<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

غرُوب دیمآی...

 

 #هشتک _غروب دیروزی_سرزمین پدری!

****


#هشتگ_گل سرخ _سرزمین پدری!


پ،ن؛

منظور از غروب دیروزی؛

غروب پنج شنبه اس.که خدا قسمت  کردو

یه سر ولایت پدری رفتیم .

جای شما سبز،کلی ام هوا پائیزی و

ترش و ملس بود.از حلال ماه و

اون ستاره ی چشمک زنِ "ایبچی اوشترترِ ماه=یه ذره اونور طرِ ماه ،می گذریم و

که همین جور توام لبخند ،نظاره گر آسمون بودم،که خداوند تبارک وتعالی، یهو با رعد و

برقش منو غافل گیر کردو

بماند،که چه  فریادی   کشیدیم /:و چقدر بهم خندیدن و

 در تفکربیم و

امید (بیم از صاغقه،امیدبه نزول باران)؛

نماز پنج رکوعی لازم شدیم*_*





نظرات 12 + ارسال نظر
میم! چهارشنبه 17 مهر 1398 ساعت 08:23 http://nasimkoohsarph7.blogsky.com

سلام ، و درود ، حضرت باران
احوال تون خوبه ایشالا؟
عه عه عه ، چقد زود اونجا این رعد و بارون شرو شده! اینجا هم هنوز هوا در کشاکش بین شهریور و مهره! یه وقت خنک میشه ، یهو فرداش باز داغ داغ میشه!
بقیه پست ها رو هم خوندم، اون پست روناک چقد قشنگ نوشته بودین ، یه لحظه وسط این همه دلشوره ، چقد خوندن اون پست دل آدم رو صاف میکرد ، اون حس قشنگ سرما ، عشق ، لطافت ، سرخی لپ !
طیب الله واقعا ، سلول های مغزم هوایی شد

سلام و درود برشما دکتر میمِ عزیز و
گرامی❤

الحمدالله خوبیم و
خداوند رو برای همه چی شاکر

باور بفرمایید آقای دکتر میم ،یهو آسمون دوشقه شدو
انگارصحرای محشرِ و
منم با تمام وجود فریاد کشیدم
بقیه ام هِر هِر بهم خندیدن و
گفتن،حقت بود
طفلی منم و
خودم

بله دقیقا.هوا بقدری گرم و
تموز مردادی میشه که ،عقل حکم میکنه لباس تابستونی مناسبِ.دوساعت بعد،نمی دونم اون بالا؟چه اتفاقی می افته که،آسمون هوای حوصله اش ابری و
بارشی میشه،که از دمادی بیست و
چند درجه ،یهو وارد ۱۵ درجه،اونم با لباس تابستونی ای که شما تو بچگی هاتون پوشیده بودین و
هندونه و
شربت تناول می کردینباورکنین مزاح نبود.عین حقیقت بودو
این سرما خوردگی بدین جهتم بود



خیلی ممنون که وقت گذاشتین و
بقیه پست ها رو هم خوندیندشمن تون دلشوره داشته باشه و
دل تون پراز آرامش و
سکون بلامیسر
خوشحالم اون پست،همین جور ساده و
صمیمی حس قشنگ رو به دل تون منتقل کرد
سرما،عشق،لطافت،سرخی لپ!
خدایا شکرت

کاکتوس یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 22:28

با این اهم اهم
یاد اهنگ شعر یادم رفت سیریا افتادم
باحاله
دِس چِشات دِلِی دِلِی شِعر یادُم رَ…

پس تو بودی
میگم چرا ماه نمی ذاشت برگردم خونه

خدای من:)))))
دقیقا همون مدل اهم اهمومن یهویی بلند خندیدم.نزدیک بود امشبُ تو پارکینگ بخوابمآ

بلی
ما بودیم که هی دستتون و
می کشیدم و
میگفتیم،کاکتوس جون نرو.نرو بلامیسر
وجدانن عجب اهم اهمی بودا

کاکتوس یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 21:33

دم غروبی رفته بودم حیاط
یهو اسمون و ابرش یه طرف
ماه نصف و نیمه یه طرف
یهو دلم برات تنگ شد

باورمیکنین؟دم اذونی نگاهِ ماه می کردم و
تو دلم یادتون کردمبعد واسه ماه بوس فرستادم و
آغوش گشودماِهم اِهم به سُرفه افتاد و
تابیاد شهاب سنگ ستم پرت کنه،دِ بُدو.فرارکردم ماهُ میگما
تی دیل قُربان
می دیل هم تی واستی لرزانه و
چکه پئر زنه

donya یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 16:38

نمی گویم همین شبهای ابرآلود برگردی
تو فرصت داری اصلاً تا ابد...تا زود برگردی

تو فرصت داری از هر جای این تقویم بی تاریخ
بدون هیچ مرز ای عشق نامحدود برگردی

تو فرصت داری آری با همان نامی که خواهی گفت...
سحرگاهی که خواهی ماند... خواهی بود... برگردی

به میعاد غزلهایی که کامل می شود با تو
تو باید ای زن کامل! زن موعود! برگردی

جهان آتش گرفته است از همین سمتی که ما هستیم
تو باید از دل این نقشۀ پر دود برگردی

در این کوه احتمال ریزش است انگار می گوید:
مبادا بی من از این جادۀ مسدود برگردی...

بیا موهات سمت باد را تغییر خواهد داد
تو دریایی تو باید بر خلاف رود برگردی

همین یک غنچه باقی مانده از این شاخۀ مریم
همین کافیست تا یک صبح خیلی زود برگردی...

# محمّد سعید میرزایی

.....❤❤❤

آن کس که دیگران را می شناسد خردمنداست،وآن کس که خود را می شناسد دل آگاه است

لائوتسه


ممنون از حضور سبز شما ،دنیا بانوی عزیزِ دل❤❤❤❤

donya یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 16:34

❤️❤️❤️❤️❤️❤️

❤❤❤❤❤
❤❤❤❤
❤❤❤
❤❤

donya یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 16:27 http://www.bloodorange94.blogfa.com

من فکرمی کنم خداوند قبل ازخلقت زن ها
دست هایش را با بهارنارنج شسته
بعد تمام گل های بهشت رابوییده
نشسته خوش آب وهواترین نقطه ی آسمان
و درحالی که دمنوش مهتاب وانجیر می نوشیده

و به الزام وجودعشق

و وجود یک نگهبان تمام وقت برای آن

وبه سفیر زیبایی تمام بهشت درزمین
و نیاز تمام غنچه‌های روییده و نروئیده و آدم‌ها‌ی به دنیا آمده و نیامده به معجزه‌ای به‌نام مادر خواهر دختر ؛ فکر میکرده
طرح وجود "زن" به دلش افتاده

بعد در حالی که دست‌هایش بوی بهارنارنج میداده و نفسش بوی مهتاب‌و‌انجیر میداده زن را خلق کرده ؛
بعد با خودش گفته : این همان شعبه‌ی سیار بهشت است روی زمین .
همان نگهبانِ تمام وقتِ نازک اما سرسخت "عشق" ...

خدا دیگر خیالش راحت شد
نه دیگر مردی برای رفتن به سرکار خواب میماند
نه طفلی بی‌آغوش میماند
نه دلی از مهر دور میماند
نه کار عشق لحظه‌ای لنگ میماند
نه دنیا لحظه‌ای از زیبایی و معجزه وا می‌ماند...
# حسنا میرصنم

....❤❤❤
درود و
بسیارهاسپاس عزیز دلم❤❤❤

donya یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 16:24

درود عالی بود گلم

سپاس ازحضور سبزت

شاااادباشی وسلامت وخوب

درود و
سپاس عزیز دلم

خیلی ممنون از همه لطف و
مرحمت شما
سلامت و
شاد باشید همیشه❤❤❤❤

beny20 یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 14:40 http://beny20.blogsky.com


اتفاقا من خوشم میاد
با گرمی و صمیمیت بالایی کامنت میذارین ، آدم از خوندنش خسته نمیشه

همیشه خندون و سلامت باشید

خیلی مخلصیمآقای بنی


وهمچنین؛همیشه سلامت و
سرافرازو
خندون باشی بلامیسر

کیهان یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 13:31 http://mkihan.blogfa.com

خاخور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من چی خوندم؟جانووووووووووووووووووووووور؟شناسسسسسسسسسسسسسسی؟
من از تمام جانوران فقط بز و گوشفند را می شناسم و چند تا پرنده که گاهی می رم شکار می کنم!
اون وقت تازه جانورشناسی با سرماخوردگی چه نسبتی می تونه داشته باشه؟!!!!
به هر حال شما وقتی که ویروس هایی که معروفند به سرما خوردگی وارد بدنتان می شه بدن بسیاری از پادتنها را که در شرایط عادی نهفته هستند را فعال می کنه و اینطوری بدن شما برای بسیاری از بیماری های مزمن مثل .....بی خیال!
حالا اونقت می گی تو که گفتی جانور شناس نیستی پس چرا بی خود طبابت می کنی
خاخور خودمی دیگه

آقای امیر؟زچه فریاد میکشی ؟برادرمن؟
یادمه همراه مامان سوار مینی بوس شدیم،که بریم مهمونی،معمولا توی همچین وسیله ی نقلیه ای ،چندتا بچه چند ساله هست.یکی شون باذوق گفت،بابابُزوردم گوشفند دالهاون باخوشحالی ،بلند بالا گفت،مامانی بُژ داله
هرکدوم شون ،داشتن میرفتن خونه پدربزرگ مادربزرگ شون،گویا تو حیاط پدربزرگِ گوسفند بودو
تو حیاط مادربزرگِ بُز.که اینا واسه هم سوسه می رفتن و
دخترِ واسه پسرِ فریاد کشید،بس تُون=بس کن.بُلو پیسه مامانت= برو پیش مامانت.
اونقدر دلم واسه پسره و
گوشفنده سوخت!یه اخم به دخترِ زدمیه چشم قره بهم زد،دلم خواست بلند بخندم حیف شد نخندیدم

دیگه اینکه،
مگه گوسفندا؟زکام نمی خورن؟ما سال قبل تو حیاط مش رضا گوسفند دیدیم ،عطسه میکرد،آب مماخش تا پشت لبش اومده بودباورکنین .یه عطسه ای میکردازآقاجان پرسیدم،گفت حکمن تو مخش کِرم داره


من که عرض کردم شما،
تخصص تون طبابت جانورانِ

بله؛صد درصد

beny20 یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 11:03 http://beny20.blogsky.com

گل محمدیه دیگه !؟
خیلی خوش رنگ و خوشکله

رُز قرمزِ
علاوه بر قرمز خوش رنگِ جگری بودنش،گلبرگهاش رو دوست دارم ،که مث مخمل هستنانگار لپ شش ماهه نوزار رو ،با سرانگشتت لمس میکنی

کیهان یکشنبه 14 مهر 1398 ساعت 07:39 http://mkihan.blogfa.com

صبح خاخور جانمان بخیر و خوشی و سعادت و نیکبختی و همه چیز های خوب خوب
امیدوارم که حال بعد از سرماخوردگیتان خیلی بهتر شده باشه.وقتی که سرما می خورید یعنی اینکه بدنتان سالم است و جای نگرانی نیست.چند روزی استراحت و بعد هم سر حال .
برایتان بهترینها را آرزو می کنم

سلام و
درود بر شما.صبح برار جانمان هم بخیرو
خوشی،وهمه چیزهای خوبِ بسیار

الحمدالله بهترم.چه عرض کنم برار جان ،خانم دکتر که منو میبینه میگه،باز تو سرما خوردی؟اگه شما می فرمایید سالمیم لابد هستیم ،چرا که شما جانورشناسی خوندین ،نه خانم دکتر

وبعد که،
مرسی از همه خوبی ها و
صداقت های شما ،باشی تا همیشه؛برار عزیزو
گرامی ام

مهرداد شنبه 13 مهر 1398 ساعت 16:49

و درود خدای یکتا برشما
غروب زیبایی بود.
گل سرخ زیباتر بود.
سفیدش رو بیشتر دوست می‌داریم

سلام و
درودِ خدای یکتا بر شما نیز هم
خیلی ممنون از نظر لطف شما و
خیلی مرسی از حضور تان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد