<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

بدون شرح!

نظرات 11 + ارسال نظر
مهرداد دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 ساعت 00:56

چه زحمتی می‌کشن کشاورزا.
خدا حفظشون کنه.

ها کاکو
حالا خانم ها گاهی تا کمرمیرن توی گل و
لای
ممنون از حضور تون کاکو گیان

مهرداد دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 ساعت 00:53

چه زحمتی می‌کشن کشاورزا.
خدا حفظشون کنه.


ممنون.خدا شمارو هم به اتفاق عزیزان عزیز تون حفظ کنه کاکو گیان❤

Sabireh یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 ساعت 22:36 http://Yebargesabz.blogsky.com

فداتون بانو❤❤❤❤
مرسی از محبتتون و اینکه ممنونم از اینکه همیشه به یادمین❤❤❤❤
سلامت باشین عزیزم❤❤❤

خدا نکنه عزیز دلم❤❤❤❤
مرسی از شما که توی قلبم هستی ،صبیره جونم❤❤❤❤❤❤
سلامت بمانی بلامیسر❤❤❤❤❤❤

کاکتوس یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 ساعت 16:29

می دیل تی واسی چکه پر زنه ؛تی بلا می سر

کیهان یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 ساعت 16:08 http://mkihan.blogfa.com

داداش را تنبیه می نمایی ماجان؟
اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویم
جواب تلخمی زیبد خاخور جان ماه جان را
فرمایشی کردیم فرمایش !!
چشم دیگه سوال نمی کنم و انجیر و زیتون را هم زیاد می خورم !خوبه؟
آها دیگر به هیچ ملایی هم چشمک نمی زنم
فدایی داری ماجان

جان تان سلامت امیر کیهان برارم
والا نیست که من از داداش هام بزرگترم .خدا خودش میدونه که سن سال شما از چوپان کمتر میزنهیعنی اونقدی که ما مراقب چوپانه ازازیل بودیم و
ایشان را ز خطر ها برهانیدیم.چندبرابر ببایستی مراقب شمابود
می بینی؟همین جعل بیت خودش یک نمونه اس.اگه نوادگان لسان از شما شاکی بشن؟ما بهمراه وکیل باشی،ازاین پاسگاه،به اون پاسگاه پی کارتون باشیم

وبعله،عجب فرمایش درست و
میزانی فرمایش نمودین و
پاسخش چون است که؛
اسرار ازل را نه تو دانی و
نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و
نه من
هست از پس جعل یه بیت گفتگوی منو تو
چون صاحب آن بیت زدرآمد
نه تو مانی و
نه تو

چشم شما بی بلا.خواهشا ارواح ملایعقوب شما سوال بپرس و
انجیرو
زیتون و
انگورو
انارو
آناناس زیاد بخور!البته یادمه ازگیل دوس نداشتی،ولی ازگیل معروف به خرمای گیلانه و یه چیز دیگه اس.صدالبته روغن زیتونو باسالاد زیاد بخورین .که اجماعا نوش جون تون


مگه می زدین؟میدونید؟راسیتش از پنجره پشتی،صدای موعضه گر می آمد.یعنی صدای بانویی ،به وضوح شنیده میشد.گویا جشن مولودی این جور چیزمیزی بود.یعنی صدای آن بانو رسا و
به وضوح دالبی دیجیتال می رسید و
ماجان هی بخندِ شش ماهه شده بود
باورکنین راست میگم.
وبعد یک روزی داشتیم از خیابان روبروی هتل پردیس می گذشتیم،میانه ی درب منزلی یک بانویی دیدیم .یعنی پوشش شان مثال توی فیلم های سیمنا کلاسیک بود.یعنی یه چیزی بین "گریس کلی " و" آواگاردنر"بود پلاسوخته.واتفاقا دور ور پنچاه و
خورده ای میزد و
همین جور لبخندمان گرفت:) که اینجا رشت است وایشان را با آن هیبت میزان ؟نکند ز تونل زمان بگذشتیم و
عصر 1934برفتیم؟که زن دایی جان مان یکی به پهلویمان زدن.باور بفرمایید ما و آن بانو فقط بهمدیگر لبخند زدیمکلاه برسر شاهدِ که دلمان میخواست برویم و
ازایشان بابت اینجور خوب موندن بسی تشکرات نماییم
ولیکن عبوری بس غم انگیزی بود.از زن دایی پرسیدم؟ایشان را می شناسید؟بگفتن بله.ایشان حاج خانم فلانی است و
موعضه گرو
روضه خوانه مجالس مولودی.کلاه برسر شاهدِ امیر جان فک مان روی"
حفظ الله حُسنهم"کلید کرده بودو
مکررتکرار می کرد،حفظ الله حُسنهم...
ولیکن دیگه میل خودتونه،میخای چشمک بزن.میخای نزن.
آری آری،
داداش را همان طوری که تنبیه می نمایم؛تشویق هم می نمایم !
لذا خداوند شمارا از جمیع بالایا بدور نگاه داردو
زنده سلامت باشید تا همیشه
این گذافه گویی و
پراکنده گویی مان را به بزرگواری خودتان ببخشایید عز یز خاخور

طهورا شنبه 28 اردیبهشت 1398 ساعت 12:39

بدون شرح را فقط باید نگریست ...
دست به کلمات نمی رود دیگر...شرح ندارد

درود و
سپاس بیکران؛ عزیز دل

کیهان شنبه 28 اردیبهشت 1398 ساعت 09:41 http://mkihan.blogfa.com

درود بر خاخور جانمان
طفلک اسب ....
خوب ...راجع به پست ما قبل
قسم به انجیر و زیتون؟خو البته ما که جاهلیم و نادان ولی فرمودی خدا به چیز های مهم قسم می خورده یعنی جان انسان به اندازه زیتون مهمه و خورشید و ماه و آسمان به اندازه انجیر خوب حالا تور سینین که دیگر بماند1!!
دلتنگتان بودیم ماجان
و اینکه دعا می کنم که برای اسان هیچ مشکلی پیش نیاد و مرا نیز بی خبر نزارید لطفن

سلام و
درود بر برار جانِ عزیز ماجان.جانت سلامت و
دلت خوش؛امیر کیهان برارم❤

طفلک اسب و
طفلک آن مردِ پیش کاوّل زءنن.شخم زدن شالیزار سه مرحله است.اول پورکانی،دوکله زئنی.پیش کاول زءنی. قدیم ها دومرحله از سه مرحله شخم زدن رو ،با گاور نرانجام می دادن.و همان طور که مشاهده می کنید،مرحله ی سوم رو با اسب.که آن مرد بهمراه است،شالیزار را بایستی مثال پنبه نرم و
لطیف کنه،که بانوان شالیکار خودش و
امواتش رو دعا گو باشن.البته پیش اومده خانم ها فریاد بکشن و
خودش و
اسب وامواتش رو بفرستن رو هوا.خصوصا اگه خانم آن آقا بین بانوان باشه،دیگه هار هار خنده ها شون بلندِ.یعنی منی که در منزل بودم،باد صدای خنده هاش را می آوردو
مام میزدیم زیر خنده

خوب...راجب پست ماقبل.
خواهرا؟کمک کنین ماجان بره بالامنبر،امیر موعضه لازمه
بلی.قسم به انجیرو
زیتون و
خورشیدو
ماه و
آسمان و
اسبان پیتکو پیتیکو کن!
دور از جان شما و
همه ی مخاطبین.چرا که همه ی مخاطبین ابرارغوانی بسیار باهوش تشریف دارن.نمونه اش همین کاکتوس جان خودمان.دیدین که؟پرسیدن چه بخوانم؟واین یعنی میخوان راجب مسئله تحقیق کنن.خداوند هم در آیه نمی دونم؟چندِ؟سوره فرقان فرموده،مومنین راستین آنانی هستن که به گفته خودِ من هم تحقیق کنن و
همین جور کور کورانه هیچی رو قبول نکنن.والبته که شما هم بسی بسیار دانایِ ازازیلی تشریف داری ؛فرزندمیکیش همین کار شنیع!آخه آدم به واعظ رو منبر چشمک میزنه<-
شیطونه میگه با یه اشاره . محافظین ،ببرن تون توی گزنه کله و
ببخشید که خیلی حرف زدم و
اذیت تون کردم

ببین پسر گلم.قطعا خداوند برای سوگندهایی که توی قرآن یاد کرده،مقصودی داشته.ولیکن همان طور که خدمت کاکتوس جان عرض کردم،با توضیح و
تفسیر می توان به رمز الهی پی برد.
ودر یک نتیجه گیری کلی.میتوان گفت،سوگندهای خداوند در قرآن داری دو پیام و
یک نتیجه هستن.

پیام اول؛
توجه به موضوع درباره آن قسم.تا شنونده با پی بردن به عظمت موضوع ،درمفاد آن بیشتر دقت کنه.
مثلا همین انجیر و زیتون.
کلاه بر سر شاهدِ امیر جان من کوچولو بودم،گمان میکردم درخت زیتون،زیتون های کنسروی و
گوشتی آویزون داره.یعنی در مخیله ام فکر می کردم.چقدر خوب میشد،الانی که روی درخت انجیرم و
دونه دونه انجیر های شهد وشکر تناول میکنم.لقمه ی شامی رشتی ام را بردارم و
بروم روی درخت زیتون و
مشت مشت زیتون کنسروی بخورم.
وبعد مامان مون یک مشت زیتون ریخت تو دست مون و
گفت بخور.مام کثری از ثانیه پرتاب سه امتیازی کردیم و
.زهر مار.زهر حلاهل
ولیکن دریافتیم ببایستی صبردکرد،تا زیتون شیرین شودو
طی فرایندی زیتون پرورده میشود
اصلا همین خود شما؟بله خودشما عزیز خواهر،بخواهی قسم بخوری؟چه قسمی میخوری؟همین کلاه بررشاهدِ:
امیر کیهان برارجان؟جانت سلامت برارممن هم دلتنگ تان بودم.
ممنون بابت بودن و
دعاهای همیشه خوب تانباشی تا همیشه
به روی چشم.

دختری عاشق گیلان جمعه 27 اردیبهشت 1398 ساعت 11:31 http://kabirlor.blogsky.com

سلام و درود

سلام و
درود برشما؛خیلی خوش آمدید❤

بهامین جمعه 27 اردیبهشت 1398 ساعت 05:46

سلام باران جانم
تبریک بابت قهرمانی

سلام به روی بهترازماهتون❤جانت سلامت و
دلت خوش؛ بلامیسر❤
ممنونمممم؛خیلی تبریک بلامیسررر❤

کاکتوس جمعه 27 اردیبهشت 1398 ساعت 00:10

جونت بی بلا
مرسیییییی
خیلی جالب بود تا حالا نشنیده بودم
حتما میرم در موردش می خونم
اگر کتاب یا مطلب خاصی باسه که بشه در موردش خوند ممنون میشم بهم بگی ....
مرسییی به حاطر ارامشی که میدی با نوشته هات
نبودی ،نگرانت شدم

فدای شما بشم❤
ممنون که وقت گذاشتین و
خواندین❤وخوشحالم که مفید واقع شد❤
یه سرچ بزنین؛"نفوس هفتگانه انسان از دیدگاه قرآن برسی شد"
وبعد قرآن .هرزمان دوست داشتین آیه های آموزنده وتدابیر و
توضیح تفسیرات بخونین.مثلا همین سوره شمس رو با معنی و
تفسیر بخونین.البته اول سرچ بزنین" حس ششم"راجبش بخونین و
بعد سرچ کنین" نفوس هفتگانه..."
عزیز دلین کاکتوس جان
الهی شکر والا این نوشته ها بابت کلام الله است❤. که کنار دستمه وبراتون نوشتم


فدای مهرورزی تون❤
برماببخشایید❤

Sabireh پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1398 ساعت 22:36 http://Yebargesabz.blogsky.com

خدا قوت میگم به بابای گل داخل عکس...❤❤❤

و چه زیبا در پست حس هفتم توضیح دادید بانوجانم❤❤❤❤❤❤❤❤

فدای مهرورزی صبیره بانوی محجوبم بشم❤❤❤❤❤❤❤❤

مرسی از محبتت.جونت سلامت و
دلت خوش.اون تصویر غروب سیزده بدرِ.اون روز تنها دم استخر بودم و
برای شما هم سوره شمس خواندم
مرسی که هستی صبیره جوووونم❤❤❤❤❤❤❤❤❤

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد