان هم موجودی می شود مثل دیگر موجودات و انچه که متفاوتش می کند کار است و البته کار هدف مند!....
کشتزار و گرما و خار و دستهای آبسه بسته و کمر درد های مداوم و اسانهایی جوانی که در در سی سالگی پنجاه ساله بنظر می رسند
ای انسان ....
ای انسان.....
مرسی خاخور جان برای عکس زیبا

وتعریف خاطره ها و
درد دل های دلی و....خنده خنده هاشان ...
وبعد دوشا دوش کارو کارو کار..،
خودشون میگفتن،وقتی می خندیم خستگی از تن مون در میره و
سختی کار مهو میشه...
واما دروی شالیزار خیلی سخت ترِ،که شما بهتراز من واقفید

بله؛ اى انسان
آشیان ها بر سرانگشتان تو جاوید
چشمهها در سایبان های تو جوشنده
افتاب و بادو باران بر سرت افشان......

مرسی از شما و
حضور عزیز تان؛جانت سلامت برارجان

Sabireh چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 ساعت 02:45 http://Yebargesabz.blogsky.com

سلام بانوجانم❤❤❤
همیشه خوش باشین❤❤❤
طاعات و عبادات تون قبول حق..
ممنونتونم بانوجان برای پاسخی که برام نوشتین که البته من هنوز فرصت مطالعه با دقت و پاسخگویی نداشتم..
دوستتون دارممم❤❤❤ شاد باشین تا همیشه.. ❤❤

سلام به روی بهتراز ماهتون❤❤❤❤
جووونت سلامت عزیز دلم❤❤❤❤
فدای محبتت بلامیسر؛طاعات و عبادات شما هم قبول حق.التماس دعا❤❤❤

فدای شما بشم،جووونه دلم
هر زمان فرصت شد،مطالعه کنیدو
عزیز دلم

ممنونمممم؛من هم خیلیییییی دوستتون دارم.
سلامت و شاد باشین تا همیشه،تی جان قُربان❤❤❤❤❤❤❤

مسعود سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1398 ساعت 22:45 http://fromfutilitytohumanity.blogsky.com/

سلام
این فصل سال کل شمال درگیر شالی هستند و من اینطور صحنه ها رو بارها دیدم و لذت بخش و جالب بود برام
زحمتتون یک توضیحی در مورد بوته چایی و نحوه چیدنش بدید چندتا عکس دیدم کنجکاو شدم .

علیکم سلام
خوشحالم دوست داشتین.یادمم هست منظور از شمال،کدام استان و
کدام شهرستانه

سمت پیوندها،لینگ؛عمریست مسافری این شبهای بی سحرم..،
ایشان میتونن کمک تون کنن.چای هم خواستین ارسال به سراسر کشور رایگانه.والا ولایت ما بوته چای نداره،شرق گیلان و
غرب گیلان چای کارن.مافقط برنجکارو
سبزی و..پرورش ماهی .به گمانم دو دستی برگ چای می چینن

میم! سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1398 ساعت 21:29 http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

سلام و درود بر شما حضرت باران

عجب تصویر قشنگی
عجب جمع قشنگی
و عجب متن زیبایی...
اما نه دورتر از نسترن ها و رویای بی گذر...

یادمه یه زمانی ۴-۵ ساله بودم
رفتیم شمال ، مزرعه ی یکی از آشناها رفته بودیم ، هندونه بود مزرعه اش
همه واستادیم کنار آلاچیق وسط مزرعه ، قاچ های هندونه به دست ، منم با یه شرت واستاده بودم!‌هر موقع اون عکسو میبینیم همه میزنیم زیر خنده از اون تیریپ من!
این عکسو دیدم یاد اون عکس افتادم ، مزرعه و شمال و صفا و صمیمیت و هوای عالی و تر و تمیز

سلام و عرض ارادت دکتر میم جان

ممنون از همه لطف تون
اما نه دورتراز....


یادمه یکی از پزشکان، از یک سالگی تا به اکنون سالگی خودشون رو قاب کرده بودن و
توی اطاق پزشک شون به دیوار زده بودن
واین تصویر 4.5 سالگی شما هم درکنار مزرعه .به قول خودتون هم شمال،آدمو یاد تارزان
بله،به گمانم این تصویر برای شمال= مازندران باشه .واینکه؛ممنون و
مچکرم و
سپاسگزارم،بابت حضور شما.شادو سرافراز باشید همیشه

صحرا سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1398 ساعت 20:11

رویای بی گذر‌...
سلامت باشی باران عزیز

...
عزیز دلی صحرابانوی محجوبمممنونم؛درپناه حق،سلامت و
شاد باشین بلامیسر

کاکتوس سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1398 ساعت 18:51

چه باحاله


جانِ قُربان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد